◄ راه آهن شلمچه بصره؛ جایگزینی میدان «مقاتله» با جاده «مبادله»!
میان شلمچه و بصره، سنگین ترین نبرد ها و متراکم ترین آتشباری ها رخ داده است. در آن سال ها در صفحه خیالمان نیز نمی گنجید که آن میدان «مقاتله» جای خود را به جاده «مبادله» بدهد و بخواهند بر آن خط آتشین، خطی آهنین بکشند.
میان شلمچه و بصره، سنگین ترین نبرد ها و متراکم ترین آتشباری ها رخ داده است. در آن سال ها در صفحه خیالمان نیز نمی گنجید که آن میدان «مقاتله» جای خود را به جاده «مبادله» بدهد و بخواهند بر آن خط آتشین، خطی آهنین بکشند.
در این زمانه که فانوسی کم سو نیز دلمان را روشن می کند و ما «کم خواهان» از پرواز پروانه ای کوچک نیز به هوا می پریم، چرا از این راهگشایی دلخوش نباشیم؟ خدا را چه دیدی؟ شاید غرامت های جنگ تحمیلی را نیز از روی همین ریل ها به ما برگردانند!
البته قرار است ما خودمان آن مسیر را «مین روبی» کنیم. این هم خوب است و دست کم در اینجا بخشی از کاشته هایمان را خودمان برداشت می کنیم!
گذر زمان چه می کند؟ الحق که مولوی زیبا گفته است: «مهلتی بایست تا خون شیر شد»
ای کاش روزی نیز فرا برسد که در هیچ راهی، راهبند نباشد. در هیچ زمینی «مین» نکارند و در هیچ پله ای، تله نگذارند و هیچ آتشی از آسمان بر زمین نبارد.
پایان هر آتشی، «آتش بس» است.
اما چه نیکوست آن «پایان» ها را در همان آغاز ها ببینیم. چه خوب می شود که آن شعله ها، تنها مشعلِ راه زندگی باشند و هرگز هم خاموش نشوند.
و چه می شود ان چراغ ها را در شب تاریک، بیافروزیم و...
«بده یک جام ای پیر خرابات
نگو فردا که فی التأخیر آفات
نه خاک است این زمین طشتی است پرخون
ز خون عاشقان و زخم شهمات»*
*مولوی