◄ سفرنامه ازبکستان ، روز اول| از تهران تا تاشکند
جرقه این سفر خاطره انگیز به ره آرود آن لحظه ای زده شد که صحبت های علی دهباشی را در کلیپی دیدم که راجع به اولین سفر و لحظات ورودش به بخارا در سال ها پیش حرف می زد .
جرقه این سفر خاطره انگیز به ورارود آن لحظه ای زده شد که صحبت های علی دهباشی را در کلیپی دیدم که راجع به اولین سفر و لحظات ورودش به بخارا در سال ها پیش حرف می زد.
او با هیجان و حرارت در آن کلیپ می گفت که در لحظه ورود به بخارا به پهنای صورت اشک می ریختم و این دقیقا تجربه ای بود که من در اولین سفرم به سمرقند در نیمه های شهریور سال 1381 داشتم، آن سال چون راه زیادی را از تاشکند تا بخارا با اتوبوس آمده بودیم و سر ظهر به سمرقند رسیدیم قبل از رفتن به هتل به رستورانی رفتیم تا ناهار بخوریم و مدیر رستوران که خود تاجیک بود تا فهمید که ما ایرانی هستیم از ما به گرمی استقبال کرد و ضمن پذیرایی جانانه برایمان آهنگ های ایرانی گذاشت و چقدر احساس خوبی داشتیم در لحظه ورود.
کلیپ زیبای صحبت های پر احساس آقای دهباشی را در گروه واتساپی مجمع دانش آموختگان شریف بارگذاری کردم و متعاقب آن دوستان زیادی اشتیاق و علاقه خود را برای سفر به سمرقند و بخارا ابراز داشتند بطوریکه پس از تشکیل گروه مسافران سمرقند و بخارا تعداد شیفتگان سفر به بیش از 140 نفر رسید ولی بعد از اعلام تاریخ دقیق سفر و هزینه های آن چهل و سه نفر در لیست نهایی ثبت نام نمودند.
همکاری خوب دوستان مشتاق سفر در ارسال سریع مدارک و انجام به موقع پرداخت ها باعث شد که کار اخذ ویزا، رزرو بلیت و نیز رزرو هتل و سفارش بلیت های داخلی در مقصد و سایر اقدامات لازم به موقع انجام پذیرد و خوشبختانه هیچ کاری به دقیقه نود موکول نشود بجز اصلاح ویزای یکی از همراهان که دقیقا در دقیقه نود صورت پذیرفت.
اگر چه اکثر دوستان با هم کم و بیش آشنا بودند ولی بنظرم رسید که بد نباشد اگر با برگزاری یک نشست و دورهمی دوستان مسافر که تعداد زیادی بهمراه همسرانشان سفر میکردند با هم آشنا شوند ولی دو نکته سد راه بود یکی پیدا کردن جای مناسب برای گرد هم آمدن و دیگری تامین هزینه پذیرایی، از یکی از دوستان خوبمان استمداد طلبیدم و ایشان مثل همیشه با گشاده رویی دستگیر ما شدند و قبول فرمودند تا دورهمی در شرکت ایشان برگزار گردد.
تقریبا تمامی دوستان ساکن تهران بجز یکی دو نفر که مشکل داشتند در این دورهمی حضور یافتند. دورهمی با کیفیتی ممتاز و بقول امروزی ها VIP برگزار گردید و اساتیدی چون دکتر یاحقی و علی دهباشی مدیر مسئول مجله وزین بخارا سخنران مراسم بودند. حقیقتا برگزاری خوب و با کیفیت همایش قبل از سفر و متعاقب آن انجام خوب و بدون مشکل سفر مدیون همکاری، مساعدت و حمایت های آقای مهندس کشاورز و همسر گرامیشان خانم مهندس فردانه علمیه که هر دو از ورودی های برق دوره یازده دانشگاه صنعتی شریف می باشند و البته همراهی و همکاری خوب و صبوری همسفران عزیز می باشد.
همه برای فرا رسیدن لحظه پرواز بیصبرانه لحظه شماری میکردیم و بهمین دلیل ساعت 4 صبح روز یکشنبه 19 شهریور سه ساعت قبل از پرواز همه مسافران در فرودگاه حاضر بودند و تمامی تشریفات پرواز علیرغم شلوغی بیش از حد ترمینال پروازهای خروجی به موقع و بدون کمترین اشکالی صورت پذیرفت، هواپیمای حامل مسافران شریف و همراهان با حدود سه ربع تاخیر پرواز نمود، خدا را شکر پروازی آرام داشتیم و هواپیما بعد از حدود دو ساعت و نیم پرواز در فرودگاه تاشکند فرودی نرم و آرام داشت، در مقصد بجز اندکی معطلی برای دریافت وسایل بقیه کارها بسرعت انجام شد و با اتوبوس شیک و مدرنی که اختصاص داده شده بود بسوی هتل راهی شدیم، دیدن خیابان های نسبتا خلوت و بسیار تمیز و فضای سبز شهر تاشکند تحسین همگان را در پی داشت، هوا تمیزتر از تهران و خنک تر بود البته هوا روز اول ورود تا اندازه ای غبار آلود بود، دیدن اتومبیل های عمدتاً سفید رنگ که اکثرا از برند شورولت بودند برایمان جالب بود.
در هتلی نسبتا شیک و تمیز بنام WYNDHAM در منطقه ای خوب و مدرن جای گیر شدیم، من سال ها قبل در این هتل اقامت داشتم ولی نامش آن زمان DEDEMAN بود و به یک گروه هتل های زنجیره ای ترک تعلق داشت.
بعد از اختصاص اتاق ها و جای گیر شدن تور مختصری داشتیم در شهر که از میدان امیر تیمور و چند نقطه دیگر بازدید نمودیم. با اینکه دما از تهران پایین تر بود بدلیل رطوبت بالا احساس گرما می کردیم و من طبق معمول عرق می ریختم، عصر دوستان عازم گشت شهری شدند و من به فرودگاه رفتم تا پیشواز یکی از دوستان را که هنوز نرسیده بود باشم. در راه با راننده که اصالتاً اهل تاتارستان و مرد خوش صحبتی بود در رده های سنی خودم هم صحبت شدم. می گفت هزینه زندگی در تاشکند پس از شروع جنگ و هجوم روس ها حسابی گران شده چنانکه اجاره یک آپارتمان دو خوابه با مساحت حدود 80 متر مربع در مناطق متوسط شهر زیر 800 دلار نیست و قیمت ارزاق بخصوص گوشت برابر ایران و حتی گاهی بیشتر است. قیمت یک بطری کوچک آب (در کافی شاپ هتل 5000 سُووم) حدودا 20 هزارتومان و قیمت یک لیتر بنزین اکتان 92 حدود 25000 تومان و هزینه زندگی یک خانواده متوسط چهار نفره بدون احتساب اجاره در ماه حدود 1000 دلار می شود.
غذا در رستوران خیلی گران نیست و یک وعده غذای معمولی در رستوران متوسط حدود 6 یا 7 دلار است روی هم رفته هزینه زندگی بالاتر از ایران است، قیمت ماشین نسبت به سایر نقاط دنیا گرانتر ولی از ایران ارزانتر است.
عصر با آقای احمد رمضانی هم دانشگاهی و دوست عزیزمان تماس گرفتم و خواستم که چنانچه وقت داشته باشد با او دیداری گروهی داشته باشیم. با اشتیاق پذیرفت و همه گروه به یک میهمانی شام فوق العاده در رستورانی شیک و با کلاس به میزبانی ایشان دعوت شدیم. علاوه بر صرف شامی لذیذ پای صحبت های خوب ایشان نشستیم و از بذله گویی هایش لذت بردیم و بعد از شام به هتل برگشتیم تا صبح زود ساعت 5:30 جهت پرواز به اورگنچ ولایت خوارزم عازم فرودگاه شویم.
شهر تاشکند در قدیم چاچ نام داشته است که البته عرب ها آنرا شاش نیز می نامیده اند و من گفتم خوب با این حساب لابد قدیم به اهالی تاشکند می گفته اند شاشو!
شهر تاشکند در سال 1968 در زلزله ای شدید بکلی ویران شده است و در زمان اتحاد شوروی با معماری جدید و شهرسازی مدرن با خیابان های وسیع و پیاده روهای پهن و فضای سبزی زیبا بنا گردیده است.
این روایت ادامه دارد.......
ادامه سفرنامه سمرقند منتشر نشد ؟