این مرد 6 هزار ماشین دارد! | مجموعه شخصی از خودرو، هواپیما، کشتی و موتور+ عکس
بیش از ۶ هزار ماشین؛ از پیکان تا فولکس، شورولت، جیپ و انواع ماشین های اسباب بازی نفیس روی قفسه این موزه متفاوت ردیف شده اند. اینجا مجموعه شخصی «شاهین زنوزی» یکی از مجموعه داران معروف تهران است.
بیش از ۶ هزار ماشین؛ از پیکان تا فولکس، شورولت، جیپ و انواع ماشین های اسباب بازی نفیس روی قفسه این موزه متفاوت ردیف شده اند. اینجا مجموعه شخصی «شاهین زنوزی» یکی از مجموعه داران معروف تهران است.
به گزارش تین نیوز، زنوزی برای تحقق رویایی کودکی اش این ماشین های ارزنده را از حراجی ها، دستفروش ها و جمعه بازارهای اقصی نقاط کشور خریده و حالا مجموعه ای تماشایی از برندهای مختلف دارد.
این مجموعه نفیس و گرانبها بیش از ۶ هزار قطعه ماشین را در دل خود جای داده است. برای جمع کردن این مجموعه سال ها زمان گذاشتید. ایده جمع آوری این ماشین ها از کجا آمد؟
راستش را بخواهید، حسرت ها و آرزوهای من بود که این مجموعه را شکل داد. زمان کودکی ما مثل امروز نبود که هر چه بخواهیم در دسترس باشد. گاهی یک ماشین اسباب بازی می شد تمام رویای کودکان دهه ۴۰؛ همان رویایی که گاهی هیچوقت محقق نمی شد. خانواده ما هم از طبقه متوسط جامعه بود و طبیعتا امکان تهیه هر اسباب بازی که دل مان می خواست نداشتیم. اما من از آن بچه هایی بودم که با اسباب بازی ارتباط برقرار می کردم. در محله ما دستفروشی به اسم «ایاز» بود که ماکت ها و ماشین های اسباب بازی می فروخت. من پول توجیبی های روزانه ای که از پدرم می گرفتم را به ایاز می دادم و ماشین اسباب بازی می خریدم. در دورهمی خانوادگی ما هم ماشین های اسباب بازی نقش محوری داشتند. یادم می آید مادرم روی کاشی های قدیمی خانه یک خط مستقیم می کشید و من و پدر و برادرم با ماشین اسباب بازی مسابقه می دادیم. همین حسرت ها، آرزوها و علایق بود که داشتن بهترین ماشین های اسباب بازی دنیا را به رویای من تبدیل کرد و بعدها که بزرگتر شدم سراغ جمع آوری مجموعه رفتم.
یادتان هست اولین ماشین اسباب بازی که به نیت ساختن این مجموعه تهیه کردید را چه زمانی و کجا خریدید؟
بله. حدود ۳۰ سال پیش بود. اما من آن ماشین را نخریدم. یک ماشین «جیمزباند» بود که یکی از دوستانم از جمعه بازار تهران خرید و چون از علاقه من به ماشین ها خبر داشت، آن را به من هدیه داد. همان ماشین جیمزباند، جرقه ای به خاکستر علایق کودکی من انداخت و همه آن رویاها را دوباره شعله ور کرد. قیمت آن ماشین حدود ۲ هزار تومان و محصول دهه ۶۰ میلادی کشور انگلستان بود؛ ماشینی ارزنده که تبدیل به قدم اول من برای ساخت این مجموعه شد.
قدم های بعدی را چطور برداشتید؟
ماجرا از اینجا جالب تر می شود. وقتی تصمیم گرفتم مجموعه ای از این ماشین ها برای خودم دست و پا کنم، یک کفش آهنی پوشیدم و سراغ مغازه هایی رفتم که ماشین های دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی را داشتند. از این شهر به آن شهر می رفتم و از فروشنده ها ماشین های ارزنده این بازه زمانی را می خریدم. حتی سراغ بستگان و فامیل ها هم رفتم و ماشین هایی که در کودکی جمع کرده بودم و به بعدها به آنها داده بودم هم به خانه آوردم. حالا در ۶۲ سالگی مجموعه ای دارم که می توانم بگویم رویای کودکی ام با آن محقق شده است.
اشاره کردید برای تهیه ماشین ها به شهرهای مختلف کشور هم سفر کردید. این سفرها صرفا برای خرید آن ماشین ها بود یا در خلال سفر به آن شهرها، برای خرید ماکت ها و ماشین اسباب بازی سری هم به فروشگاه ها می زدید؟
بعد از اینکه ماشین جیمزباند را هدیه گرفتم، دیگر تمام فکر و ذکرم شده بود تهیه ماشین های خاص و ارزنده. به جز جمعه بازار تهران، برای تهیه ماشین به شهرهای دیگر هم سفر می کردم. مثلا وقتی خبردار می شدم که در بازارهای تاناکورای شهر مهاباد، چند مدل ماشین خاص وجود دارد، به سرعت شال و کلاه می کرد و خودم را به آنجا می رساندم. برای تهیه این ماشین ها به بسیاری از شهرها سفر کردم؛ از مهاباد، تا ارومیه و... را فقط به نیت خریدن ماشین برای مجموعه ام سفر کردم.
بسیاری ازمجموعه دارها سراغ جمع آوری برندهای خاص می روند. ویژگی مجموعه شما چیست؟
بله؛ بسیاری از مجموعه دارها روی یک برند خاص تمرکز می کنند، اما مجموعه من از برنده های مختلف تشکیل شده است که البته همین گستردگی کار من را دشوار می کند. درواقع، هر ماشین، هواپیما، زیردریایی، موتور، قطار و به طور کلی وسایل نقلیه ای که متعلق به دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی بود را می خریدم و به مجموعه اضافه می کردم. البته هنوز هم این کار را انجام می دهم.
مجموعه شما شامل ۶ هزار ماشین، هواپیما، موتور و... است که در طول بیش از ۳ دهه جمع آوری و در واقع خریداری شده. کدامیک از این قطعات را با قیمت بیشتری تهیه کردید؟
به عنوان مثال در بین ماکت های مجموعه، یک جیپ آمریکایی دارم که الان ۱۵ میلیون تومان می ارزد و من ۳ سرباز از یک برند دیگر را با آن ست کرده ام. از این سربازها فقط ۲۰۰ عدد در دنیا تولید شده که ۳ عدد آن در مجموعه من قرار دارد؛ همین تعداد کم، ارزش آنها را بیشتر می کند. هر کدام از این سربازها را با دلار ۲ هزار و هفتصد تومانی به قیمت یک میلیون و سیصد هزارتومان خریدم که الان ۱۵ میلیون تومان می ارزند.
بنابراین به جز وقت، توان و انرژی، هزینه زیادی هم برای جمع آوری این مجموعه متقبل شده اید. شغل شما چیست؟
من بازنشسته تامین اجتماعی هستم و سال ها یک کاسب معمولی بودم. در طول این سال ها بخشی از درآمدم را برای خرید این قطعات هزینه کردم. البته این را هم بگویم که وقتی این کار را شروع کردم، امیدوار بودم در آینده از این مجموعه به درآمدزایی هم برسم. در واقع امیدوار بودم که اگربعدها از یک برند ۱۵ ماشین به دستم رسید، تعدادی را وارد مجموعه کنم و مابقی را بفروشم.
آیا این اتفاق افتاد و شما قطعه یا قطعاتی را هم با همین روش فروختید؟
خیلی کم. میان دوستان و مجموعه داران دیگر به این معروفم که اگر قطعه ای وارد مجموعه ام شود، دیگر خارج نمی شود. با وجود این، تعدادی از قطعات اضافه را فروختم.
با این توضیح، آیا مجموعه داری توجیه اقتصادی هم دارد؟
بله. هستند افرادی که واردکننده ماکت هستند و تعداد فروشندگان هم در حال افزایش است. این کار توجیه اقتصادی دارد و به نظرم بین جوانان خیلی باب شده است. این کالاها به شرطی که درست خریداری و نگهداری شوند، سرمایه به حساب می آیند و می توانند مجموعه دار را به سودآوری برسانند.
خود شما از جمع آوری این مجموعه به لحاظ اقتصادی راضی هستید؟
خیر. به جز علاقه شخصی، من از روز اول به این مجموعه به عنوان یک شغل هم نگاه می کردم که وقتی بازنشسته شدم درآمدی برای من داشته باشد. اما عشق و علاقه شدید به حفظ و گسترده تر کردن مجموعه باعث شده است که هنوز مشغول خرید قطعات جدید و اضافه کردن آنها به مجموعه باشم. حتی همین هفته گذشته به مهاباد رفتم تا چند قطعه جدید به مجموعه ام اضافه کنم.
قطعا نگهداری چنین مجموعه ای هم هزینه بر است.
بله. من عضو انجمن مجموعه داران هستم و از وزارت میراث فرهنگی، مجوز موزه هم دارم. اما یک واحد آپارتمان ۷۰ متری در محله شهرآرا را به نگهداری این مجموعه اختصاص داده ام که اگر آن را اجاره داده بودم الان از این راه درآمد داشتم.
با وجود این، چرا این موزه بازدید عمومی ندارد؟
مجوز موزه را از سازمان میراث فرهنگی گرفته ام اما شرایط این محل برای بازدید عمومی مناسب نیست. فضا کوچک است و با خود فکر می کنم که به طور مثال در صورت بازدید گروهی دانش آموزان، امنیت این آثار را چگونه باید حفظ کنم؟
آینده مجموعه شخصی تان را چطور می بینید؟
دوستی داشتم که او هم از مجموعه داران بنام بود. وصیت کرده بود بعد از فوتش مجموعه در اختیار افرادی قرار بگیرد که قدر و ارزش قطعات مجموعه را می دانند. ما ماکت ها و قطعات مجموعه را میان آن مجموعه داران تقسیم کردیم و آنها هم هزینه آن قطعات را به ورثه او پرداخت کردند. پسرم نیز مجموعه دار است. او مجموعه ای از لوگو دارد. من اما هیچ وقت مسئولیتی برای نگهداری یا فروش این قطعات روی شانه های او نمی گذارم. بعد از من، تصمیم با خود اوست. واقعیت این است که من از جمع آوری و نگهداری این ماشین ها لذت می برم و همین برای یک مجموعه دار کافی ست.