◄ عقبماندگی شدید حملونقل ریلی از اهداف برنامه ششم توسعه
طبق تکالیف برنامه ششم توسعه باید 30 درصد (حدود 150میلیون تن بار) و 18درصد (معادل 54 میلیون نفرمسافر) توسط ریل جابهجا میشد که بر اساس آمارهای موجود میزان بار جابهجا شده توسط ریل 50 میلیون تن و تعداد مسافر 28 میلیون نفر است که با اهداف تعیین شده فاصله بسیاری دارد.
با گذشت حدود 14 سال از آغاز خصوصیسازی در صنعت ریلی کشور، این مسئله در راهآهن کشور با موفقیت جدی همراه نبوده است زیرا به گفته فعالان بخش خصوصی، اعمال سیاستهای نادرست موجب شده حملونقل ریلی نتواند سهم قابلتوجهی از جابهجایی بار و مسافر کشور داشته باشد.
حمید صدیق پور، فعال حملونقلی که سابقه حضور رسانهای در راهآهن ایران را نیز دارد در گفتگویی که با خبرنگار تین نیوز داشت گفت: طول خطوط ریلی ایران طبق آمار سال 97 در حال حاضر حدود 12هزار کیلومتر است که بهطور متوسط سالانه 190 کیلومتر خطوط جدید ایجاد شده است.
وی افزود: طبق تکالیف موجود باید تا پایان برنامه ششم توسعه، 30 درصد بار (حدود 150میلیون تن ) و 18درصد مسافر (معادل 54 میلیون نفر) توسط ریل جابهجا میشد که بر اساس آمارهای موجود میزان بار جابهجا شده توسط ریل 50 میلیون تن و تعداد مسافر 28 میلیون نفر است که با اهداف تعیین شده فاصله بسیاری دارد.
صدیقپور با بیان اینکه یکی از دلایل عقبماندگی اهداف توسعه ریلی از قانون برنامه ششم توسعه خلاء قوانین در کشور و تعیین سهم قانونی برای راهآهن جهت جابهجایی بار است گفت: برای مثال باید قانون داشته باشیم که بار با مسافت بیش از 500 کیلومتر توسط ریل حمل و سپس بهوسیله حمل و نقل ترکیبی جابهجا شود.
وی افزود: در اروپا و در کشور اتریش قانونی وجود دارد که اگر باری با کامیون وارد مرز آن کشور شود بار را با کامیون روی ریل منتقل میکنند و بعد در مرز خروجی کامیون و بار را پیاده میکنند تا به مسیر خودش ادامه دهد.
صدیقپور با بیان اینکه در ایران، ساختار دولتی راه آهن بیشتر از اینکه بخش خصوصی را به عنوان همکار خود قبول داشته باشد، آن را رقیب خود میداند افزود: ساختار دولتی راه آهن همواره به دنبال افزایش اختیارات خود است و از زمان خصوصیسازی در راه آهن کمتر زمانی بوده است که برای سیاست گذاریها و تصمیم گیریها از بخش خصوصی نظرخواهی شود.
این کارشناس و پیشکسوت راه آهن گفت: از سال 84 که بخش خصوصی وارد صنعت حمل و نقل ریلی شد، ابتدا واگنهایی خریداری شد و به تدریج تعداد این واگن ها افزایش یافت و تسهیلاتی نیز به بخش خصوصی داده شد تا سرمایه گذاران بیشتری وارد این صنعت شوند.
صدیق پور با بیان اینکه منابع مالی در اختیار محدود است گفت: با توجه به محدودیت منابع مالی مسئولان باید طرحهایی را که توجیه اقتصادی دارد به سرانجام برسانند و اینگونه نباشد که 10 پروژه را کلید بزنند اما بهخاطر محدودیت منابع مالی طرحهایی که میشود طی 3-4 سال به بهرهبرداری رساند پس از 14-15 سال هیچکدام به بهرهبرداری نرسد و هزینه بر دوش اقتصاد کشور و مردم گذاشته شود.
وی گفت: برای جذب بخش خصوصی باید جذابیت ایجاد کرد. بخش خصوصی در جایی سرمایهگذاری میکند که بتواند سود کسب کند. باید تفکر حاکم اصلاح شود و هر وقت این تفکر اصلاح شد آنوقت میتوانیم در جهت پیدا کردن راهکارهایی که بتواند اهداف را محقق کند حرکت کنیم.
این تکالیف موجود که باید تا پایان برنامه ششم توسعه، 30 درصد بار (حدود 150میلیون تن ) و 18درصد مسافر (معادل 54 میلیون نفر) توسط ریل جابهجا میشد چگونه محاسبه شده ؟ بر طبق کدام پیش فرض ها ؟ آیا این اعداد 30 و 18 درصد واقع بینانه بوده اند یا آرزو؟ سنگ های بزرگی برای نزدن؟
فرموده اند که باید قانون داشته باشیم که بار با مسافت بیش از 500 کیلومتر توسط ریل حمل و سپس به وسیله حمل و نقل ترکیبی جابهجا شود.
خدمت این فعال حمل ونقلی جسارتا عرض میکنم که به ضرب و زور قانون نمیتوان مشتری را وادار کرد که از ریل استفاده کند. مشتری بیش از هر کس نفع و صرفه خودش را میداند و اتفاقا بر عکس ، قانون گذار باید برود و ببیند چه قانونی بگذارد تا استفاده از ریل برای صاحب بار و شرکت حمل و نقل بصرفد. فعالیت در بازار حمل و نقل ( مثل فعالیت در هر بازار دیگری ) بر اساس کسب منفعت است نه به زور دولت و قانون گذار.
ویژن یک سازمان، در واقع نشان دهنده ی " آنچه سازمان می خواهد بشود است!" این دورنما یا ویژن را ما در ایران با برنامه های چند ساله! چه در سطح دولتها و چه سازمانها می شناسیم! واقع نگر بودن یعنی تفاوت بین واقعیت و آرزویی که ما داریم( بزبان ساده) بسیار مهم است! ، همواره بین آنچه هستیم و آنچه تعیین می کنیم باید بشویم، یک گپ وجود دارد، در سازمانهای موفق و دانش بنیان که اثری از رابطه ورزی در اشغال مشاغل حساس وجود ندارد و اصول و ضوابط بر روابط مقدم اند، این فاصله بسیار کم است( طبیعی هم هست، چون هر کس سر جای خودش نشسته است و درست هم نشسته است یعنی همان انتظاری که از صاحبِ آن صندلی می رود را بر آورده می سازد) در عوض در سازمانهائی که فارغ از شایسته سالاری هستند، بجای یک گپ بین اکنون و دورنمای سازمان، یک کهکشان راه شیری! وجود دارد، دره ای عمیق از نارضایتی ها، تبعیض ها، حق کشی ها و روابط و ...تعیین ویژن برای یک سازمان، کلاس آرگونومی یا آتش نشانی و اطفای حریق نیست، قابل تزریق هم نیست که بزور و ضرب رابطه، آنرا به کسی بدهیم یا از کس دیگر باز ستانیم
استراتزیست های سازمانی، این وظایف را بعهده دارند اگر چه صرفا به استراتزی هم مربوط نیست ویژن سازمان، صرفا مربوط به مدیران ارشد هم نیست، بلکه به مدیران رده های میانی و پایین هم ارتباط دارد
این ویژن باید " باور کردنی" بوده ، اقناع آنها را بهمراه داشته باشد ، به بیان دیگر ابتدا باید " باور" شود! و بعد این باور صدها عامل دیگر می آید، فرماندهان بزرگ دفاع مقدس، چنین ویژن هائی داشته اند، وقتی باور می کردند، آخرین نفری بودند که در صف رزمندگان، غذا می خوردند! و در عوض اولین نفری بودند که هنگام حمله ، در جلوی افراد و نیرویهای خود حرکت می کردند!
این یعنی باور هدف و ویژن، و باوراندن ِ آن به نیروهای خود
و این یعنی " رهبری"
در غیر اینصورت، مدیران ارشد سازمانها، ویژن می چینند! و بقیه نگاه می کنند! و کار ویژن، حتا با داشتن بهترین بیانیه ی مامویرت سازمانی ، باین ترتیب تمام است.
ارادتمندم
تکالیف برنامه های چهارم و پنجم محقق نشده است!
حال انتظار دارید همه آن در برنامه ششم محقق شود.
سنگ بزرگ نشانه نزدن است. تا 2030در اروپا قرار است سهم ریل 30 درصد شود آن وقت ما می خواهیم در 2020 به این اعداد برسیم! :-)