بازدید سایت : ۷۲۴۸۷

تولد خسرو پرویز غنی زاده؛ ازتولد در رباط کریم تا ورود به وزارت راه/ بخش اول

سلام به همه‌ دوستان، مطلبی که می خوانید زندگی‌نامه‌ی یکی از انسان‌های بزرگ و گمنام این سرزمینه کسی که شاید همه ما به او مدیون باشیم در حالی که تا به حال اسمی از او نشنیدیم! شاید این بخش یه کم طولانی باشد ولی تا آخر بخوانید خیلی حرف‌ها داره.

تین نیوز |

سلام به همه‌ دوستان، مطلبی که می خوانید زندگی‌نامه‌ی یکی از انسان‌های بزرگ و گمنام این سرزمینه کسی که شاید همه ما به او مدیون باشیم در حالی که تا به حال اسمی از او نشنیدیم! شاید این بخش یه کم طولانی باشد ولی تا آخر بخوانید خیلی حرف‌ها داره.

تولد خسرو پرویز غنی زاده؛ ازتولد در رباط کریم تا ورود به وزارت راه/ بخش دوم

تولد خسرو پرویز غنی زاده؛ ازتولد در رباط کریم تا ورود به وزارت راه/ بخش سوم

تولد خسرو پرویز غنی زاده؛ ازتولد در رباط کریم تا ورود به وزارت راه/ بخش چهارم

تولد خسرو پرویز غنی زاده؛ ازتولد در رباط کریم تا ورود به وزارت راه/ بخش پنجم

مهندس خسروپرویز غنی‌زاده ؛ عصر پنجشنبه ها صدها چشم در انتظار او بودند، می آمد با دلی پر از محبت و دستهایی پر پینه. عصر پنجشنبه که می شد بسیاری در انتظار او بودند. در سرای سالمندان کهریزکِ بهشت زهرا، خانه هایی در جنوب تهران و ورامین و خیلی جاهای دیگر که هنوز ناشناخته اند و ممکن است هنوز هم در انتظار او باشند. کشف اینکه او پدر پل‌های ایران است دشوار بود. از چه نشانه ای؟ از لباسش؟ از راه رفتنش؟ از غذا خوردنش؟ از خودرویی که سوار می شد؟ از کجا؟ باور اینکه از چندین کشور بسیار پیشرفته برای کار به او پیشنهادهای کلان شده بود بسیار دشوار است! و این واقعیت داشت اما او به هر پیشنهاد مادی می خندید و باور داشت که اینجایی است متعلق به این خاک است و تا زمانی که در جاهایی از این خاک مردم سوار بر بشکه از آب می گذرند کار کردن برای دیگران روا نمی باشد! هر کس خواست از او حرفی بزند آن قدر آه کشید که ماندیم از کجا آغاز کنیم. از دید همه آنهایی که با او بوده اند او ابر مرد بود. ابر مردی که کار کردن با او اراده می خواست و همت همتی که او از بچگی در خود نهادینه کرده بود.

در هیجدهم شهریور سال هزار و سیصد و بیست و چهار خورشیدی در خیابان رباط کریم تهران کودکی به دنیا آمد که خیلی زود همهء دیده ها را متوجه خود کرد. مادرش ملکه نام داشت، زنی نجیب و باوقار که در شهربانی آن زمان که تا درجهء سرهنگی پیش رفت. پدرش رییس قطار بود و ابوالفضل نام داشت. هفت سال بعد خسرو پرویز راهی مدرسه شد، کودکی قدرتمند، باهوش و خوش بنیه، که همهء دانش آموزان مدرسه بر روی او حساب می کردند. این وضعیت ادامه یافت تا اینکه خسرو پرویز دورهء ابتدایی را پشت سر نهاد. ناگهان خیلی چیزها تغییرکرد. کانون خانواده او از هم فروپاشید و پدر و مادر هر کدام به تنهایی زندگی خود را ادامه دادند و خسرو نیز در منزل پدر ماند و این چنین، دورهء جدیدی از زندگی خود را آغاز کرد، دوره ای که بنیان و اساس شخصیت او شکل گرفت و به گونه ای خود را به نوعی شکل داد، بلکه در کمک به دوستان و اطرافیان خود نیز بسیار مفید واقع شد.

در دبیرستان جامی نام نویسی کرد و با جدیت به تحصیل خود ادامه داد. همواره در دبیرستان و محله حامی و پشتیبان افراد ضعیف بود و بعید بود در حضور او حق یک فرد ضعیف پایمال شود. آقای محمد تقی مزینانی که از دوستان نزدیک آن دورهء مهندس غنی زاده است، در این باره می گوید: (او از همان نوجوانی یار و غمخوار ضعیفان بود. عجیب بود، وقتی مشکلی برای بچه های ضعیف ایجاد می شد، همه می گفتند نگران نباشید، الان خسرو می آید و همه چیز را حل می کند.)

او علاوه بر کمک به افراد ضعیف، از افراد فاسد و شرور به شدت متنفر بود، به گونه ای که همهء مردم ساکن در آن منطقه، آنجا را حوزهء نفوذ خسرو می دانستند و هیچ کس جرات نداشت در حوزهء او دست به کار خلاف بزند. آقای کاظم اسماعیل زاده که از دورهء کودکی با او بوده است در این باره می گوید: (دنبال خلاف و کارهای ناشایست نبود. در محله کسی جرات کار خلاف را نداشت. چون که مهندس به شدت از این کارها متنفر بود. حتی کسی نمی توانست قلدری کند، چون که خسرو حامی افراد ضعیف در مقابل زورمندان بود. او در مقابل هیچ قدرتی (جز پدرش) سر خم نمی کرد.)

به این طریق، حمایت و پشتیبانی از ضعیفان را فرا گرفت و این امر جزو ویژگی‌های نهادی و همیشگی مهندس غنی زاده شد.

هنوز سال چهارم دبیرستان را به پایان نرسانده بود که دبیرستان جامی منحل شد و شرایط برای وی به گونه ای شد که منزل پدر را ترک کرد و خود زندگی ساده اما مستقلی را آغاز نمود. در آن دوره که دورهء درگیری مستقیم وی با بسیاری ناملایمات بود، تصمیم گرفت وارد نیروی هوایی شود. لذا وارد آموزشگاه گروهبانی نیروی هوایی شد. اما تحمل نظام برای او بسیار دشوار بود. زیرا او به استقلال بیش از هر چیز اهمیت می داد و هر چیزی که به استقلال او خدشه وارد می کرد برایش بسیار ناگوار بود، و گریز به نظام نیز در ابتدا در پی یافتن نوعی استقلال بود. اما پس از مدتی، به دلیل مسایل سیاسی ای که برای عمویش پیش آمده بود، از نیروی هوایی اخراج شد و به طور ناخواسته فضا برای ادامه تحصیل مجدد خسرو پرویز ایجاد شد. فضایی که می توانست به ضرر او نیز تمام شود. مردان بزرگ همیشه از میان نا ملایمات ظهور می کنند و خسرو پرویز غنی زاده نیز چنین بود.

وقتی شرایط و اوضاع پشت سر هم برای او نامناسب شدند، او به جای تسلیم و رضایت به شرایط موجود، در اتاقش را بر روی خودش بست و موفق شد، پس از یک سال تلاش بی وقفه در دو رشتهء طبیعی و ریاضی و فیزیک دیپلم بگیرد. آقای کاظم اسماعیل زاده در این مورد می گوید: ( در اتاقی که اجاره کرده بود، ماند، و شب و روز کارش درس خواندن شد. باور کنید هفته ای یکبار هم از اتاق بیرون نمی آمد و با پشتکار عجیب و نیروی شگفت انگیزی که در درونش داشت باقیماندهء دورهء دبیرستان را تمام کرد و در رشته های طبیعی و ریاضی فیزیک دیپلم گرفت.)

با گرفتن دیپلم دورهء دیگری از زندگی غنی زاده رقم خورد و در لباس سپاه دانش عازم خدمت سربازی شد. دورهء سربازی نیز هم چون بقیه دوره های زندگی وی، توام با کمک به فقرا بود. از آنجایی که خدمت او در مشهد بود، بیشتر اوقات بیکاری خود را با جذامیان می گذراند. تا آنجایی که می توانست به آنها کمک مالی می کرد و بیشتر پول خود را صرف خریدن سیگار و دیگر نیازهای جذامیان می نمود.پس از پایان دوره سربازی، وارد بانک صادرات شد.

کار در بانک نیز با روحیه او سازگار نبود. این بود که پس از چند ماه بانک را رها کرد و برای دورهء تکنسین وزارت راه و ترابری امتحان داد و در آن دوره پذیرفته شد و به این ترتیب ورق دیگری از کارنامهء او رقم خورد. ورقی که در حقیقت در کارنامهء تک تک مردم ایران تأثیر گذاشت و او را بر مسیری قرار داد که شایستهء آن بود. دو سال بعد، آن دوره را با موفقیت به پایان رساند و در وزارت راه و ترابری مشغول به کار شد. چندی بعد خسرو پرویز غنی زاده در بحبوحهء کار و مشغله بسیار در دانشگاه تبریز در رشتهء راه و ساختمان پذیرفته شد و همه در شگفت بودند از اینکه وی چگونه با این همه کار و تلاش می تواند ادامه تحصیل دهد. روزها هم در اداره راه کار می کرد و هم درس می خواند و شب‌ها در پرورشگاه مشغول به کار بود. حاصل کار او ماهی پانصد تومان بود که سیصد تا سیصد و پنجاه تومان آن را به دانشجویان فقیر کمک می کرد و صد و پنجاه تا دویست تومان را برای خودش نگه می داشت.

 

*منبع کتاب اراده های پولادین معاصر ایران نوشته حسین شریفی و سعید فتح اللهی راد

 

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.