◄ هر جهنم دره ای جز کاخ سفید
همون طور که می دونید من کامندر سگ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا جو بایدن هستم یا بهتره بگم، بودم. قبل از شروع این جلسه دیدم یه دسته سگ پشت بنای یادبود کهنه سربازای جنگ ویتنام جمع شده بودن و علیه من شعار می دادن... .
طنز مطبوعاتی / مجتبی کاوه /
خانوم ها، آقایون! اعضای محترم هیات امنای انجمن سگای آزاد واشنگتندیسی! نصفه شب شما بخیر! قبل هر چیز لازمه از شما بابت فرصتی که به من دادید تشکر کنم. واقعا باور نکردنیه که شما تو این شهر همچین تشکیلاتی دارید!
آدما که عمرا باور کنن سگای ولگرد – ببخشید منظورم سگای آزاد بود- انجمن داشته باشن و یه سگ غریبه برای زندگی تو واشنگتندیسی ملزم باشه از انجمن شما اجازه بگیره! البته تعجبی نداره چون خیلی از آدما فکر میکنن هیچ موجودی جز خودشون نه شعور داره، نه میتونه حرف بزنه و نه اصلا حق حرف زدن داره!
همونطور که میدونید من «کامندر» سگ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا جو بایدن هستم یا بهتره بگم، بودم. قبل از شروع این جلسه دیدم یه دسته سگ پشت بنای یادبود کهنه سربازای جنگ ویتنام جمع شده بودن و علیه من شعار میدادن. صداشون تا اینجام میاد که داد میزنن: " کامندرِ روانی! سگ بایدنِ جانی! تو ننگ ما سگانی! "
اعتراض اونا با دروغایی که در مورد من منتشر شده برام قابل درکه اما من نه روانیام و نه دست خودم بوده که سگ کی باشم! واقعا من سگ کی باشم که بخوام انتخاب کنم سگ کی باشم؟!
امیدوارم شما که عقلای سگای این شهر هستید حرفای منو بشنوید و منو به عنوان یه سگ شریف بین خودتون بپذیرین. قبل از این که نوبت حرف زدن من بشه اون بولداگ محترمی که نایب رئیس انجمنه و وجناتشون منو یاد جناب «پُمپئو» میندازه، خواستن به دو تا سوال جواب بدم. یکی این که چی شد از زندگی تو کاخ سفید کارم به ول چرخیدن تو خیابونای واشنگتن دیسی کشید، یکی دیگهم این که اگه انجمن اجازه نده اینجا بمونم کجا میرم؟
خدمتتون عرض کنم اگه هزاران کیلومتر دورتر از اینجا، تو غزه، جنگی در نمیگرفت احتمالا من کماکان داشتم به زندگیم به عنوان سگ بایدن ادامه میدادم. می دونید چرا؟ چون به یه سری چیزا عادت کرده بودم. برای یه سگ مثل من که از نژاد ژرمن شپرده، خیلی سخته به جای بو کشیدن رد قاتلا و دزدا، صبح تا شب مراقب یه پیرمرد از خود متشکر گیج باشه که اگه این پاش به اون پاش گیر کرد یا گلدون سرامیکی دفتر کارشو با توالت فرنگی اشتباه گرفت، واق واق کنه که بادیگارداش بیان سراغ آقا! اما من به این وضع عادت کرده بودم.
حتی به اینم عادت کرده بودم که صاحبم پشت دک و پز یه پدربزرگ بی آزار، آدمی باشه که از موی سفیدش خجالت نکشه و هر وقت دخترای زیر سن قانونی نزدیکش بشن و اون فکر کنه کسی حواسش نیست، دچار سندرم دستهای بیقرار بشه!
بله رفقا! همه اینایی که گفتم واقعیاَن ولی من به این چیزا عادت کرده بودم اما این دیگه از سرم زیادی بود که هر روز تو غزه یه عده جنایتکار قسیالقلب زن و بچه مردمو قتل عام کنن و صاحب از خدا بی خبر من، در ظاهر ژست "دلم برای فلسطینیا کبابه" رو بگیره و در باطن فقط فکر حفظ صندلی ریاست جمهوری برای یه دوره دیگه و پول درآوردن باشه!
میگید چطور؟ خب معلومه رفقا! من با چشمای خودم شاهد بودم وقتی خبر جنگ غزه به بایدن رسید اولین کاری که کرد با اون پسر الدنگش "هانتر" تماس گرفت و گفت: « پاشو تن لشتو تکون بده پسر! وقتشه پول دربیاریم!»
همون طور که می دونید هانتر یه کم اهل بخیهس و بیشتر وقتا تو هپروته. واسه همینم اولش نفهمید منظور باباجونش چیه ولی بایدن براش توضیح داد باید با اونایی که برای اسرائیل تو آمریکا یا هر جای دیگهای لابی میکنن تماس بگیره و بهشون بگه بایدن در حمایت از «بیبی» گوش دراز - بایدن بین رفیقای صمیمیش، «نتانیاهو» رو این جوری صدا میکنه - سنگ تموم میذاره مشروط به این که اونام در مقابل سر کیسه رو حسابی شل کنن و به حسابای مخفی و موسسههای مشاوره و خیریه های الکیش پولای درشت واریز کنن. آخرشم بهش گفت حواسشو جمع کنه که مثل ماجرای اوکراین، ردپایی از خودش جا نذاره!
رفقا! لازمه اینو بگم که بایدن عادت داشت آخر شبا قبل از خواب بعد از این که یکی دو شات زهرماری کوفت میکرد تو عالم خلسه فرو بره و با من حرف بزنه. تو همین نجواهای شبانهش یه چیزایی برام گفته که اگه براتون بگم بهم حق میدید دیگه نخوام ریخت نحسشو ببینم.
مثلا یه شب به من گفت: «کامندر! امروز تو سخنرانیم باید میگفتم آمریکا برای کاهش رنج فلسطینیا در جنگ، غذا و اقلام ضروری رو با چتر برای اهالی غزه ارسال میکنه، اما انقدر حواسم به این بود که قیافه و لحن صدام موقع گفتن عبارت "رنج فلسطینیا" غمگینانه باشه که به جای غزه گفتم اوکراین! کل قضیه مسخرهس! چند بسته بیسکوئیت و دستمال کاغذی و شیرخشک و کنسرو لوبیا که همهشون روی هم یه میلیون دلارم نمیشن با چتر ول میکنیم رو سر مردم غزه! همونارم وقتی فلسطینیا میان بردارن تکتیراندازای اسرائیلی دخلشونو میارن. من تا حالا صد میلیارد دلار به زلنسکی پول و سلاح دادم که آتیش جنگ با روسیه رو روشن نگه داره و همیشه هم موقع سخنرانیام گفتم مردم مظلوم اوکراین. حالا معلومه که وقتی صحبت از کمک و مردم مظلوم و این جور چیزا باشه ناخودآگاه میگم اوکراین دیگه!»
یه شب دیگه که بایدن خیلی عصبانی بود به من گفت: «کامندر! اصلا معلومه بیبی گوش دراز داره تو غزه چه غلطی میکنه؟! کلی پول و بهترین سلاحها و اطلاعات ماهوارهای و نیروهای زبده ارتش آمریکا رو دادم بهش ولی با اینا چیکار کرده؟ هیچی! نه حماس از بین رفته، نه اسیراش آزاد شدن. تا حالا سی و هفت هزار تا آدمو کشته که بیشترشونم زن و بچه بودن. اونوقت من باید زل بزنم به دوربینا و به مردم جهان بگم بیبی تو غزه از غیرنظامیا حفاظت می کنه! مردم که خر نیستن کامندر! هستن؟!»
یه شبم قبل خواب یه ساعت تلفنی با بی بی بگومگو کرد. بعدش که گوشی رو گذاشت بهم گفت: «می بینی با چه احمقی طرفم کامندر! هزاربار به این مرتیکه گفتم حماسو نمیشه با جنگ نابود کرد ولی وقتی طرف نمی فهمه، چه فایده. اگه برای تو یه بار بگم می فهمی! موضوع خیلی ساده س. حماس یعنی یه ملت متحد با فکر مقاومت. فکر اونا رو نمیشه با کشتن صدها هزارنفرم نابود کرد. فکرو باید مسموم کرد تا نابود بشه. راه مسموم کردن فکرم سیاست و مذاکره س. کامندر! ما به جای این که مثل بی بی غزه رو شخم بزنیم و زن و بچه بکشیم، باید یه کشور کوچیک به فلسطینیا بدیم. باید با مذاکره فریبشون بدیم و راضی شون کنیم به جای حق واقعیشون یه کشور کوچولو داشته باشن. بعد که کشوردار شدن ما میشیم دوستای عزیزشون! دوستایی که بهشون کشور دادن! بعد با خیال راحت پامون تو کشورشون باز میشه. برای بچه فلسطینیا اسباببازی درست میکنیم، انیمیشن و بازی کامپیوتری درست میکنیم. برای جووناشون اندیشکده و کافه و کاباره و موسیقی و مد درست میکنیم. با این چیزا، روحیه مقاومتو از همون بچگی ازشون میدزدیم و کاری میکنیم عاشق مصرف بشن؛ مصرف لباس و لوازم آرایش، مصرف مد، مصرف بیبندو باری، مصرف هر چی که ما بگیم خوبه. این طوری همین بچه فلسطینیا میشن آدم ما، میشن مشتری ما. این طوری انقدر ازشون پول درمیاریم که چیزی جز تفاله ازشون نمونه. این کاریه که ما همه جا میکنیم و تو غزهم باید بکنیم.»
یه شب دیگه که خوشحال بود و با دمش گردو میشکست به من گفت: «کامندر! انصافا هیچکس اندازه همین بیبی احمق با این جنگیدن افتضاحش پول تو جیب من نریخته . همین امروز از طرف چند تا از کله گنده های "آیپاک" برام پیام آوردن که جهودای خرپول از حمایتایی که از اسرائیل کردم خیلی راضیان و خیالم از بابت تامین مخارج کمپین انتخابات بعدی راحت باشه. به عبارتی آدمکشی بیبی تو غزه حداقل یه فایده داشته اونم اینه که خرج کمپین من ازش درمیاد. این عالیه کامندر! عالی نیست؟»
اینجا بود که من دیگه طاقتم طاق شد و نتونستم جلوی خودمو بگیرم. گفتم الان بهت نشون میدم عالی چیه؟ آروم رفتم نزدیک صندلیش و خودمو از پاهاش کشیدم بالا. وقتی سرم رسید روبروی صورتش و می خواست سر و گوشم و نوازش کنه یهو دهنم و حسابی باز کردم و دندونام و نشونش دادم، انگار بخوام گازش بگیرم. صحنه مضحکی بود. مردک چنان جیغی زد که انگار تیر غیب خورده. بعدشم از روی صندلی ش پرت شد عقب و چهار دست و پا رفت طرف پرده های اتاق.
قبل از این که بادیگاردها سر برسن من برگشتم سرجای خودم و دراز کشیدم. وقتی بادیگاردها اومدن دیدن فرمانده کل نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا در حالی که شلوارشو خیس کرده لای پردهها قایم شده! منم یه نگاه خنگولانه بهشون کردم انگار بگم این پیرخرفت باز دوباره چه مرگش شده؟!
خب بعدشو دیگه همه تون تو اخبار شنیدید. بایدن گفت دیگه منو نمی خواد و اونام منو تحویل مرکز نگهداری از سگای خل و چل دادن! البته من از اونجا فرار کردم. رفقا خواهشا ملتفت باشید که چون زشت بود اعلام کنن رئیس جمهور توهم زده و فکر میکنه سگش میخواد گازش بگیره به بوقچیای بین المللی گفتن یه خبر منتشر کنن که من تو کل زندگیم سگ خشنی بودم و هر چند وقت یه بار کارکنان کاخ سفیدو گاز میگرفتم.
شاید بگید کارایی که جو بایدن می کنه طبق معیارهای جامعهی لیبرال و مبتنی بر سکولاریسم قابل قبوله و این کارا رو کم و بیش همه رئیس جمهورای دیگهمونم کردن و منم که سگ بایدن بودم و نون و نمکش و خوردم باید با این چیزاش سر میکردم. اگه این طور فکر می کنین خب بگید تکلیف شرافت سگی من چی میشه؟ خب من عرایضم تموم شد و فقط موند جواب سوال دوم اون دوستمون که عرض کردم از بدشانسیش قیافهش شبیه پمپئو شده. جواب من اینه: اگه اجازه ندید تو این شهر زندگی کنم راه میفتم میرم زیر آسمون خدا یه جای دیگه پیدا میکنم. جایی که به شرافت احترام بذارن و آدماش شرف داشته باشن. کجا؟ حاضرم هر جهنم درهای که یه سگ بتونه بره برم... البته واضحه هر جایی به جز کاخ سفید!
پایان