با این پول چه کار دیگری میشود کرد؟
خودم میدانم که آنچه مینویسم سخن گفتن درباره بدیهیات است، اما مطمئن شدهام که برخی روابط، منافع، دیدگاهها و مناقشههای قدرت و منفعت مانع از احترامگذاردن به بدیهیات عقلانیت میشود.
خودم میدانم که آنچه مینویسم سخن گفتن درباره بدیهیات است، اما مطمئن شدهام که برخی روابط، منافع، دیدگاهها و مناقشههای قدرت و منفعت مانع از احترامگذاردن به بدیهیات عقلانیت میشود.
بنابراین خواندن این بدیهیات را تحمل کنید. من نظرم درباره سدسازی را پیشتر به تفصیل گفتهام اما بار دیگر به صراحت میگویم: ایران سرزمین نیمهخشکی است که از ابزارهای مختلف مدیریت منابع آب باید استفاده کند و سدسازی هم یک ابزار است. این ابزارها خوب و بد دارند. سدسازی در ایران ناگزیر بوده اما تنها راه مدیریت منابع آب نیز نیست. سدسازی همواره با ملاحظههای علمی، محیطزیستی و اجتماعی انجام نشده و گاه با فشارهای سیاسی، برای تامین منافع افراد و گروههای خاص و بسته به مورد، بدون ملاحظات محیطزیستی کافی انجام گرفته است.
موقعیت اقلیمی و سایر شرایط هر کشور متفاوت است و تجربه ابزارهای مدیریت منابع آب را به راحتی نمیتوان بین کشورها مقایسه کرد و بنابراین براساس مقایسه میان ایران و سایر کشورها نمیتوان به ضرورت سدسازی یا تخریب سدها (اگر به شکل جدی واقعیت داشته باشد) حکم داد. سدها نقش موثری در گسترش کشاورزی داشتهاند (به عمد از واژه توسعه استفاده نمیکنم)، آب شرب شهرها را تامین کردهاند و به صنعتی شدن کمک رساندهاند؛ اما بسته به مورد به همان میزان نیز در بستر کلی مدیریت منابع آب و محیطزیست ایران، خرابی به بار آوردهاند. صدور حکم کلی درباره آنها به طور تقریبی ناممکن است.
همه اینها که گفتم (و از نظر من بدیهیات است) به کنار، یک اصل دیگر بر سدسازی و هر پروژه عمرانی دیگر نیز باید حاکم باشد: از آنجا که منابع ما محدود هستند، برای تخصیص منابع مالی به هر پروژهای ازجمله چیزی نظیر ساخت سد هراز، باید پرسید «با این پول چه کار دیگری میشود انجام داد؟» هزینه ساخت سد هراز در نزدیکی آمل، هزار میلیارد تومان اعلام شده است.
مگر نه این است که این سد برای رفع نیازمندیها، ارتقای کیفیت زندگی، بهبود معیشت، توسعه کسبوکارها و سایر مایحتاج توسعه مازندران ساخته میشود؛ خب پرسش این است که با هزار میلیارد تومان چه کارهای دیگری میشود برای مازندران انجام داد؟ مدافعان ساخت سد هراز باید به این سوال پاسخ دهند که اعتبارات سد هراز برای چه میزان بهبود زیرساختهای گردشگری استان مازندران، بهبود و مدرن کردن کشاورزی استان، بهبود آموزشهای فنی و حرفهای، طرحهای حفظ جنگل و ممانعت از تخریب جنگلها (برای مثال تخصیص به اجرای طرح - تنفس که کل بودجه لازم برای آن تا پایان سال۱۴۰۲ معادل ۲۸۹میلیارد تومان اعلام شده است)؛ کاهش مصرف کود و سم در کشاورزی مازندران و در نتیجه کاهش میزان ابتلا به آلودگی آب و خاک و کاهش بیماریها؛ توسعه کسبوکارهای خرد و متوسط در رستههای مولد اشتغال انبوه؛ مدیریت پسماندهای استان که معضلی دیرینه است؛ یا بهبود راندمان آبیاری در کل کشاورزی و کاهش نیاز به آب؛ کافی است.
برای اطلاع بدنیست بدانید کل بودجه عمرانی مصوب استان مازندران در ۳سال گذشته در جمع کمتر از ۱۰۰۰میلیارد تومان است و بهطور قطع آنچه تخصیص یافته بین ۴۰تا ۶۰درصد است و بنابراین اعتبار ساخت این سد معادل ۵تا ۶سال بودجه عمرانی کل این استان است.
کشوری بدون الگوی آمایش سرزمین و بدون مدیریت یکپارچه توسعه، هرگز به این پرسشها پاسخ نمیدهد و گروههای مختلف بسته به قدرت چانهزنیشان، بودجهها را به خود تخصیص میدهند. آنچه در این شیوه هزینهکرد اعتبارهای مغفول میماند، نسبت مخارج و دستاورد نهایی ساختوسازها برای مردم است. مردم در رویای توسعه باقی میمانند، محیطزیست تخریب میشود، و افراد و گروههای ویژه به منافع خود میرسند. این پرسشها که بیپاسخ بمانند، سرخوشی نصیب آنان میشود که فریاد میزنند «زنده باد توهم توسعه. »
محمد فاضلی - اقتصاددان