◄ تاریخ بنادر و دریانوردی ایران/ قسمت دوم
تاریخ آیینه تمامنمایی از تواناییهای ظرفیتهای انسانی، اقتصادی، علمی و فرهنگی یک ملت است. برای شناخت استعدادها و تواناییهای موجود در گستره جغرافیایی یک کشور یا یک منطقه جغرافیایی، بهترین روش مطالعه و بررسی تلاشهایی است که پیشینیان آنها در حوزههای مختلف انجام دادهاند. برای اینکه بدانیم آیا ایرانیان در علوم پزشکی چه تواناییهایی دارند کافی است به تاریخ علم پزشکی و ذخایر آن نظیر رازی و بوعلی سینا نگاهی بیافکنیم یا در حساب، ریاضیات و دیگر علوم پایه و مهندسی و هنر.
دریا با جغرافیای ایران پیوندی ناگسستنی و نقشی بیبدیل در زندگی و اقتصاد و فرهنگ جامعه ایرانی از روزگار کهن تا دنیای مدرن امروز داشته است. از زمانی که دریانوردان ایرانی با بادبانها راه خود را در دریا باز میکردند تا دوران کشتیهای بخار و دوره انرژیهای نو آنچه مسلم است تاریخ ایرانیان و توسعه ایران در گرو دریا و دسترسی به آبهای آزاد بوده است. به گونهای که این فرصت در مواردی به تهدید امنیتملی ما نیز تبدیل شده است. بررسی تاریخ گویای نقش غیرقابل انکار دریا در شکلگیری فرهنگ و تمدن ملل و ترویج آن بین سایر جوامع است، در ایران باستان نیز، همواره دریا یکی از مهمترین مولفههای فرهنگساز و تمدنساز بوده است. جای بسی تاسف است که در چند سده اخیر به دلیل غفلت و بیتوجهی به این عامل مهم، کشور کمترین بهره را از تجارب و ذخایر ارزشمند گذشتگان در احیای موقعیت محوری و تاریخی ایران در حوزه دریا برده است. بهنظر میرسد منصفانهترین تعبیر برای تشریح این وضعیت، فراموشی تمدن و هویت دریایی ملتی بزرگ باشد که مستند به استناد و مدارک معتبر، با بیش از پنج هزار سال دانش اندوخته و تجربه پیشینیان، در زمره قدیمیترین تمدنهای دریایی جهان به حساب میرود. مرکز بررسیها و مطالعات راهبردی سازمان بنادر و دریانوردی، در پژوهشی گسترده که با استفاده از توانمندیهای علمی دانشگاه تهران نزدیک به دو سال به طول انجامید بر شناسایی و مستندسازی گنجینههای تاریخی کشور در حوزه بنادر و دریانوردی اهتمام ورزید. مجموعهای تحت عنوان "اطلس بنادر و دریانوردی ایران" که به خوبی گواه جایگاه متعالی ایرانیان در حوزههای متعدد از جمله بنادر، کشتیسازی، کشتیرانی و تجارت دریایی است. بیشک مطالعه این مجموعه فاخر، درس آموزههای متعددی را برای ارتقای منزلت کشور به ویژه در حوزه دریا در اختیار سیاستگذاران، مدیران، کارشناسان، فعالان، پژوهشگران و علاقهمندان به صنعت حملونقل دریایی قرار خواهد داد. به همین مناسبت تین نیوز بنا دارد جهت رشد آگاهی مخاطبان خود به تدریج مطالب این پژوهش گرانقدر را در اختیار خوانندگان خود قرار دهد، باشد که مطالعه این سلسله پژوهشها منجر به تحقق اهداف مهم گردآوردندگان آن باشد.
قسمت دوم:
در مورد تغییرات جغرافیایی بینالنهرین و به ویژه بخشهای ساحلی آن در راس خلیج فارس تاکنون تحقیقات بسیاری به انجام رسیده است، باستانشناسان در آغاز تصور میکردند که دریا در بینالنهرین به سمت جنوب شرقی عقب نشینی داشته و رسوبات رودهای فرات و دجله و کارون باعث پر شدن بخشهای شمالی خلیج فارس شده است؛ "ژاک دومورگان" باستانشناس و زمینشناس فرانسوی که در اواخر قرن نوزدهم میلادی چندین ماموریت اکتشافی در ایران را به انجام رسانیده و براساس فرضیات خود نتیجهگیری کرد که:
مطالعات بسیار دقیق در حال حاضر باز هم امکان اثبات پیشروی در دریا را از دلتای شط العرب میدهند. از سال 1793 تا 1833 م. در فاصله شصت سال بر طبق نظر راولینسون پیشروی در حد 3200 متر بوده است که میشود تقریبا پنجاه متر در هر سال، پیشروی تمامی سواحل به سمت جنوب در سی قرن اخیر 150 کیلومتر تخمین زده میشود. مقدارآب شط العرب در ثانیه توسط بارنزبه 6700 مترمکعب تخمین زده شده است. این آب تقریبا محتوی نیم درصد مواد معلق در آب میباشد، در نتیجه فرآورده سالانه آن به خلیج فارس در حدود 725 مترمکعب در سال میباشد. اگر قبول کنیم که ذرات معلق جملگی در منطقه بین مصب شط العرب و تا شعاع 20 مایلی از دماغه فائو ته نشست کنند این حساب به طور نسبتا دقیقی با پیشروی سالیانه ساحل مطابقت میکند. اگر چه این تخمینات کمی هم تفننی است و گزارش ماهیت و طبیعت آن و ارزش جریانهای زیردریایی غیرممکن است، اما عمل انباشتگی که امتداد یافتن کلده در روزگار ما نتیجه آن است به توسط آن بیان گردیده و این حقیقت را افشا میکند که خلیج فارس رفته رفته تبدیل به یک جلگه وسیع دنباله بینالنهرین میگردد."
این نظریات پس از آن نیز توسط محققان اروپایی ارائه شده و از جمله "سیتون للوید" معتقد است که راس خلیخ فارس در بیش از 4000 سال پیش حدود 60 مایلی شمال غربی بغداد بوده است و در دوره سومری در همسایگی شهر "اور" در 230 مایلی دورتر از جنوب شرقی داشته است.
این نظریه اما با بررسیهای بیشتر زمینشناسی به طور کامل رد شد و "لیز" و "فالکون" با انتشار مقالهای در سال 1952م.، استدلالهای زمینشناختی خود را برای رد این نظریه ارائه داده و در بخشی از مقاله خود در این باره نوشتند:
اما شواهد نشان میدهد که راس خلیج فارس چندان تغییر مهمی انجام نداده است؛ تصور باستانشناسانه توسعه سرزمینهای خلیج فارس در حال حاضر با تحقیقات زمینشناسی دمورگان که درباره کیفیت گسترش رودهای فرات و دجله و کارون تحقیق کرده رد شده است، او برای بازسازی موقعیت جغرافیایی جنوب غرب اهواز متن جغرافیایی نئارخوس در 325 ق.م. که توسط استرابو ثبت شده و همچنین اسناد لشگرکشی سناخریب در سال 696 علیه ایلام را که در متون آشوری آمده است با هم مقایسه نموده است، او با ترسیم نقشه موقعیتهای آن را نشان داده است؛ در سال 696 ق.م. راس خلیج فارس در جنوب غربی شوش نشان داده شده و دجله و فرات هم به فاصله 40 مایلی جدا از هم به خلیج فارس میریخته است. در سال 325 ق.م. رسوبات کارون که به منطقه اهواز سراریز شده تشکیل زنجیرهای از جزایر در جنوب غربی اهواز به سمت خلیج فارس را داده است، شواهد بسیاری نشان میدهد که این تصور غلط بوده است.
بنابراین تصور جابهجایی قابل ملاحظه خشکی در بخشهای شمالی خلیج فارس بر اثر رسوبات قرنهای گذشته، تاکنون اثبات نشده و همچنان میتوان موقعیتهای جغرافیایی کنونی را با اندکی تغییرات در مورد آبادیهای باستانی مورد نظر قرار داد.
اما شکلگیری تاریخ واقعی خلیج فارس همزمان با پیدایش نخستین سکونتگاههای انسانی در نواحی مجاور آن و در مثلث ارتباطی ذکر شده در آغاز این مبحث بوده است و اگر بپذیریم که نخستین نشانههای سکونت انسان در صفحات جنوبی خلیج فارس که سرزمینهایی کمبارش و بدون رودخانههای دائمی بودهاند، به شش هزار تا پنج هزار و پانصد سال ق.م. بر میگردد، میتوان این زمان را آغاز هسته اولیه شکلگیری مناسبات و مراودات تجاری خلیج فارس قلمداد نمود. باید یادآوری کرد که تاریخ استقرار در نواحی بینالنهرین و دشت خوزستان و مکران و کرمان و فارس به دورههایی قبلتر از این برمیگردد، اما با آغاز سکونت انسانها در صفحات جنوبی خلیج فارس به وجود آورده است.
"گریس بولکهولدر" در سال 1968م. با کاوشهای باستانشناسی در ناحیه ساحلی جنوب شرقی عربستان و به ویژه در بخشهای جنوبی "جبیل" سفالهای فراوانی از دوره "عبید" در منطقه یافته است؛ او این یافتهها را در مقالهای با عنوان محوطههای عبید و سفالهای عربستان" منتشر ساخت. اصطلاح "دوره عبید" -6000 سال تا 3800ق.م.- نام خود را از تپه کوچکی به همین نام واقع در جنوب عراق گرفته است.
سفالهای عبید دستساز و طرحهای ساده آن به رنگ تیره بر زمینهای به نسبت روشن بود. نقوش به رنگهای تیره بر زمینهای به نسبت روشن بود. نقوش به رنگهای سیاه، سبز، قهوهای یا شکلاتی و رنگ زمینه صورتی و نخودی بود و سطح ظروف ساده، اما گاهی پوششی به رنگ خود سفال داشت. از ویژگیهای سفال عبید، پخت بیش از حد سفال و تاثیر آن در رنگ نقوش است.
کاوشهای باستانشناسی در دیگر نواحی صفحات جنوبی خلیج فارس و از جمله در امارات متحده عربی و در جزیره "دلما" در ابوظبی و "ام القوین" و جزیره "الحمراء" در راسالخیمه نشانه هایی از استقرار در دوره عبید را تایید کرده است. "دانیل پاتس" در مورد نحوه استقرار در صفحات جنوبی خلیج فارس واقع در کشورهای قطر و عربستان و امارات متحده عربی مینویسد:
نخستین مدارک مربوط به استقرار در صفحات جنوبی خلیج فارس به شش هزار تا پنج هزار و پانصد سال ق.م. برمیگردد. این دوره را با عنوان "دوره گرم" میشناسند و تا حدود چهارهزار سال ق.م. ادامه داشته است. در دیگر مناطق، کشاورزی و دامداری و زندگی یکجانشینی روستایی کاملا شکل گرفته بود. شرایط محیطی این بخش از خلیج فارس با شمال بینالنهرین و یا درههای رشته کوههای زاگرس تفاوتی عمده داشت و در این منطقه فراوردههای دریایی فراوان و ماهی و صدف و لاکپشت و پستانداران دریایی، غذای اصلی ساکنانش بود و وفور این منابع امکان سکونت دائمی را افزایش میداد؛ نمونهای روشن از این چنین جامعهای را میتوان در ناحیه "جبل البحیص" در مناطق داخلی شارجه مشاهده کرد که اخیرا نتایج کاوشهای آن منتشر شده است. این تحقیق نه تنها فرهنگ مادی مردم این ناحیه را در نیمه دوره "هولوسن" مشخص میسازد، بلکه کشف گورستانی با صدها قبر، گویای شمار افرادی این گروه از ساکنان این منطقه و برنامه غذایی آنان است. به احتمال فراوان به دلیل کمبود بارش، کشت جو و گندم در این مناطق در سایه درختان خرما انجام میگرفته است و مشکل نبود رودخانه و چشمه دائمی از طریق استفاده از آبهای زیرزمینی حل میشده است؛ این راه حل در نواحی شرق عربستان هم به کار گرفته میشده است. از آنجایی که گندم و جو در این مناطق به طور خودرو نمیروییده است، ناگزیر باید این محصولات را از نواحی دیگر وارد میکردهاند؛ ما به خوبی میتوانیم ببینیم که بومیان این ناحیه برای ساختن سفال از کاه و دیگر فراوردههای غلات استفاده میکردهاند. در این ناحیه بز و گوسفند و یا گاو بومی وجود نداشت و برخی از محققان با توجه به کشف نخستین ابزار سنگی در قطر که شباهت فراوانی با پیکانهای لبهدار ساخته شده در غرب خاورمیانه دارد نتیجه گرفتهاند که به احتمال مردم این ناحیه از دیگر مناطق مهاجرت نموده و دامهای اهلی شده را با خود به اینجا آوردهاند.
کاوشها در شارجه و در منطقه "جبل البحیص" حکایت از استقرار در هزاره ششم ق.م. دارد و نشانگر شکلگیری نخستین استقرارگاهها در صفحات جنوبی خلیج فارس است.
با کشف سفالهای "عبید" در صفحات جنوبی خلیج فارس، ارتباط میان جنوب بینالنهرین و نواحی خلیج فارس مورد توجه خاص قرار گرفت، توضیح اینکه انتقال فنون پخت سفال عبید از جنوب بینالنهرین به نواحی جنوبی و شرقی خلیج فارس میتواند نشانهای از مراودات و رفتوآمدهای اولیه ساکنان این نواحی باشد و یا اینکه نشانگر مهاجرت از بینالنهرین به نواحی مذکور است، به هر حال نخستین نشانههای روابط بین ساکنان حاشیه جنوبی خلیج فارس و بین النهرین را میتوان در انتقال فنون پخت سفال یافت. "دانیال پاتس" از این نوع ارتباط با عنوان "تماس با عبید" یاد کرده و در این مورد مینویسد: شواهد تماس میان گروههای ساکن در راس خلیج فارس و ساکنان نواحی کرانهای عربستان را باید در چارچوب مناسبات گسترده تاریخی جستجو نمود و نباید آن را ارتباطی ناگهانی پنداشت. قدیمیترین سفالهای عبید کشف شده در یکی از مناطق کویت است و مربوط به دورههای دوم و سوم هستند. در مورد علل ایجاد این روابط دلایل بسیاری آورده میشود که از آن جمله میتوان به ارتباط آن با حضور ماهیگیران فصلی بینالنهرین و یا تجار جویای مروارید اشاره کرد. آنچه که مسلم است اینکه این روابط از طریق دریا صورت پذیرفته است، چه بیشتر این مکانها در کرانههای این نواحی قرار دارند و در محوطه یاد شده در کویت تکههایی از نی قیراندود شده که بقایای قایقهای درزگیری شده با قیر هستند، یافتهاند که موید این مطلب است. شواهد نشان میدهد که به سبب این مراودات چندان تغییری در الگوهای فرهنگی مردم بومی خلیج فارس ایجاد نشده است؛ البته یک استثناء در اینجا، ساکنان جنوب شرقی عربستان هستند. این امر از سفالینههای سرخرنگ زمخت کاهدار بر میآید که نشانه هایی از سفالینههای عبید را دارد و در این منطقه کشف شده، و نشانگر این امر است که برای گرفتن برخی فناوریهای سفالسازی تلاشهایی برای مراوده با بینالنهرین صورت پذیرفته است. از طرف دیگر باید افزود که مردم ساحلنشین خلیج فارس در کپرهای ساخته شده از شاخههای خرما زندگی میکردهاند؛ این نوع مسکن برای محیط گرم و مرطوب این نواحی بسیار مناسب است. صنایع سنگی، استفاده گسترده از ماهی و صدف و دامپروری از نشانههای اصلی محوطههای باستانی موجود در عربستان هستند.
آنچه که با عنوان نخستین نشانههای ارتباط دریایی در این بخش از نوشته "پاتس" بدان اشاره شده را باید تا حدودی تعدیل کنیم و بیفزاییم که امکان مراودات از طریق زمین بین شهرهای بینالنهرین و صفحات جنوبی خلیج فارس در سواحل کویت و عربستان تا پیش از عصر گسترش ارتباطات امری عادی بوده است و از اینرو باید جانب احتیاط را با توجه به شواهد اندک -از جمله یافته شدن تعدادی قایق ساخته شده از نی که در آنها از قیر برای عایقبندی استفاده شده است- رعایت کرد. با این همه یافتههای باستانشناسی دوره عبید از صفحات جنوبی خلیج فارس، نشانگر نخستین ارتباطات و مراودات منطقهای بین ساکنان بینالنهرین و این نواحی بوده و از این شواهد میتوان بهعنوان "نخستین عصر ارتباطات منطقهای خلیج فارس در دوره پیش از تاریخ" یاد کرد.
منبع: اطلس تاریخ بنادر و دریانوردی ایران