◄سه حرف بیشتر ندارد!

وبلاگ تین‌نیوز، فریدون اروجلو| اما رازش را کسی نمی‌داند! بودنش را طاقت نداریم و از نبودنش می‌هراسیم. ناشناخته‌ای که بارها به سراغ روح و جان و تنمان آمده تا علامت سوالی باشد؟ در تک تک لحظه‌های زیستن‌مان!

سه حرف بیشتر ندارد اما چه سجاده‌ها که با آمدنش به سوی آسمان گشوده شده و  چه بغض‌ها که شکسته و چه دل‌ها که لرزیده. مرا می‌ترساند این معمای سه حرفی که بخشی از بودن‌مان شده! حضورش را نمی شود انکار کرد و اگر نباشد انگار چیزی را گم کرده‌ایم که از همان نخستین لحظه‌هایی که چشم به جهان گشوده‌ایم همراه‌مان بوده ، در مشت‌های بسته‌ی کوچکمان، در گریه‌های نخستین‌مان.

شاید باید باشد تا از خاطر نبریم آسمان و مناجات و عشق را. از خاطر نبریم که درد را از هر طرف که بخوانیم درد است و این راز را تنها نیستانی می‌داند که شعله‌های سهمگین آتش را تجربه کرده باشد.

بسیاری اعتقاد دارند درد یک بیماری نیست بلکه نشان دهنده وجود یک بیماری است. درد تنها زبان بدن برای بیان این است که چیزی بد در حال اتفاق افتادن است.

گاهی اما برخی از آنها با اینکه درد است ولی درد که ندارد ! هیچ  ،گاهی از ابتلاءبه آن لذت هم می بریم ! وچون رنجی برایمان ندارد در صدد درمان هم نیستیم!

 اغلب خصوصیات بد اخلاقی بی فرهنگی ها، ناهنجاری های اجتماعی، رفتارها وعادات زشت فردی اززمره همین دردهاست ،اینها چون  هیچگاه  احساسی نا خوشایند در روح وروان ویا  ضایعه بافتی دربدن ایجاد نمی کنند ،مبتلایان در صدد دفع عامل آن نیستند!

 باور کنید امروز یکی از بیماری های مبتلابه در جامعه ما دردهای بیدرداست  دردهایی که همه ما به نوعی به  تعدادی از آنها  مبتلاییم ،همان هایی که هرچند گاه یک بار یکی از آنها را برایتان می نویسم!

 دردها ی بی درد! اگرچه درد است  اما باور بفرمائید درمان دارد!
حرف شاعر درست نیست ! او می گوید:
مرابا بی وفائی رنج می داد و دلخوش بود
چه گویم من که درمانی ندارد درد بی دردی!