◄ کتاب راه نجات نوشته مرتضی قلی صنیع الدوله + دانلود کتاب
صنیع الدوله: راه نجات ایران از مسیر جاده و راه آهن میگذرد.
کتاب قدیمی و نایاب “راه نجات” یکی از آثار بازمانده از دوران قاجار می باشد که توسط مرتضی قلی خان صنیع الدوله نگارش یافته است. این کتاب به کوشش هما رضوانی در سال ۱۳۶۳ خورشیدی منتشر گردید.
به گزارش تین نیوز، کتاب راه نجات در اصل یکی از اسناد تاریخی مهم به جای مانده از دوران قاجاریه است. مرتضی قلی خان صنیع الدوله در این کتاب کوشیده است تا راه کارهایی برای بهبود اوضاع جامعه ارائه نماید. این رساله پس از مشروطه نوشته شده و حاوی نکاتی سیاسی و اجتماعی برای بهبود وضع فرهنگی و اقتصادی جامعه و پیشرفت کشور ایران می باشد. افکار مترقی نویسنده در جای جای این کتاب به چشم می خورد و این خود می تواند نمونه ای از طرز اندیشه و تفکر روشنفکران و مشروطه خواهان ایرانی در آن زمان باشد.
«کالسکه ای غرق خون»
مهدی تدینی| مترجم، نویسنده و پژوهشگر
پانزدهم بهمن ۱۲۸۹، تهران، مخبرالدوله ــ ساعتی مانده به غروب آقای وزیر پس از یک روز کاری سوار بر کالسکه به خانه آمد. تا کالسکه ایستاد صدای شلیک بلند شد. مردی از شیشۀ کالسکه وزیر را به گلوله بست. ضارب فرار کرد و وزیر غرق خون کف کالسکه افتاد. تنها کلامی که از او شنیدند این بود که «سوختم...». او را نیمه جان به خانه بردند و ساعتی بعد درگذشت. او مرتضی قلی خان بود، معروف به صنیع الدوله؛ دولتمردی که همۀ فکر و ذکرش احداث معدن و خط آهن و کارخانه بود. این ایده که هزینۀ ساخت راه آهن باید از منابع داخلی و با مالیات بر کالاهای اساسی مثل قند و چای تأمین شود، ایدۀ او بود که سال ها بعد رضاشاه پیاده کرد. چرا صنیع الدوله را کشتند و قاتل که بود؟
مرتضی قلی خان از خاندان «هدایت» بود. افراد این خاندان تحصیلات عالی داشتند. پدرش، علی قلی خان، معروف به مخبرالدوله، چهار پسر داشت: مرتضی قلی، محمدقلی، مهدی قلی و حسین قلی که همه دولتمرد شدند. مهدی قلی شش سال نخست وزیر رضاشاه بود (مرتضی قلی پسرعموی پدر صادق هدایت می شد). مرتضی قلی در زمان ناصرالدین شاه در آلمان درس معدن خواند و وقتی به ایران بازگشت به مقامات بالا رسید. در چند کابینه وزیر بود، از وزیر فواید عام تا وزیر مالیه و فرهنگ. با محترم السلطنه، دختر مظفرالدین شاه ازدواج کرد، اما داماد شاه بودن فایدۀ خاصی برایش نکرد. وزیر بودن و داشتن مقامات عالی ویژگی خاصی نیست، آنچه در مورد او جذاب است، تکاپوهایش برای «صنعتی سازی» ایران است. از تلاش برای احداث معدن تا احداث کارخانۀ ریسندگی و به خصوص ایده هایی برای بهبود وضع مالی، بودجه و احداث راه آهن.
در همین رؤیاها به سر می برد که چهار سال پس از مشروطه به قتل رسید. پس از سوءقصد، دو نفر در تعقیب و گریز از سوی مردم و پلیس بازداشت شدند که هر دو خارجی بودند، یکی فردی گرجی ـ روس به نام ایلاریون و دیگری یک ارمنی به نام ایوان. ضارب همان فرد گرجی بود و مدعی بود برای صنیع الدوله در مازندران کار کرده و چون حق و حقوقش را کامل نداده او را کشته است. شرح ترور او را به نوشتاری دیگر می سپرم. فقط بگویم، ضاربان او طبق قانون کاپیتولاسیون تحویل دولت روسیه شدند و اصلاً معلوم نیست با چه مجازاتی روبرو شدند. از دیگر سو، ادعاهای ضارب به خصوص دربارۀ تهیۀ تفنگ باورپذیر نیست و به احتمال زیاد افرادی ایرانی یا خارجی ضارب را مأمور قتل صنیع الدوله کرده بودند، به خصوص خود روس ها.
صنیع الدوله رساله ای دارد با عنوان «راه نجات» و در آن نجات ایران از وضع موجود را احداث راه آهن معرفی می کند. نکتۀ بسیار جالب دریافت عمیقی است که او از مفهوم «امنیت» دارد. می گوید امنیت فقط داشتن نیروی نظامی نیست، وقتی کشور آموزش و پرورش درستی ندارد تا مردم تخصصی برای نان درآوردن کسب کنند و وقتی کشور راه های مناسبی ندارد تا مردم معیشت خود را تأمین کنند، امنیت وجود ندارد. دقیقاً چنین می گوید:
«بالفرض در مملکتی قوۀ حربیه و نظمیه به اندازه ای تکمیل شده باشد که مافوق آن متصور نباشد. ولی از مردمش به علت نادانی [= عدم تخصص] غیر از... عملگی کاری برنیاید، و یا به واسطۀ بی راهی [= عدم جاده کشی] از مسافت قلیل مایحتاج خود را حمل و نقل نتوانند و به این جهات بیچاره بمانند. باز جان آن ها در مخاطره است، هرچند امنیت بلاواسطه [= نظامی] به سر حد کمال رسیده باشد.»
صنیع الدوله در این رساله شرح می دهد سرانۀ مصارف عمومی (یعنی بودجۀ عمومی) در ایران بسیار ناچیز است و دلیلش این است که مردم فقیرند و نمی توانند مالیات چندانی دهند. باید راهی یافت تا در کوتاه ترین زمان بتوان بودجۀ عمومی را از طریق مالیات بالا برد. او جملۀ درخشانی دارد؛ می گوید: «تمام رمز مملکت داری همین است که باید در مملکت تولید ثروت نمود؛ یعنی اسبابی فراهم کرد که ثروت اهل مملکت رو به تزاید گذارد تا بتوانند متناسب با مکنت خود مالیات زیادتری بدهند.»
اما تعلیم و تربیت زمانبر است، می ماند «جاده سازی». می گوید راه نجات ایران این است که در اسرع وقت راه آهن ساخته شود و شرح می دهد از این طریق سالی میلیون ها تومان از جیب مردم ذخیره می شود و می توان آن را روانۀ بودجۀ عمومی کرد، ضمن اینکه با گسترش راه ها تجارت داخلی سریع رشد می کند. اما بیش از همه تأکید دارد بودجۀ این کار نه از خارج، بلکه از جیب مردم ایران باید تأمین شود! رضاشاه ۲۰ سال بعد، همین ایده را برای احداث راه آهن به کار بست.
جهت مطالعه رسالۀ «راه نجات» نوشته مرتضی قلی خان صنیع الدوله که در ۲۵ صفحه تنظیم شده است از اینجا بخوانید، بسیار خواندنی است، بسیار!