اقتصاد چگونه گروگان سیاست شد؟
همه اتفاقات دستبهدست هم دادهاند تا فعالیت سالم اقتصادی و بلندمدت تبدیل به فعالیت ناسالم و کوتاهمدت شود.
این روزها با هرکس که مواجه میشوم بلافاصله میپرسد آینده چه میشود؟ به کدامسو میرویم؟ آنها که دستی در اقتصاد دارند، هر روز در کوچه و خیابان با پرسشهای زیادی از این دست مواجه میشوند اما واقعیت این است که هیچکس پاسخ این سوالها را نمیداند و در مقطعی قرار داریم که فضای کشور مملو از عدم قطعیت است.
تصویر پیش روی فعال اقتصادی و کارآفرین باید روشن و شفاف باشد تا بتواند تصمیم بگیرد اما فضای کسبوکار کشور در طول سالهای گذشته همواره رو به افول رفته است. از ناحیه سیاستمدار نهتنها اطمینان حداقلی ایجاد نشده که مشکلات به دلیل بزرگ شدن جریانهای ذینفع، مضاعف هم شده است.
همه اتفاقات دستبهدست هم دادهاند تا فعالیت سالم اقتصادی و بلندمدت تبدیل به فعالیت ناسالم و کوتاهمدت شود. وقتی نااطمینانی وجود دارد هیچ فعال اقتصادی قادر به تصمیمگیری بلندمدت نیست. فعال اقتصادی نگاه روشنی به آینده ندارد و در نتیجه نمیتواند سرمایهاش را به کار اندازد و به همین دلیل است که سرمایهگذاری بخش خصوصی در یک دهه گذشته به شدت کاهش یافته است. این فضا برای همه بد و نامطلوب نبوده و برخی از این وضعیت نهایت بهره را بردهاند که البته فعالان اقتصادی سالم جزو این دسته محسوب نمیشوند چون عموماًً در سالهای گذشته، تصمیمات سیاسی، ناخواسته در راستای تقویت فعالیت اقتصادی ناسالم بوده و برآیند فعالیت سیاستمدار و سیاستگذار کمتر در خدمت اقتصاد سالم قرارگرفته است. در نتیجه بنگاههای رانتی به شدت رشد کردهاند و فعالان اقتصادی ناسالم، رشته امور را در دست گرفتهاند.
نکته فقط این نیست که چند صد یا چند هزار بنگاه ناسالم در کشور داریم که در اقتصاد اخلال ایجاد میکنند، مساله این است که این بنگاهها در سیاستگذاری هم نفوذ کردهاند و تصمیمهای درست را منحرف میکنند. نتیجه اینکه اندک راه تنفس بخش خصوصی ضعیف و نحیف هم در حال بسته شدن است. بیشتر از هر زمانی معتقدم ظرفیتهای کشور تحت کنترل گروههای ذینفع قرار گرفته که حتی دیپلماسی و سیاست داخلی را در کنترل خود گرفتهاند. من نمیتوانم از کنار این مساله به راحتی عبور کنم که تاریخ بدترین خرابکاریهای سیاسی در سالهای گذشته با بهترین گشایشهای دیپلماسی و اقتصادی همزمان است.
برای همین است که معتقدم عدم قطعیت و نااطمینانیها اگرچه برای عموم فعالان اقتصادی سم است اما برای برخی جریانها حکم اکسیژن دارد. انگار حیات برخی جریانها در تمدید و تشدید و عدم قطعیتها خلاصه میشود. در نتیجه به نظرم؛ در حال حاضر اقتصاد گروگان سیاست است.