بازدید سایت : ۶۹۳۳۳

◄ یک خاطره تلخ از ایستگاه راه آهن زنجان

چند سال بعد من به تهران منتقل شدم و در یکی از سفرهایم به زنجان مشاهده کردم که اثری از حوض های آب وجود ندارد چون در هنگام ساخت سالن جدید ایستگاه راه آهن زنجان، محوطه بیرونی سالن هم بازسازی شده و کلیه حوض های آب تخریب شده بودند، ولیکن همیشه و تا ابد این خاطره بسیار تلخ در ذهن من و همچنین همکاران و شاهدان و مسافران آنروز باقی خواهد ماند.

تین نیوز |

مثل هر روز قبل از ساعت هفت صبح پیاده به طرف ایستگاه راه آهن حرکت کردم. منزل سازمانی ما در کمترین فاصله مکانی به ایستگاه زنجان قرار داشت، معمولا ابتدا یک سر به سالن ایستگاه می زدم و‌ از واحد‌های آن بازدید می کردم و سپس به سمت ساختمان اداره کل راه آهن شمال‌ غرب جهت شرکت در جلسه بررسی سیر و حرکت قطارها طی ۲۴ ساعت گذشته موسوم به جلسه گراف می رفتم.

در اینجا لازم می‌دانم توضیح بدهم که در همه ادارات کل راه آهن نواحی تقریبا در تمام روزهای سال حتی روزهای تعطیل این جلسه در ابتدای شروع کار روزانه با حضور مدیر کل، معاونین و روسای گروه ها و ادارات تابعه برای بررسی وضعیت کلیه اتفاقات به وقوع پیوسته در حوزه ناحیه مربوطه و از همه مهمتر سیر قطارها  تشکیل می شد.

من هم به عنوان رئیس نمایندگی شرکت رجا در ناحیه شمال غرب در این جلسات شرکت می کردم، چون در آن زمان کلیه قطارهای مسافری و همچنین ایستگاه های مسافری زیرمجموعه شرکت رجا بودند.

به جلو‌ ایستگاه که رسیدم یکی از افسران پلیس راه آهن که جوان خوشرو و بسیار مودبی بود را جلوی در ورودی سالن ایستاده مشاهده کردم، پسر بچه ای شیک پوش و مرتب حدود پنج ساله در کنارش ایستاده بود، من ابتدا فکر کردم که این کودک فرزند ایشان است، بعد از  سلام و علیک معمول با ایشان و کمی بازی با آن کودک نامش را پرسیدم. او گفت این طفل فرزند یکی از مسافران است که خانواده اش منتظر رسیدن قطار از میانه برای رفتن به تهران می‌باشند، تازه متوجه شدم که این پسر خوشتیپ فرزند او نیست.

 بعد از بازدید‌ مختصر از ایستگاه  به سالن جلسات اداره کل رفتم و بعد از برگزاری جلسه روزانه که معمولا نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه طول می‌کشید به سالن ایستگاه  برگشته و مستقیما به دفتر کارم رفتم.

دو سه دقیقه بعد خانمی پریشان و به شدت ناراحت و گریان وارد دفترم شد و گفت که پسر خردسالش گم شده و خواهش کرد که همکارانم در پیدا شدن فرزندش اورا یاری دهند، من هم فورا همه عوامل موجود اعم از خدمات و کارمندان رجا را مأمور کردم که سکوها و خیابان های اطراف را بررسی نمایند.

به محض اینکه برای‌گشتن از سالن خارج شدند، یکی از همکاران خدمات ایستگاه نفس زنان و با دلهره به سراغ من آمد و از من درخواست کرد تا به همراهش بروم، وقتی به بیرون سالن ایستگاه رسیدیم او داخل یکی از حوض های بزرگ بیرون سالن را به من نشان داد، یک لحظه رنگ سبز روشن پیراهن چهارخانه کودکی را که صبح اول وقت جلو‌در ایستگاه  دیده بودم را روی آب حوض شناور مشاهده کردم، وحشت کردم، پاهایم سست شد و همانجا به زمین نشستم و توان صحبت کردن نداشتم.

لازم به ذکر است که من حدود سی ماه در زمان جنگ تحمیلی در جبهه های جنگ حضور داشتم و پیکرهای شهدا و کشته شدگان عراقی را بارها از نزدیک مشاهده کرده بودم و حتی در عملیات والفجر هشت با قایق بارها پیکر مطهر شهدا را از  شهر فاو به سمت نیروهای ایرانی با قایق منتقل کرده بودم ولی بعد از سال ها دیدن لباس های آن کودک به شدت من را متاثر کرد، قلبم داشت از سینه ام بیرون می زد، تازه متوجه شده بودم فرد گم شده همان کودکی است که من صبح دیده بودم.

همکاران فورا اورژانس را خبر کردند و کودک از آب گرفته شده را به بیمارستان منتقل نمودند، بعد از انتقال به بیمارستان، فورا به آنجا رفتم و با پزشک مربوطه صحبت کردم، ایشان اعلام نمودند که متاسفانه کودک مرگ مغزی شده است ولی هنوز زنده بود، به همین سبب بارقه ای از امید‌ در من و سایرین به وجود آمد.

شب مجددا به بیمارستان رفتم برای ملاقات و پیگیری حال کودک، مادر نگون بخت طفل را جلو در اطاقش گریان و شیون کنان دیدم ولی متاسفانه دیگر کاری از دست هیچ کس بر نمی آمد و  فقط می‌توانستیم برای شفای او‌ دعا کنیم.

فردای آن روز خبر فوت کودک همه پرسنل راه آهن و رجا شمالغرب را غرق ناراحتی و ماتم کرد.

این مسئله درس عبارتی شد برای همه ما که همیشه و در همه حال باید مواظب کودکان باشیم. از آن روز به بعد آب کلیه حوض ها خالی شد، هرچند که عمق بسیار کمی داشتند و مقدار آب موجود باعث غرق شدن کودک نشده بود چون آب حوض ها حتی بیش از زانوی آن کودک هم نبود،  لیکن کودک به علت سن کم توان ایستادن در داخل آب را نداشته و هر بار که می ایستاده به کف حوض می افتاده و کمی آب می خورده و در اثر خوردن آب زیاد کاملا از حال رفته بوده است.

چند سال بعد من به تهران منتقل شدم و در یکی از سفرهایم به زنجان مشاهده کردم که اثری از حوض های آب وجود ندارد چون در هنگام ساخت سالن جدید ایستگاه راه آهن زنجان، محوطه بیرونی سالن هم بازسازی شده و  کلیه حوض های آب تخریب شده بودند، ولیکن همیشه و تا ابد این خاطره بسیار تلخ در ذهن من و همچنین همکاران و شاهدان و مسافران آنروز  باقی خواهد ماند.

خوشبختانه در سال های بعد  به من خبر دادند که خدا یک فرزند پسر دیگری به آن پدر و مادر عطا نموده است.

روح آن کودک عزیز شاد باد.

* مدیر اسبق شرکت قطارهای مسافری رجا در ناحیه شمال غرب

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.

  • ناشناس پاسخ

    با سلام 

    هر روز در ساعت 21:55 دقیقه قطاری از ایستگاه زنجان به سمت مشهد حرکت می کند. بیشتر از 4 ساعت قبل از زمان حرکت، این قطار در خط 1 ایستگاه متوقف می ماند در مدت این 4 ساعت همه قطارهای عبوری برای پیاده یا سوار نمودن مسافر در مسیر خط 2 یا 3 توقف می کنند و مسافران باید ساکها و وسایل همراه خوشان را از طریق زیرگذری با پله های متعدد حمل کنند که گاهی اوقات پیر مرد یا پیرزنی با پاهای ناتوان باید با زحمت فراوان این پله ها را بالا و پایین برود. در صورتی که می توان تا نیم ساعت قبل از حرکت قطار زنجان مشهد مسیر خط 1 را برای توقف قطارهای عبوری آزاد نگه داشت تا مسافران با زحمت کمتری از قطار پیاده یا به قطار سوار شوند

  • ناشناس پاسخ

    من هم که دوران کودکی را در دهه 50 و 60 در منازل سازمانی راه آهن زنجان سپری کردم خاطرات بازی و دوجرخه سواری کنار حوضهای آب محوطه ساختمانهای اداری ایستگاه دارم.