◄ خلیج فارس از دوره کاسیها تا هخامنشی
مدارک تاریخی نشان میدهد که "کاسیها" از اقوام ساکن زاگرس به تدریج در ایام سلطنت "سمسو ایلون" پادشاه بابل قدیم بین سالهای 1749 تا 1712 ق.م. به نواحی جنوب بینالنهرین یورش برده و نهایتا موفق شدند تا قدرت خود را در این منطقه به تثبیت رسانیده و مدت 580 سال حکومت کنند.
تاریخ آیینه تمامنمایی از تواناییهای ظرفیتهای انسانی، اقتصادی، علمی و فرهنگی یک ملت است. برای شناخت استعدادها و تواناییهای موجود در گستره جغرافیایی یک کشور یا یک منطقه جغرافیایی، بهترین روش مطالعه و بررسی تلاشهایی است که پیشینیان آنها در حوزههای مختلف انجام دادهاند. برای اینکه بدانیم آیا ایرانیان در علوم پزشکی چه تواناییهایی دارند کافی است به تاریخ علم پزشکی و ذخایر آن نظیر رازی و بوعلی سینا نگاهی بیافکنیم یا در حساب، ریاضیات و دیگر علوم پایه و مهندسی و هنر.
دریا با جغرافیای ایران پیوندی ناگسستنی و نقشی بیبدیل در زندگی و اقتصاد و فرهنگ جامعه ایرانی از روزگار کهن تا دنیای مدرن امروز داشته است. از زمانی که دریانوردان ایرانی با بادبانها راه خود را در دریا باز میکردند تا دوران کشتیهای بخار و دوره انرژیهای نو آنچه مسلم است تاریخ ایرانیان و توسعه ایران در گرو دریا و دسترسی به آبهای آزاد بوده است. به گونهای که این فرصت در مواردی به تهدید امنیتملی ما نیز تبدیل شده است. بررسی تاریخ گویای نقش غیرقابل انکار دریا در شکلگیری فرهنگ و تمدن ملل و ترویج آن بین سایر جوامع است، در ایران باستان نیز، همواره دریا یکی از مهمترین مولفههای فرهنگساز و تمدنساز بوده است. جای بسی تاسف است که در چند سده اخیر به دلیل غفلت و بیتوجهی به این عامل مهم، کشور کمترین بهره را از تجارب و ذخایر ارزشمند گذشتگان در احیای موقعیت محوری و تاریخی ایران در حوزه دریا برده است. بهنظر میرسد منصفانهترین تعبیر برای تشریح این وضعیت، فراموشی تمدن و هویت دریایی ملتی بزرگ باشد که مستند به استناد و مدارک معتبر، با بیش از پنج هزار سال دانش اندوخته و تجربه پیشینیان، در زمره قدیمیترین تمدنهای دریایی جهان به حساب میرود. مرکز بررسیها و مطالعات راهبردی سازمان بنادر و دریانوردی، در پژوهشی گسترده که با استفاده از توانمندیهای علمی دانشگاه تهران نزدیک به دو سال به طول انجامید بر شناسایی و مستندسازی گنجینههای تاریخی کشور در حوزه بنادر و دریانوردی اهتمام ورزید. مجموعهای تحت عنوان "اطلس بنادر و دریانوردی ایران" که به خوبی گواه جایگاه متعالی ایرانیان در حوزههای متعدد از جمله بنادر، کشتیسازی، کشتیرانی و تجارت دریایی است. بیشک مطالعه این مجموعه فاخر، درس آموزههای متعددی را برای ارتقای منزلت کشور به ویژه در حوزه دریا در اختیار سیاستگذاران، مدیران، کارشناسان، فعالان، پژوهشگران و علاقهمندان به صنعت حملونقل دریایی قرار خواهد داد. به همین مناسبت تین نیوز بنا دارد جهت رشد آگاهی مخاطبان خود به تدریج مطالب این پژوهش گرانقدر را در اختیار خوانندگان خود قرار دهد، باشد که مطالعه این سلسله پژوهشها منجر به تحقق اهداف مهم گردآوردندگان آن باشد.
قسمت نهم:
دوره سوم: خلیج فارس از دوره کاسیها تا هخامنشی (سایهروشنهای تاریخی)
"دوره مابین هزاره دوم ق.م. تا پیروزی پارسها در سال 539 ق.م، زمان حساسی در توسعه خاور نزدیک باستان، بهویژه ارتباطات بینالنهرین و ایران بود. در این فاصله زمانی هزارساله مردم جدیدی به ایران پا گذاشتند و به ترتیب امپراتوریهای آشور و بابل بخشهای وسیعی از خاور نزدیک را زیر سلطه خود درآوردند." نیمه نخست هزاره دوم ق.م. در بینالنهرین، دوره "مهاجرتهای بزرگ" و جابهجاییهای اقوام نام گرفته است. در همین دوره مدارک تاریخی نشان میدهد که "کاسیها" از اقوام ساکن زاگرس به تدریج در ایام سلطنت "سمسو ایلون" پادشاه بابل قدیم بین سالهای 1749 تا 1712 ق.م. به نواحی جنوب بینالنهرین یورش برده و نهایتا موفق شدند تا قدرت خود را در این منطقه به تثبیت رسانیده و مدت 580 سال حکومت کنند. بر اساس رویدادنامه بابلی "آگمیل، یازدهمین و آخرین پادشاه سلسله نخست سرزمین دریا به ایلام رفت و پس از او اولم بورش برادر کشتی لیش، پادشاه کاسی، بر سرزمین دریا غلبه یافت و سرور آنجا شد." این امر از تسلط کاسیها بر ناحیه جنوبی بینالنهرین که در متون بابلی از آن با عنوان "سرزمین دریا" یاد میشود، حکایت دارد؛ در این مدت پادشاهان "کاسی" تسلط خود را به نواحی کرانهای خلیج فارس و منطقه دیلمون گسترش داده و در مراودت دریایی مشارکت یافتند و مهری استوانهای از کاسیها در دیلمون و نمونه دیگری از این مهرها در جزیره فیلکه به دست آمده که نشان از ارتباط تجاری بین این مناطق و بینالنهرین دارد. "دانیل پاتس" درباره حضور کاسیها در بحرین مینویسد:
در بحرین مدارک بیشتری وجود دارد که نشان از حضور کاسیها داشته و نمایانگر این است که دیلمون زیر سلطه آنان قرار داشته است. در نیپور، یکی از مقدسترین شهرهای بینالنهرین، دو نامه به دست آمده که فرماندار دیلمون آنها را به دوست خود و احتمالا یکی از اشراف کاسی، نوشته است، در این نامهها از دو الهه مهم دیلمونی انزاک و مسکیلاک نام برده شده و همچنین از یورش گروهی از چادرنشینان سامی به دیلمون اطلاع داده شده است.
باید توجه داشت که الهه "انزاک"، الهه اصلی دیلمون و شوش بوده و همین امر نشانگر اهمیت مناسبات دیلمون با نواحی شمالی خلیج فارس در این دوره است. ما نشانههای بیشتری از موقعیت خلیج فارس در دوره حضور کاسیها در دست نداریم. حکومت کاسیها در حدود سال 1225 ق.م. به وسیله "توکولتی نینورتای" آشوری-1243 تا 1207 ق.م.- پایان یافت و با توجه به یافتههای باستانشناسی میدانیم که آشوریها چندان توجهی به جنوب بینالنهرین و سواحل خلیج فارس نداشتهاند و از رویدادهای این منطقه تا چند سده بعدی اطلاع روشنی به دست نیامده تا آنجا که برخی از محققان از این ایام با عنوان "دوران تاریک در تاریخ بینالنهرین" یاد کردهاند. "از صفحات جنوبی ایران و یا از فیلکه بین سالهای 1200 تا 800 ق.م. اطلاع بسیار کمی به دست آمده و تنها آگاهی ما از این دوره متعلق به یافتههای باستانشناسی در تل ابرق و چند محوطه باستانی در کلبا و مربوط به عصر آهن است". با روی کار آمدن آشوریها در قرن هشتم ق.م، و تشکیل امپراتوری جدید در بینالنهرین، مراودات دریایی در خلیج فارس دوباره رونق گرفته است. "در دوران زمامداری سناخریب و سارگون- 721 تا 681 ق.م- نیروی نظامی امپراتوری آشور جدید بر تمامی هلال حاصلخیز، از فلسطین در جنوب غرب تا بابل در جنوب شرق سایه افکنده بود و آشوریها همه حکومتهای منطقه را تحت کنترل خویش داشتند، یا در امور آنان دخالت میکردند."
مدارک جانبی نشان میدهد که در اواسط امپراتوری آشور بازرگانان خارجی پیوسته، اما نه همیشه به گونهای فزاینده، وارد بینالنهرین میشدند. برای مثال، در کتیبههای آشوری میخوانیم که سارگون دوم، نخستین پادشاه آشوری است که توانست بازرگانان مصری را وادار به برقراری دگربار روابط تجاری با امپراتوری آشور کند. بعدها در کتیبهای معروف از اسارحدون (680 تا 669 ق.م) نوه سارگون میخوانیم که وی پس از بازسازی شهر بابل که به دست پدرش ویران شده بود، به بابلیها اجازه داد تا دوباره بدون هیچگونه محدودیتی با هر کجای دنیا مایل باشند روابط تجاری برقرار کنند.
سارگون در یکی از کتیبههای خود که شرح لشکرکشیهایش به ایلام و بابل است مینویسد:
"اوپری، شاه دیلمون، که مانند ماهی در فاصله سی برو آن سوی دریای خورشید طالع، زندگی میکند، آوازه قدرت مرا شنید و هدایایی به من اهدا کرد. کتیبههای مشابه دیگری از کاخ سارگون در خرسآباد، با غرور از هدایایی میگوید که اپری و به احتمال یکی از فرزندانش به محض اینکه آوازه قدرتش را شنیدند برایش ارسال کردند." ارسال هدایا از دیلمون به پادشاه آشور و تکرار دوباره نام دیلمون و کالاهای آن که پس از یک سکوت درازمدت در طول نیمه دوم هزاره دوم ق.م. تا قرن هشتم ق.م. ادامه داشت، نشان از رونق گرفتن دوباره تجارت خلیج فارس به ویژه از بینالنهرین به سمت جنوب غربی دارد. در پادشاهی سناخریب (704 تا 681 ق.م)، باز هم شاهد نشانههایی از ارسال هدایا از سوی حاکم دیلمون هستیم. در یکی از کتیبهها آمده است "مردانی که بهعنوان باج سرزمین خود به شمار میآمدند، پیشانیبندها و بیلها و گوههای برنزی آوردند تا بتوانند خاک بابل را با آن به توبره کشد".
یکی از آخرین سنگنبشتهها در مورد روابط تجاری نینوا با سواحل خلیج فارس، مربوط به دوره آشور بنی پال است. در این سنگنبشته به فرستادن باج و خراج به وسیله "هوندرو" شاه دیلمون و "پاده" شاه قاده و "کوپی" و "هازمانی" که احتمالا حکامی در خارج از حوزه خلیج فارس بودهاند، اشاره شده است، بر اساس شواهد زبانشناسی میتوان گفت که سرزمین "قاده" منطبق با "مگن" یعنی عمان کنونی است. این امر را میتوان از سنگنبشته سه زبانه داریوش (522 تا 486 ق.م) در نقش رستم دریافت که سه صورت اکدی و ایلامی و پارسی آن ثبت شده است و به این ترتیب میتوان دریافت که مراودات تجاری در اواخر عصر آشور از بینالنهرین تا بحرین و عمان در جریان بوده است.
پس از سقوط امپراتوری آشور در سال 612 ق.م، مدارک باستانشناسی بسیاری از جمله سفال و مهره در جزیره فیلکه و بحرین یافت شده که حکایت از مراودات میان بابل و نواحی شمالی و مرکزی خلیج فارس دارد. در جزیره فیلکه در سال 1935 م. سنگنبشتهای با عبارت "کاخ نبوکدنصر، شاه بابل" یافت شده که این امر نشانگر توجه این پادشاه بابلی به تجارت در این ناحیه است. "نبو کودوری اوصور" (605 تا 562 ق.م) بزرگترین پادشاه بابل است که پس از سارگون اکدی دومین قدرت بینالنهرین به شمار میرود.
ارتباط بین بنادر بینالنهرین و ناحیه شمال غربی خلیج فارس در منطقه دیلمون و همچنین جزیره فیلکه براساس شواهد متعدد باستانشناسی مورد تایید قرار گرفته است، "آخرین شاهدی که تا حدودی بر تسلط بابل نو بر شمال و مرکز خلیج فارس دلالت میکند، مدرکی مربوط به سال 544 ق.م. است که فقط پنج سال با فتح بابل به دست کوروش کبیر فاصله دارد. این مدرک یک گزارش شخصی است که در آن به برادر یکی از مدیران اداری دیلمون اشاره شده است."
همانگونه که در مقدمه بخش دوم آمد، تاریخ خلیج فارس طی هزار سال بین نیمه دوم هزاره دوم ق.م. و نیمه نخست هزاره اول ق.م. چندان روشن نیست و یافتههای باستانشناسی چندان کمکی به روشن شدن زوایای تاریک این دوره نمیکند، این امر به ویژه در مورد سواحل و صفحات شمالی خلیج فارس و در محدوده سرزمینی ایران بیش از دیگر نقاط به چشم میآید و در واقع کمبود و یا نبود گزارشها و کاوشهای علمی باستانشناسی در کرانههای ایرانی موجب شده تا آنچه که با عنوان تاریخ خلیج فارس در این دوره مطرح میشود، در حقیقت تاریخ بخشهایی از خلیج فارس واقع در بینالنهرین و سواحل شمال شرقی آن در محدوده کشورهای امارات متحده عربی و عمان باشد؛ بنابراین کفه آگاهیهای باستانشناسی در کرانههای ایرانی و انتشار نتایج آن چشمانداز روشنتری را از حوداث و رویدادهای این منطقه در اختیار ما قرار دهد؛ تا آن هنگام ناگزیریم با سایهروشنهای به دست آمده، خود را قانع ساخته و آگاهیهای ناقض و ناگویا از یک بخش از خلیج فارس را به عنوان تاریخ آن معرفی کنیم.
منبع: اطلس تاریخ بنادر و دریانوردی ایران
ادامه دارد