بازدید سایت : ۲۴۵۴۶

◄ آنچه از تاریخ نوار غزه، از تشکیل منطقه تا مناقشات کرانه باختری باید بدانیم!

تاریخ شناخته شده غزه 4000 سال است. غزه توسط سلسله ها، امپراتوری ها و مردمان مختلف اداره، ویران و دوباره ساکن شد.

آنچه از تاریخ نوار غزه، از تشکیل منطقه تا مناقشات کرانه باختری باید بدانیم!
تین نیوز

هرچند امروز، واقعیت های اندکی از تاریخ غزه در یادها مانده، اما چهارهزارسال تاریخ این قلمرو، روشن می سازد که شانزده سال گذشته، یک استثنا بوده و باریکه غزه تقریبا همیشه نقشی تعیین کننده در پویش های سیاسی منطقه و نیز هماوردی های دیرپای آن بر سر مذهب و قدرت نظامی داشته است. همچنین از زمان قیمومیت بریتانیا در اوایل قرن بیستم، این قلمرو در قلب ملی گرایی فلسطینی جای گرفت.

به گزارش تین نیوز، نوار غزه 41 کیلومتر طول، 6 تا 12 کیلومتر عرض دارد و مساحت کلی آن 365 کیلومتر مربع است. غزه با حدود 2 میلیون فلسطینی در حدود 365 کیلومتر مربع زمین، یکی از بالاترین تراکم جمعیت در جهان را دارد.

بیش از 70 درصد از جمعیت غزه را پناهندگان فلسطینی تشکیل می دهند که نیمی از آنها زیر 18 سال سن دارند. مسلمانان سنی اکثریت جمعیت غزه را تشکیل داده و دارای اقلیت مسیحی فلسطینی نیز می باشند.

غزه دارای نرخ رشد سالانه جمعیت 1.99٪ (تخمین سال 2023) است که سی و نهمین نرخ در جهان است. همچنین با نرخ کلی بیکاری 46% و نرخ بیکاری جوانان 70% در میان بالاترین نرخ ها در جهان قرار دارد. با وجود این، نرخ باسوادی 97 درصدی از مصر بالاتر است. غزه در طول سالیان به عنوان منطقه ​​مقاومت فلسطینی شناخته شده است.

 

شهر قدیمی غزه

غزه در زمان تاریخی

قدمت استقرار در منطقه غزه به 3300 تا 3000 قبل از میلاد در تل السکان، مکانی واقع در جنوب شهر کنونی، که یک قلعه در مصر باستان ساخته شده، در قلمرو کنعانیان آغاز شد، بازمی گردد. با شروع تجارت کالاهای کشاورزی با مصریان، شهرهای کنعانی رونق یافت. با این حال، زمانی که منافع اقتصادی مصر به سمت تجارت سرو با لبنان تغییر کرد، نقش غزه به بندری برای کشتی های حامل کالا کاهش یافت.

غزه دوباره از رشد جمعیتی و اقتصادی برخوردار شد زمانی که جمعیت محلی کنعانیان در حدود سال 2500 شروع به اسکان مجدد تل السکان کردند، اما در سال 2250، این منطقه دچار فروپاشی کامل تمدن شد و تمام شهرهای منطقه غزه در قرن 23 قبل از میلاد متروک شدند. به جای آن فرهنگ های نیمه عشایری با اردوگاه های شبانی متشکل از خانه های خانوادگی روستایی پدید آمدند که در سراسر عصر برنز اولیه به حیات خود ادامه دادند. مرکز شهری معروف به تل الاجول در امتداد بستر رودخانه وادی غزا در داخل خشکی به وجود آمد.

در طول عصر برنز میانه، تل آس، ساکان جنوبی ترین محل در قلمرو کنعانیان بود که به عنوان یک قلعه عمل می کرد، و در سال 1650 قبل از میلاد، در حالی که مصر توسط هیکسوس کنعانی اشغال شد، دومین شهر توسعه یافته بر روی ویرانه های اولین تل آس- ساکان. این شهر حدود یک قرن بعد، زمانی که هیکسوس ها از مصر رانده شدند، ویران شد. مصر بار دیگر غزه را آباد کرد و تل الاجول برای سومین بار در قرن پانزدهم قبل از میلاد قیام کرد. این شهر سرانجام در قرن چهاردهم، در پایان عصر برنز، متوقف شد.

در قرن 16-17 قبل از میلاد، شهری که به غزه تبدیل می شد، در محل تل الاجول ظهور کرد. این شهر به عنوان پایتخت اداری مصر در دوران کنعان و محل سکونت فرماندار مصری منطقه بوده است. این محل از قدیم الایام از اهمیت راهبردی برخوردار بود، و پیوسته درگیر جنگ های مصر و سوریه و قدرت های بین النهرین بود. به عنوان مثال، فرعون مصر احموسه اول پیروزی خود بر هیکسوس ها را با فتح دژ مستحکم آنها شاروهن در نزدیکی غزه پس از یک محاصره سه ساله تکمیل کرد.

شهر غزه در اصل یک شهرک کنعانیان بود، تقریباً 350 سال قبل از فتح و تبدیل شدن به یکی از شهرهای اصلی فلسطینیان، تحت کنترل مصریان باستان قرار گرفت. غزه در حدود 730 قبل از میلاد بخشی از امپراتوری آشور شد. اسکندر مقدونی در سال 332 قبل از میلاد شهر را محاصره و تصرف کرد. اکثر ساکنان در جریان این حمله کشته شدند و شهر به مرکزی برای یادگیری و فلسفه هلنیستی تبدیل شد. این منطقه مرتباً بین دو پادشاهی جانشین یونانی؛ سلوکیان سوریه و بطلمیوس مصر، دست به دست شد تا اینکه در سال 96 قبل از میلاد توسط هاسمونیان محاصره و تصرف شد.

غزه توسط ژنرال رومی پومپی مگنوس بازسازی شد و سی سال بعد به هرود کبیر اعطا شد. در طول دوره روم، غزه رونق خود را حفظ کرد. در این مدت سنای 500 نفره ای بر شهر حکومت می کرد. گرویدن به مسیحیت در شهر تحت رهبری سنت پورفیریوس انجام شد، که هشت معبد بت پرستان واقع در این منطقه را بین سال های 396 تا 420 پس از میلاد ویران کرد.

گاهشمار حاکمیت بر غزه

 

غزه قبل از میلاد مسیح

در قرن اول پیش از میلاد و نیمه اول آن قرن، این بندر مدیترانه ای از نبطیان بود که کاروان هایشان از پترا یا از ایلات در دریای سرخ به آنجا رسیدند.

غزه پس از دست به دست شدن میان آسوری ها و بابلی ها، سرانجام در اواسط قرن ششم پیش از میلاد به تصرف کوروش بزرگ، پادشاه ایران در آمد. اما شوک واقعی، دو قرن بعد در سال 332 پیش از میلاد رخ داد که اسکندر مقدونی بر سر راه خود به مصر، غزه را به مدت صد روز در محاصره قرار داد. در جریان این جنگ شوم، هر دو طرف با کندن تونل های بیشماری در زیر خاک نرم غزه، مواضع خود را مستحکم می کردند و پیشینه ای تاریخی را برای راهبرد حماس علیه اسرائیل امروزی فراهم آورند. سرانجام، نیروهای اسکندر مقدونی غلبه کردند اما اسکندر در جریان این محاصره، زخمی شد و از اهالی شکست خورده غزه، انتقام دهشتناکی گرفت: بیشتر جمعیت مذکر آن قتل عام شدند و زنان و کودکانشان به بردگی رفتند.

غزه پس از اینکه در سال 63 قبل از میلاد به امپراتوری روم ملحق شد، تحت فرمان پومپی مگنوس، بازسازی شد. حکومت روم شش قرن صلح و رفاه نسبی را برای شهر به ارمغان آورد و به بندر شلوغ و مرکز تجارت بین خاورمیانه و آفریقا تبدیل شد.

سپس غزه توسط آگوستوس امپراتور روم در سال 30 قبل از میلاد به هرود بزرگ اعطا شد، جایی که یک واحد جداگانه در قلمرو پادشاهی او تشکیل داد. پس از تقسیم پادشاهی هیرودیس، آن را تحت فرمان کنسول سوریه قرار دادند. پس از مرگ هرود در سال 4 قبل از میلاد، آگوستوس آن را به استان سوریه ضمیمه کرد.

در سراسر دوره روم، غزه شهری پر رونق بود و از سوی چندین امپراتور کمک هزینه و توجه دریافت کرد. این محل توسط یک سنای 500 نفره اداره می شد. ضرابخانه غزه سکه های مزین به نیم تنه خدایان و امپراطوران، از جمله گوردیان سوم را مهر زد. این شهر با معابد بت پرست بسیاری آراسته شده بود که آیین اصلی آن آیین مارناس بود. معابد دیگری به زئوس، هلیوس، آفرودیت، آپولون، آتنا و تیخه تقدیم شد.

 حمل و نقل در نوار غزه ؛ از فرودگاه تا راه آهن و بندر

غزه بعد از میلاد مسیح

گسترش مسیحیت در غزه توسط فیلیپ عرب در حدود 250 پس از میلاد آغاز شد. مسحیت ابتدا در بندر مایوما، اما بعداً وارد شهر شد. این دین با گسترش در میان جمعیت داخلی با موانعی روبرو شد، زیرا عبادت بت پرستی قوی بود. در سال 299 تعداد نامشخصی از مسیحیان محلی که در غزه برای شنیدن و خواندن متون مقدس مسیحی جمع شده بودند، توسط رومیان دستگیر و مثله شدند. اولین اسقف غزه فیلیمون بود که گمان می رود یکی از 72 شاگرد بوده باشد، اما اولین روحانی قدیس سیلوانوس بود که در جریان آزار و شکنجه ماکسیمینوس دایا در سال 310، به همراه حدود 30 مسیحی دیگر دستگیر و به اعدام محکوم شد.

در تمام این سالها اهمیت غزه، از ارزش نظامی آن فراتر می رفت. این قلمرو که در دوران هلنیستی  Hellenistic period، یک دولت-شهر شده بود، بعدها در قرون اولیه مسیحیت و سپس اسلام به یک مرکز مهم مذهبی تبدیل شد. در سال 407 میلادی، پورفیری، اسقف مسیحی غزه، موفق به تحمیل یک کلیسا بر ویرانه های معبد اصلی پاگان زئوس شد. مشهورتر از او، هیلاریون (291–371) یک شخصیت مذهبی دیگر مسیحی بود که یک جامعه مهم رهبانی را در غزه بنیان گذاشت و مقبره او به یک زیارتگاه مردمی بزرگ تبدیل شد. یکی از پدربزرگ های پیامبر اسلام به نام هاشم بن عبدمناف، بازرگانی از مکه بود که در حوالی سال 525 میلادی در غزه درگذشت. در نتیجه پس از آنکه در قرن هفتم، غزه به تصرف سپاهیان مسلمان در آمد، آنجا را به احترام او "غزه هاشم" می خواندند. (در قرن نوزدهم، عثمانی ها مسجد هاشم را در شهر غزه ساختند تا نشانگر مقبره هاشم باشد.

غزه در سال 637 میلادی توسط عمرو بن العاص فتح شد که اکثر مردم غزه در دوران حکومت اولیه مسلمانان، اسلام را پذیرفتند. صلیبیون در سال  1100 کنترل غزه را از فاطمیان خارج کردند، اما صلاح الدین آنها را بیرون راند. غزه در اواخر قرن سیزدهم تبدیل به پایتخت منطقه شد. در این دوره شاهد دوران طلایی تحت سلسله رضوان منصوب حکومت عثمانی در قرن شانزدهم بود.

از قرون وسطی تا قرن نوزدهم، غزه همچنان یک گوهر خواستنی در هماوردی قدرت های مهم منطقه باقی ماند. در قرن دوازدهم میلادی، میان صلیبی های مسیحی و مدافعان مسلمانش و در قرن سیزدهم میلادی هم میان ژنرال های مملوک و مهاجمان مغولی دست به دست می شد. در دو قرن و نیمی که غزه تحت سلطه مملوک ها – حاکمان ترک که در قرون وسطی، بر سوریه و مصر مسلط بودند – قرار داشت، غزه شاهد دوران طلایی خود بود. مساجد، کتابخانه ها و کاخ های پرشماری در آن ساخته شد و با بهره مندی از مسیرهای تجارت ساحلی اش، به رفاه رسید. در سال 1387 میلادی، یک کاروانسرا یا خان مستحکم – که نوعی کانون یا هاب تجارت و بازار بود – در انتهای جنوبی غزه تاسیس شد و به سرعت به یک شهر تبدیل شد: خان یونس.

غزه در سال 1517 میلادی، جذب امپراطوری عثمانی شد و به مدت کوتاهی هم به تصرف ارتش ناپلئون در آمد، زمانی که وی در سال 1798 به مصر حمله کرد. در بیشتر این دوره، غزه به خاطر آب و هوای دلنشین، بومی های همزاد و کیفیت بالای زندگی اش شناخته می شد. در سال 1659 یک گردشگر فرانسوی این قلمرو را به عنوان "یک محدوده بسیار ستودنی و دلپذیر" توصیف می کند. دو قرن بعد، یک نویسنده دیگر فرانسوی به نام پی یر لوتی Pierre Loti، از "دشت های گسترده و یکپارچه سبزش" حیرت می کند.

در سال 1906، برای جداسازی مصرِ تحت سلطه بریتانیا و فلسطین عثمانی، یک خط مرزی کشیده شد، این مرز از میانه شهر رفح گذر می کرد تا عملا یک منطقه تجاری میان دو امپراطوری ایجاد شود. اما در جریان جنگ اول جهانی، نیروهای این دو قدرت به شدت بر سر این مرز مناقشه داشتند و ارتش بریتانیا پس از سه بار تلاش، نهایتا خطوط عثمانی ها را در سال 1917 درهم شکست. ژنرال ادموند آلن بای Edmund Allenby در نهم نوامبر آن سال وارد شهر ویران شده غزه شد یعنی همان روزی که دولت بریتانیا اعلامیه عمومی بالفور و تعهد خود به حمایت از "تاسیس یک وطن ملی برای مردم یهود در فلسطین" را منتشر کرد. حمایت از این برنامه صهیونیستی، بعدها در مصوبه اتحاد ملل گنجانده شد که به بریتانیا اجازه می داد فلسطین را اداره کند.

هرچند غزه یکی از مناطق فلسطین بود که کمتر هدف برنامه های سکونتی صهیونیستی قرار داشت، به کانون و قلعه ملی گرایی فلسطینی تبدیل شد، بویژه در دوران انقلاب بزرگ عربی در سال های 1936 تا 1939 که در جریان آن، عربهای فلسطینی علیه سلطه بریتانیا قیام کردند و نبرد ناکامی را برای ایجاد یک دولت مستقل عربی به راه انداختند. در عوض، در سال 1947، سازمان ملل متحد از طرح تقسیمی حمایت کرد که در چارچوب آن، فلسطین باید میان یک دولت عربی و یک دولت یهودی تقسیم می شد – راه حل منطقه ای دو کشوری – و غزه هم به دولت عرب تعلق می گرفت.

معبد بزرگ غزه
قدیمی ترین مسجد جامع در غزه

 

غزه در قرن بیستم 

آنچه اکنون به عنوان باریکه غزه شناخته می شود، محصول حوادث مصیبت بار 1948 است. ابتدا طرح تقسیم سازمان ملل شکست خورد، طرحی که گرچه مورد پذیرش رهبری صیهونیستی قرار گرفت، با مخالفت قاطعانه ملی گرایان فلسطینی و دولت های عربی روبه رو شد و آتش جنگی مسلحانه میان یهودیان و اعراب را برانگیخت.

چیزی نگذشته که نخستین موج آوارگان عرب، که بیشترشان از منطقه جَفّا بودند، به غزه سرازیر شدند و به عنوان پیش درآمدی بر مصیبت کنونی بین المللی، انگلیسی ها پیشنهاد دادند که بهتر است کمک های انسانی از قاهره و از مسیر زمینی به غزه برسد. سپس در پی اعلام تاسیس دولت اسرائیل در سال 1948 توسط دیوید بن گوریون، رهبر صهیونیسم، کشورهای همسایه عرب دست به حمله زدند و ده هزار سرباز مصری به غزه وارد شدند. اما مصری ها هرگز از اشدود یعنی تقریبا 20 مایلی شمال غزه، جلوتر نرفتند و در این نقطه هم با یک حمله جسورانه اسرائیلی ها عقب رانده شدند.

در ژانویه 1949، اسرائیلی ها نه تنها ارتش های عربی را شکست دادند بلکه در روزی که به عنوان "روز نکبت" شناخته می شود، حدود 750 هزار فلسطینی را هم از خانه هایشان راندند. 

آتش بسی که در 24 فوریه 1949  میان مصر و اسرائیل تحت نظارت سازمان ملل امضا شد، خط جدایی بین نیروهای مصر و اسرائیل و همچنین مرز مدرن بین غزه و اسرائیل را ایجاد کرد و باریکه غزه را شکل داد؛ قلمروی که تحت اداره مصر قرار گرفت و محدوده هایش در شمال و شرق در توافق آتش بس و در جنوب هم با توافق مرزی 1906 مصر مشخص شد.

برای فلسطینیان ساکن غزه یا مصر گذرنامه تمام فلسطینی صادر شد و مصر به آنها تابعیت نداد که از اواخر سال 1949 مستقیماً از آنروا کمک دریافت کردند. 

پس از قرن ها، غزه به عنوان یک تقاطع راهبردی و یک کانون حیاتی بازرگانی برای تجارت منطقه ای، به یک "باریکه" کاهش یافت که در گوشه یک بیابان قرار دارد و از آنچه به عنوان فلسطین شناخته می شد، جدا شد. فراتر از همه مسائل، به جمعیت محلی حدود هشتادهزار نفری آن، حدود دو میلیون پناهنده آواره از سراسر فلسطین افزوده شد و باریکه غزه، نام "کشتی نوح" را به خود گرفت.

هیچ زیرساختی برای پذیرش این پناهندگان وجود نداشت و در طول نخستین زمستان 1948 و 1949، کمیته بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر، برآورد کردند که روزانه ده کودک از سرما، گرسنگی یا بیماری جان می دهند. گستردگی صحرای سینا، بازماندگان را مجبور می کرد که در محدوده بسته غزه باقی بمانند. در واقع، 25درصد جمعیت عربی فلسطینِ تحت قیمومیت بریتانیا، اکنون در باریکه غزه فشرده شده بودند و 22 درصدشان هم با ضمیمه شدن شرق بیت المقدس و کرانه باختری به اسرائیل، به پادشاهی اردن هاشمی رانده شدند.

گستره نکبت چنان بزرگ بود که سازمان ملل متحد، یک نهاد ویژه، یعنی سازمان کمک رسانی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی (UNRPR)، را برای رسیدگی به این بحران انسانی تاسیس کرد. برای فلسطینی ها، این خیزش دهشتناک، همچنین بذرهای یک مبارزه جدید را کاشت که تا به امروز ادامه دارد.

در دسامبر ۱۹۴۸، همان مجمع عمومی سازمان ملل که یک سال پیشتر طرح تقسیم ناموفق فلسطین را تصویب کرده بود، حق بازگشت آوارگان فلسطینی را – چه بازگشت عملی یا تنها پرداخت خسارت مالی – به رسمیت شناخت، ایده ای که از آن زمان تا کنون نقطه کانونی آرمان فلسطینی بوده است. این ایده در غزه معنای ویژه ای یافت، آن هم با توجه به شمار فوق العاده زیاد آوارگان و از آنجا که مصر هیچ ادعای سرزمینی بر نوار غزه نداشت، این منطقه به یک محیط طبیعی برای رشد ملی گرایی فلسطینی تبدیل شد.

بن گوریون به عنوان اولین رهبر اسرائیل، خطر بلندمدت غزه را پیش از تقریباً همه اسرائیلی ها درک می کرد. در کنفرانس صلح سازمان ملل در لوزان، در سال ۱۹۴۹، او پیشنهاد داد که نوار غزه را الحاق کرده و به ۱۰۰,۰۰۰ آواره فلسطینی اجازه دهد به خانه های سابق خود در اسرائیل بازگردند. اما این طرح هم در اسرائیل، جایی که مخالفت شدیدی با بازگشت هر گونه آواره فلسطینی وجود داشت، و هم در مصر، جایی که دفاع از غزه به یک موضوع ملی تبدیل شده بود، اعتراضات زیادی برانگیخت. در نتیجه، سازمان ملل ناتوانی خود را برای حل اختلاف عربی – اسرائیلی پذیرفت، کنفرانس لوزان را پایان داد و به جای آن نهادهایی "موقت" را بدون تعیین مهلت پایان مشخصی برای آنها برپا کرد. به این ترتیب سازمان کمک رسانی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی(UNRPR)  به سازمان کمک رسانی و کار سازمان ملل متحد (UNRWA) تبدیل شد که از آن زمان به بعد اصلی ترین کارفرما و ارائه دهنده خدمات اجتماعی در غزه بوده است. هشت اردوگاه آوارگان در این منطقه تأسیس شدند، بزرگ ترین های آنها جبالیا، در انتهای شمالی و اردوگاه ساحلی، در خط ساحلی شهر غزه بودند – همان اردوگاه هایی که اکنون توسط حمله اسرائیل ویران شده اند.

در نوامبر ۱۹۵۶، ارتش اسرائیل در جریان یک حمله هماهنگ به همراه فرانسه و انگلستان علیه مصرِ تحت رهبری ناصر، کنترل نوار غزه را به دست گرفت. در طول چهار ماه اشغال، حدود هزار فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی کشته شدند، از جمله دو کشتاری که توسط UNRWA مستند شده و در آنها حداقل ۲۷۵ نفر در خان یونس کشته شده اند که از این تعداد 140 نفر پناهنده و 135 ساکن محلی بودند.

در 12 نوامبر، چند روز پس از پایان خصومت ها، اسرائیل 111 نفر را در اردوگاه پناهندگان رفح در جریان عملیات اسرائیل به قتل رساند، که انتقاد بین المللی را برانگیخت.

اسرائیل در مارس 1957 در میان فشارهای بین المللی به اشغال این کشور پایان داد. در طی چهار ماه اشغال اسرائیل، 900 تا 1231 نفر کشته شدند. به گفته مورخ فرانسوی ژان پیر فیلیو، 1% از جمعیت غزه در طول اشغال کشته، زخمی، زندانی یا شکنجه شدند.

صدمات وارده به این ناحیه چنان عمیق بود که وقتی اسرائیلی ها تحت فشار ایالات متحده عقب نشینی کردند، جمعیت فلسطینی بازگشت حاکمیت مصر به جای حاکمیت تولیتی سازمان ملل را خواستار شدند.

در سال ۱۹۵۹ جنبش آزادی بخش فلسطین، معروف به فتح، را به رهبری یاسر عرفات تأسیس کردند.

دومین اشغال غزه توسط اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷، پس از پیروزی در جنگ شش روزه آغاز شد. دایان، که اکنون به وزارت دفاع رسیده بود، با اسحاق رابین به عنوان رئیس ستاد ارتش، که بعداً نخست وزیر شد، هرگونه اثری از مرز میان غزه و اسرائیل را پاک کرد، با این امید که جذابیت بازار کار اسرائیل، ملی گرایی فلسطینی را از میان خواهد برد. اما جمعیت محلی با این حال به مدت چهار سال از یک جنگ چریکی کم شدت حمایت کرد تا اینکه آریل شارون، فرمانده اسرائیلی منطقه (که بعداً نخست وزیر شد)، بخش هایی از اردوگاه های آوارگان را با بولدوزر ویران کرد و پشت شورش را شکست. امروزه، ارتش اسرائیل از همان نقشه ای که شارون استفاده کرده بود برای تفکیک مناطق به اصطلاح "ایمن" و مناطق جنگی در حمله جاری استفاده می کند.

 

به گفته تام سگف، انتقال فلسطینیان به خارج از کشور، از زمان های اولیه، عنصر پایدار تفکر صهیونیستی بوده است. در دسامبر 1967، در جریان جلسه ای که در آن کابینه امنیت در مورد اینکه با جمعیت عرب سرزمین های تازه اشغال شده چه باید کرد، یکی از پیشنهاداتی که نخست وزیر لوی اشکول در مورد غزه ارائه کرد این بود که اگر اسرائیل دسترسی آنها به غزه را محدود کند، ممکن است مردم آنجا را ترک کنند.

در بین سالهای 1967 و 1968، اسرائیل حدود 75000 نفر از ساکنان نوار غزه را که گلدا مایر آنها را "ستون پنجم" توصیف کرد، بیرون کرد. علاوه بر این، حداقل 25000 نفر از ساکنان غزه پس از جنگ 1967 از بازگشت منع شدند. در نهایت، نوار غزه 25٪ (تخمین محافظه کارانه) از جمعیت قبل از جنگ خود را بین سال های 1967 و 1968 از دست داد.

در سال های 1970-1971 آریل شارون طرحی را به اجرا گذاشت که به عنوان استراتژی «پنج انگشت» شناخته می شود، که شامل ایجاد مناطق نظامی و شهرک سازی از طریق تقسیم نوار به پنج منطقه برای امکان بهتر اشغال، شهرک سازی و تکه تکه شدن مناطق فلسطینی ایجاد شده توسط اسرائیل بود. ، امکان مدیریت کارآمد منطقه را فراهم می کند. هزاران خانه با بولدوزر تخریب شد و تعداد زیادی از خانواده های بادیه نشین به سینا تبعید شدند.

پس از این پیروزی نظامی، اسرائیل اولین بلوک شهرک سازی اسرائیل را در نوارغزه، در گوشه جنوب غربی نزدیک رفح و مرز مصر  ایجاد کرد. جامعه به عنوان بخشی از طرح "11 نقطه در نقف" آژانس یهودی ایجاد شده بود، که در آن 11 روستای یهودی در سراسر نقف در یک شب ساخته شد تا در پاسخ به طرح موریسون-گریدی، که تهدیدی برای حذف نقف از این طرح بود. در مجموع، بین سال های 1967 تا 2005، اسرائیل 21 شهرک در غزه ایجاد کرد که 20 درصد از کل خاک غزه را شامل می شود.

در 26 مارس 1979، اسرائیل و مصر پیمان صلح را امضا کردند. از جمله، این معاهده خروج نیروهای مسلح و غیرنظامیان اسرائیل از شبه جزیره سینا را که اسرائیل در طول جنگ شش روزه به تصرف خود درآورده بود، پیش بینی کرد. مصری ها موافقت کردند که شبه جزیره سینا را غیرنظامی نگه دارند. وضعیت نهایی نوار غزه و دیگر روابط بین اسرائیل و فلسطینی ها در این معاهده مورد توجه قرار نگرفت. مصر از تمام ادعاهای ارضی خود در شمال مرزهای بین المللی صرف نظر کرد. نوار غزه تحت مدیریت نظامی اسرائیل باقی ماند. ارتش اسرائیل مسئول نگهداری از تاسیسات و خدمات مدنی شد.

پس از معاهده صلح مصر و اسرائیل در سال 1979، یک منطقه حائل به عرض 100 متر بین غزه و مصر به نام مسیر فیلادلفا ایجاد شد. طول مرز بین المللی در امتداد کریدور فیلادلفا بین مصر و غزه 11 کیلومتر است.

غزه بعد از جنگ جهانی اول
غزه بعد از جنگ جهانی اول

تاریخ غزه در قرن بیستم

در واقع، چند سالی طول کشید تا آوارگان غزه به فعالیت های مبارزه جویانه روی آورند. در ابتدا، هم اسرائیل و هم مصر توانستند فعالیت های به اصطلاح فدائیین – یعنی جنگجویان چریکی که عمدتاً از اردوگاه های غزه آمده و به دنبال نفوذ به اسرائیل بودند – را کنترل کنند؛ اما در سال 1987 مجموعه ای از  اعتراضات و شورش های خشونت آمیز توسط فلسطینیان که در سرزمین های فلسطینی تحت اشغال اسرائیل و انجام شد.

علت شکل گیری این خشونت ها ناامیدی جمعی فلسطینیان از اشغال نظامی اسرائیل در کرانه باختری و نوار غزه بود، در حالی که به مرز بیست سالگی نزدیک می شد و پس از پیروزی اسرائیل در جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967 آغاز شد. این قیام از دسامبر 1987 تا کنفرانس مادرید در سال 1991 ادامه داشت، اگرچه برخی پایان آن را به سال 1993 و با امضای توافقنامه اسلو می دانند.

انتفاضه در 9 دسامبر 1987 در اردوگاه آوارگان جبالیا در نوار غزه و پس از برخورد یک کامیون ارتش اسرائیل با یک خودروی غیرنظامی و کشته شدن چهار کارگر فلسطینی آغاز شد. فلسطینیان این برخورد را پاسخی عمدی به قتل یک اسرائیلی در غزه دانستند. همچنین اسرائیل در قبال سقوط هواپیما، که در زمان تشدید تنش ها رخ داد، هیچ گونه توضیحی نداد که عمدی یا اتفاقی بوده است.

جوانان فلسطینی با سنگ ها و منجنیق های خود به مقابله با نظامیان اسرائیلی پرداختند، اما همچنین عرفات و سازمان آزادی بخش فلسطین را مجبور کردند تا راه حل دو دولتی را تأیید کنند. در پاسخ، شیخ یاسین سازمان خود را به حماس (جنبش مقاومت اسلامی) تبدیل کرد و سازمان آزادی بخش فلسطین را به خیانت به آرمان "مقدس آزادسازی فلسطین" متهم ساخت. باز هم، اطلاعات اسرائیل از این تنش ها برای ضعیف کردن انتفاضه استفاده کرد و تا ماه مه ۱۹۸۹ منتظر ماند تا شیخ یاسین را زندانی کند. با این حال قیام مردمی ادامه یافت تا موج حمایت از صلح در اسرائیل، اسحاق رابین را در ژوئیه ۱۹۹۲ به نخست وزیری رساند.

توافق نامه های اسلو، که در سپتامبر ۱۹۹۳ امضا شد، حکومت فلسطینی را برای مدیریت مناطقی که توسط اسرائیل تخلیه شده بود، شکل داد. عرفات ده ماه بعد وارد غزه شد و باور داشت که خود، این قلمرو را آزاد کرده است – دست کم بخشی که تحت کنترل حاکمیت فلسطینی بود – در حالی که جمعیت محلی باورشان این بود که سخت ترین هزینه را برای این آزادی پرداخته اند. این سوءتفاهم، همراه با فساد فراگیر حکومت فلسطینی، مستقیماً به نفع حماس تمام شد. در سال ۱۹۹۷، عملیات ناموفق اطلاعاتی اسرائیل علیه رهبر حماس خالد مشعل در اردن به دستگیری ماموران اسرائیلی منجر شد. برای تأمین آزادی آنها، نخست وزیر بنیامین نتانیاهو مجبور شد یاسین را که در اسرائیل حکم حبس ابد داشت، تحویل دهد و او پیروزمندانه به غزه بازگشت.

در ماه مه 1994، به دنبال توافقات فلسطین و اسرائیل موسوم به توافقنامه اسلو، انتقال تدریجی اختیارات دولتی به فلسطینی ها صورت گرفت. بخش عمده ای از نوار به جز بلوک های شهرک سازی و مناطق نظامی، تحت کنترل فلسطینی ها قرار گرفت. نیروهای اسرائیلی شهر غزه و سایر مناطق شهری را ترک کردند و به تشکیلات خودگردان جدید فلسطین واگذار کردند تا این مناطق را اداره کنند. تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری یاسر عرفات شهر غزه را به عنوان اولین مقر استانی خود انتخاب کردند. در سپتامبر 1995، اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) قرارداد دومی را امضا کردند که تشکیلات خودگردان فلسطین را به اکثر شهرهای کرانه باختری گسترش داد.

بین سال های 1994 و 1996، اسرائیل برای بهبود امنیت در اسرائیل، دیوار غزه-اسرائیل را ساخت. این دیوار در آغاز انتفاضه دوم در سپتامبر 2000 عمدتاً توسط فلسطینیان فرو ریخت.

  • توافقنامه اسلو در اواسط دهه 1990 تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) را به عنوان یک مرجع حکومتی محدود تعیین کرد .

جنگ فلسطین و اسرائیل غزه

 

انتفاضه دوم یک قیام بزرگ فلسطینی ها در سرزمین های تحت اشغال اسرائیل بود. ناآرامی و خشونت ها در سپتامبر 2000، پس از آن که آریل شارون، رهبر مخالفان رژیم صهیونیستی، بازدیدی تحریک آمیز از محوطه الاقصی در کوه معبد در اورشلیم انجام داد، آغاز شد.

انتفاضه دوم همچنین سرآغاز حملات موشکی و بمباران مناطق مرزی اسرائیل توسط چریک های فلسطینی از نوار غزه به ویژه توسط جنبش های حماس و جهاد اسلامی فلسطین بود.

تعداد زیادی تلفات در میان غیرنظامیان و همچنین جنگجویان ایجاد شد. تخمین زده می شود که با مجموع تلفات جنگجویان و غیرنظامیان، این خشونت ها منجر به کشته شدن حدود 3000 فلسطینی و 1000 اسرائیلی و همچنین 64 خارجی شده است.

در سال 2005، پس از محاصره عرفات در رام الله و کشتن شیخ یاسین در غزه، شارون باور داشت که پیروزی او تنها پس از خروج اسرائیل از نوار غزه کامل خواهد شد. چنین خروج یکجانبه ای با هدف ایجاد یک خط دفاعی جدید اسرائیلی در اطراف این باریکه انجام شد آن هم بدون هر گونه مشورتی با محمود عباس که جانشین عرفات به عنوان رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین و رئیس دولت خودگردان شده بود.

اسرائیل از نوار غزه عقب نشینی کرد و شهرک های آن را برچید و نوار غزه تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین باقی ماند.

حماس طبعا خروج اسرائیل را به عنوان پیروزی خود تبلیغ کرد و چند ماه بعد هم در انتخابات پارلمانی که با حمایت بین المللی در ژانویه ۲۰۰۶ برگزار شد، پیروز شد. ایالات متحده و اتحادیه اروپا، که از نتیجه غیرمنتظره این انتخابات شرمنده بودند، تصمیم گرفتند تا زمانی که حماس اسرائیل را به رسمیت نشناخته و به خشونت پایان ندهد، از به رسمیت شناختن حماس خودداری کنند. اما تا سال بعد، حماس بدون تغییر موضع خود و با کشتن صدها نیروی فلسطینی رقیب، کنترل کامل نوار غزه را به دست گرفت. پس از آن بود که باریکه غزه تحت محاصره کامل اسرائیل قرار گرفت (البته با همکاری مصر که گذرگاه رفح در جنوب را کنترل می کند). از جهات مختلفی می توان گفت که این سیاست های اسرائیلی بود که حماس را در غزه به قدرت رساند، سازمانی که محاصره غزه تاکنون تنها به تثبیت قدرت آن منجر شده است.

و بدین صورت علیرغم خروج اسرائیل از غزه در سال 2005، چندین گروه حقوقی وضعیت غزه را به عنوان یک "زندان در فضای باز" توصیف کرده اند. سازمان ملل متحد، سازمان های بین المللی حقوق بشر، و اکثریت دولت ها و مفسران حقوقی معتقدند که این سرزمین هنوز توسط اسرائیل اشغال شده است و محدودیت های بیشتری از سوی مصر بر غزه اعمال شده است. زیرا اسرائیل کنترل مستقیم خارجی بر غزه و کنترل غیرمستقیم بر زندگی در غزه را دارد: فضای هوایی و دریایی غزه و همچنین شش گذرگاه از هفت گذرگاه زمینی غزه را کنترل می کند. این کشور حق ورود به غزه را به دلخواه با ارتش خود محفوظ می دارد و یک منطقه حائل ممنوعه را در داخل خاک غزه حفظ می کند. غزه برای آب، برق، مخابرات و سایر خدمات به اسرائیل وابسته است. منطقه حائل گسترده اسرائیل در نوار، زمین های زیادی را برای ساکنان غزه ممنوع می کند. سیستم کنترل تحمیل شده توسط اسرائیل در نسخه پاییز 2012 امنیت بین المللی به عنوان یک "اشغال غیر مستقیم" توصیف شد.

ساحل غزه 2006
ساحل غزه سال 2006

پس از پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین در سال 2006، حماس و فتح دولت وحدت ملی اقتدار فلسطین را به ریاست اسماعیل هنیه تشکیل دادند. اندکی پس از آن، حماس در جریان نبرد غزه (ژوئن 2007) کنترل نوار غزه را به دست گرفت، نهادهای دولتی را تصرف کرد و فتح و دیگر مقامات دولتی را با خود جایگزین کرد. تا 14 ژوئن، حماس به طور کامل نوار غزه را کنترل کرد. محمود عباس، رئیس جمهور فلسطین با اعلام وضعیت فوق العاده، انحلال دولت وحدت ملی و تشکیل دولت جدید بدون مشارکت حماس واکنش نشان داد. نیروهای امنیتی PNA در کرانه باختری تعدادی از اعضای حماس را دستگیر کردند.

در ژانویه 2007، جنگ بین حماس و فتح آغاز شد. مرگبارترین درگیری ها در شمال نوار غزه رخ داد. در 30 ژانویه 2007، آتش بس میان فتح و حماس مورد مذاکره قرار گرفت. پس از چند روز، درگیری های جدیدی شروع شد. 349 فلسطینی در درگیری های بین گروه ها کشته شدند. 

  • در 5 ژوئن 2014، فتح توافقنامه وحدت را با حزب سیاسی حماس امضا کرد.
غزه در 2007
شهر غزه در سال 2007

در سال های 2018 تا 2019، مجموعه ای از تظاهرات، به عنوان راهپیمایی بزرگ بازگشت، هر جمعه در نوار غزه در نزدیکی دیوار اسرائیل-غزه از 30 مارس 2018 تا 27 دسامبر 2019 برگزار شد. تظاهرکنندگان خواستار آن شدند که باید به آوارگان فلسطینی اجازه داده شود به سرزمین هایی که از آنجا آواره شده اند، در اسرائیل کنونی بازگردند. آنها به محاصره زمینی، هوایی و دریایی نوار غزه توسط اسرائیل و به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل از سوی ایالات متحده اعتراض کردند.

در اواخر فوریه 2019، کمیسیون مستقل شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد جهت بررسی جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت 489 مورد مرگ یا جراحت فلسطینی ها را در تظاهرات 2018 غزه، مورد تجزیه و تحلیل قرارداد و اعلام کرد که سربازان اسرائیلی با تیراندازی به خبرنگاران، کارکنان بهداشت و کودکان، مرتکب جنایات جنگی شده اند. اسرائیل از شرکت در تحقیقات خودداری کرد و این گزارش را رد کرد.

گزارش شورای پناهندگان نروژ که در سال 2018 منتشر شد، این قلمرو را "بزرگترین زندان روباز جهان" نامید و در آن چندین ارقام از جمله عدم دسترسی به آب تمیز، تامین برق قابل اعتماد، مراقبت های بهداشتی، غذا و فرصت های شغلی را برجسته کرد. از این واقعیت که اکثریت کودکان فلسطینی در غزه از آسیب های روانی رنج می برند و بخشی از آن ها از توقف رشد رنج می برند ابراز تاسف کرد.

ویرانی غزه 2023
وضعیت غزه در سال 2023
 جنگ کنونی بین اسرائیل و حماس، هم میراث سیاست هایی است که از سال ۲۰۰۶ دنبال شد و هم پیامد انکار هویت غنی تاریخی غزه است. در ۱۶ سال گذشته، رهبران اسرائیلی بر این گمان بوده اند که فرمول بهینه ای برای به حاشیه راندن کامل غزه پیدا کرده اند: اینکه می شود بیش از دو میلیون فلسطینی را از معادله جمعیتی یهودی – عرب در اسرائیل، اورشلیم شرقی و کرانه باختری حذف کرد.

همچنین سازمان آزادیبخش فلسطین که دشمنی تلخ با حماس آن را کور کرده بود، در برابر هر تلاشی برای کاهش محاصره غزه مقاومت کرد، رویکردی که مشروعیت در حال افول حکومت خودگردان را بیش از پیش زیر سوال برد. در همین حال، شکاف در رهبری فلسطینی هر امکانی برای احیای روند صلح را به شکست کشاند و به شهرک سازی های اسرائیلی فرصت داد تا به طور پیوسته در کرانه باختری گسترش یابند.

هر از گاهی اسرائیل به حملاتی دست می زد که کارشناسان مبارزه با تروریسم آن را "جنگ های چمن زنی" در غزه توصیف می کردند و از نگاه اسرائیل، نرخ پایداری از تلفات عمدتا نظامی داشت هرچند که اکثر قربانیان این حملات، فلسطینی های غیرنظامی بودند. در سال ۲۰۰۹، سیزده سرباز اسرائیلی و ۱,۴۱۷ فلسطینی کشته شدند. در سال ۲۰۱۲، نسبت تلفات اسرائیل، شش در برابر ۱۶۶ فلسطینی بود. در سال ۲۰۱۴، هفتاد و دو اسرائیلی در برابر ۲,۲۵۱ فلسطینی، و در سال ۲۰۲۱، پانزده اسرائیلی در برابر ۲۵۶ فلسطینی. در همین حال، اتحادیه اروپا و کشورهای عربی خلیج فارس همیشه آماده بودند تا هزینه بازسازی ویرانه ها در نوار را پرداخت کنند.

در ادامه این درگیری ها در 7 اکتبر 2023، شبه نظامیان غزه به رهبری گردان های القسام حماس به جنوب غربی اسرائیل حمله کردند و جوامع و پایگاه های نظامی اسرائیل را هدف قرار دادند و حداقل 1300 نفر را کشتند و حداقل 236 گروگان را گرفتند. در 9 اکتبر 2023، اسرائیل به حماس اعلام جنگ کرد و نوار غزه در "محاصره کامل" قرار گرفت.

یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، اعلام کرد: «نه برق، نه غذا، نه سوخت، همه چیز بسته است. ما در حال مبارزه با حیوانات انسانی هستیم و بر اساس آن عمل می کنیم.» غزه در حال حاضر دچار یک بحران انسانی شدید است. تا 13 نوامبر 2023، از هر 200 نفر در غزه، یک نفر کشته شد و تا ژانویه 2024 از هر 100 نفر یک نفر کشته شد.

خشونت بی سابقه ای که اسرائیل از آن روز بر غزه روا داشته، که در آن بیش از ۲۱,۰۰۰ فلسطینی تاکنون کشته شده اند، موج شوکی را در خاورمیانه و فراتر از آن به راه انداخته است. هدف اعلام شده جنگی نتانیاهو – «نابودی» حماس – با آنچه بن گوریون در ۱۹۵۶ انجام داد، همخوانی دارد، تنها در مقیاسی بسیار بزرگتر و در برابر چشم همه جهانیان.

برای آن که سرانجام اسرائیلی ها و فلسطینی ها، صلح و امنیتی را که به شدت سزاوار آنند، تجربه کنند، غزه باید دوباره به ریشه های خود به عنوان تقاطع مسیرهای پررونقی که قرن ها بوده، بازگردد. در گام نخست، باید سیاست محاصره و انسداد پایان یابد تا این سرزمین بتواند سرانجام دوباره با بقیه منطقه پیوند بخورد. هم زمان، با توجه به نقش تاریخی غزه به عنوان یک مرکز تجاری عمده، یک استراتژی هماهنگ بازسازی، پژواک طرح وولفنسون در سال ۲۰۰۵ Wolfensohn’s 2005 plan، ضرورت دارد تا به غزه امکان دهد از کمک های بین المللی به یک اقتصاد خودکفا گذر کند. این کلیدی برای خلع سلاح این قلمرو تحت نظارت بین المللی و در چارچوب یک راه حل دو دولتی برای منازعه اسرائیلی – فلسطینی است.

البته، برداشتن هر یک از این گام ها، بسیار دشوار خواهد بود، به ویژه پس از جنگی بی رحمانه که این تهدید را در پی دارد که نسل تازه ای از فعالیت های پیکارجویانه فلسطینی شکل بگیرد. اما دیگر، راه حل آسانی باقی نمانده است. این راهبرد ممکن است تنها راه خروج از چرخه کشنده کنونی باشد. غزه یک بار دیگر، همانطور که قرن ها اینگونه بود، در کانون یک جنگ عمده قرار دارد اما همچنین کلید صلح و رفاه در خاورمیانه هم هست.

 

* برگزفته از مقاله ژان-پیر فیلیو JEAN-PIERRE FILIU، استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه علوم سیاسی (Sciences Po) در پاریس و نویسنده کتاب‌ "غزه: تاریخچه و خاورمیانه"

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.