◄ آنچه از تاریخ نوار غزه، از تشکیل منطقه تا مناقشات کرانه باختری باید بدانیم!
تاریخ شناخته شده غزه 4000 سال است. غزه توسط سلسله ها، امپراتوری ها و مردمان مختلف اداره، ویران و دوباره ساکن شد.
هرچند امروز، واقعیت های اندکی از تاریخ غزه در یادها مانده، اما چهارهزارسال تاریخ این قلمرو، روشن می سازد که شانزده سال گذشته، یک استثنا بوده و باریکه غزه تقریبا همیشه نقشی تعیین کننده در پویش های سیاسی منطقه و نیز هماوردی های دیرپای آن بر سر مذهب و قدرت نظامی داشته است. همچنین از زمان قیمومیت بریتانیا در اوایل قرن بیستم، این قلمرو در قلب ملی گرایی فلسطینی جای گرفت.
به گزارش تین نیوز، نوار غزه 41 کیلومتر طول، 6 تا 12 کیلومتر عرض دارد و مساحت کلی آن 365 کیلومتر مربع است. غزه با حدود 2 میلیون فلسطینی در حدود 365 کیلومتر مربع زمین، یکی از بالاترین تراکم جمعیت در جهان را دارد.
بیش از 70 درصد از جمعیت غزه را پناهندگان فلسطینی تشکیل می دهند که نیمی از آنها زیر 18 سال سن دارند. مسلمانان سنی اکثریت جمعیت غزه را تشکیل داده و دارای اقلیت مسیحی فلسطینی نیز می باشند.
غزه دارای نرخ رشد سالانه جمعیت 1.99٪ (تخمین سال 2023) است که سی و نهمین نرخ در جهان است. همچنین با نرخ کلی بیکاری 46% و نرخ بیکاری جوانان 70% در میان بالاترین نرخ ها در جهان قرار دارد. با وجود این، نرخ باسوادی 97 درصدی از مصر بالاتر است. غزه در طول سالیان به عنوان منطقه مقاومت فلسطینی شناخته شده است.
غزه در زمان تاریخی
قدمت استقرار در منطقه غزه به 3300 تا 3000 قبل از میلاد در تل السکان، مکانی واقع در جنوب شهر کنونی، که یک قلعه در مصر باستان ساخته شده، در قلمرو کنعانیان آغاز شد، بازمی گردد. با شروع تجارت کالاهای کشاورزی با مصریان، شهرهای کنعانی رونق یافت. با این حال، زمانی که منافع اقتصادی مصر به سمت تجارت سرو با لبنان تغییر کرد، نقش غزه به بندری برای کشتی های حامل کالا کاهش یافت.
غزه دوباره از رشد جمعیتی و اقتصادی برخوردار شد زمانی که جمعیت محلی کنعانیان در حدود سال 2500 شروع به اسکان مجدد تل السکان کردند، اما در سال 2250، این منطقه دچار فروپاشی کامل تمدن شد و تمام شهرهای منطقه غزه در قرن 23 قبل از میلاد متروک شدند. به جای آن فرهنگ های نیمه عشایری با اردوگاه های شبانی متشکل از خانه های خانوادگی روستایی پدید آمدند که در سراسر عصر برنز اولیه به حیات خود ادامه دادند. مرکز شهری معروف به تل الاجول در امتداد بستر رودخانه وادی غزا در داخل خشکی به وجود آمد.
در طول عصر برنز میانه، تل آس، ساکان جنوبی ترین محل در قلمرو کنعانیان بود که به عنوان یک قلعه عمل می کرد، و در سال 1650 قبل از میلاد، در حالی که مصر توسط هیکسوس کنعانی اشغال شد، دومین شهر توسعه یافته بر روی ویرانه های اولین تل آس- ساکان. این شهر حدود یک قرن بعد، زمانی که هیکسوس ها از مصر رانده شدند، ویران شد. مصر بار دیگر غزه را آباد کرد و تل الاجول برای سومین بار در قرن پانزدهم قبل از میلاد قیام کرد. این شهر سرانجام در قرن چهاردهم، در پایان عصر برنز، متوقف شد.
در قرن 16-17 قبل از میلاد، شهری که به غزه تبدیل می شد، در محل تل الاجول ظهور کرد. این شهر به عنوان پایتخت اداری مصر در دوران کنعان و محل سکونت فرماندار مصری منطقه بوده است. این محل از قدیم الایام از اهمیت راهبردی برخوردار بود، و پیوسته درگیر جنگ های مصر و سوریه و قدرت های بین النهرین بود. به عنوان مثال، فرعون مصر احموسه اول پیروزی خود بر هیکسوس ها را با فتح دژ مستحکم آنها شاروهن در نزدیکی غزه پس از یک محاصره سه ساله تکمیل کرد.
غزه قبل از میلاد مسیح
در قرن اول پیش از میلاد و نیمه اول آن قرن، این بندر مدیترانه ای از نبطیان بود که کاروان هایشان از پترا یا از ایلات در دریای سرخ به آنجا رسیدند.
غزه پس از دست به دست شدن میان آسوری ها و بابلی ها، سرانجام در اواسط قرن ششم پیش از میلاد به تصرف کوروش بزرگ، پادشاه ایران در آمد. اما شوک واقعی، دو قرن بعد در سال 332 پیش از میلاد رخ داد که اسکندر مقدونی بر سر راه خود به مصر، غزه را به مدت صد روز در محاصره قرار داد. در جریان این جنگ شوم، هر دو طرف با کندن تونل های بیشماری در زیر خاک نرم غزه، مواضع خود را مستحکم می کردند و پیشینه ای تاریخی را برای راهبرد حماس علیه اسرائیل امروزی فراهم آورند. سرانجام، نیروهای اسکندر مقدونی غلبه کردند اما اسکندر در جریان این محاصره، زخمی شد و از اهالی شکست خورده غزه، انتقام دهشتناکی گرفت: بیشتر جمعیت مذکر آن قتل عام شدند و زنان و کودکانشان به بردگی رفتند.
غزه پس از اینکه در سال 63 قبل از میلاد به امپراتوری روم ملحق شد، تحت فرمان پومپی مگنوس، بازسازی شد. حکومت روم شش قرن صلح و رفاه نسبی را برای شهر به ارمغان آورد و به بندر شلوغ و مرکز تجارت بین خاورمیانه و آفریقا تبدیل شد.
سپس غزه توسط آگوستوس امپراتور روم در سال 30 قبل از میلاد به هرود بزرگ اعطا شد، جایی که یک واحد جداگانه در قلمرو پادشاهی او تشکیل داد. پس از تقسیم پادشاهی هیرودیس، آن را تحت فرمان کنسول سوریه قرار دادند. پس از مرگ هرود در سال 4 قبل از میلاد، آگوستوس آن را به استان سوریه ضمیمه کرد.
در سراسر دوره روم، غزه شهری پر رونق بود و از سوی چندین امپراتور کمک هزینه و توجه دریافت کرد. این محل توسط یک سنای 500 نفره اداره می شد. ضرابخانه غزه سکه های مزین به نیم تنه خدایان و امپراطوران، از جمله گوردیان سوم را مهر زد. این شهر با معابد بت پرست بسیاری آراسته شده بود که آیین اصلی آن آیین مارناس بود. معابد دیگری به زئوس، هلیوس، آفرودیت، آپولون، آتنا و تیخه تقدیم شد.
حمل و نقل در نوار غزه ؛ از فرودگاه تا راه آهن و بندر
غزه بعد از میلاد مسیح
گسترش مسیحیت در غزه توسط فیلیپ عرب در حدود 250 پس از میلاد آغاز شد. مسحیت ابتدا در بندر مایوما، اما بعداً وارد شهر شد. این دین با گسترش در میان جمعیت داخلی با موانعی روبرو شد، زیرا عبادت بت پرستی قوی بود. در سال 299 تعداد نامشخصی از مسیحیان محلی که در غزه برای شنیدن و خواندن متون مقدس مسیحی جمع شده بودند، توسط رومیان دستگیر و مثله شدند. اولین اسقف غزه فیلیمون بود که گمان می رود یکی از 72 شاگرد بوده باشد، اما اولین روحانی قدیس سیلوانوس بود که در جریان آزار و شکنجه ماکسیمینوس دایا در سال 310، به همراه حدود 30 مسیحی دیگر دستگیر و به اعدام محکوم شد.
در تمام این سالها اهمیت غزه، از ارزش نظامی آن فراتر می رفت. این قلمرو که در دوران هلنیستی Hellenistic period، یک دولت-شهر شده بود، بعدها در قرون اولیه مسیحیت و سپس اسلام به یک مرکز مهم مذهبی تبدیل شد. در سال 407 میلادی، پورفیری، اسقف مسیحی غزه، موفق به تحمیل یک کلیسا بر ویرانه های معبد اصلی پاگان زئوس شد. مشهورتر از او، هیلاریون (291–371) یک شخصیت مذهبی دیگر مسیحی بود که یک جامعه مهم رهبانی را در غزه بنیان گذاشت و مقبره او به یک زیارتگاه مردمی بزرگ تبدیل شد. یکی از پدربزرگ های پیامبر اسلام به نام هاشم بن عبدمناف، بازرگانی از مکه بود که در حوالی سال 525 میلادی در غزه درگذشت. در نتیجه پس از آنکه در قرن هفتم، غزه به تصرف سپاهیان مسلمان در آمد، آنجا را به احترام او "غزه هاشم" می خواندند. (در قرن نوزدهم، عثمانی ها مسجد هاشم را در شهر غزه ساختند تا نشانگر مقبره هاشم باشد.
غزه در سال 637 میلادی توسط عمرو بن العاص فتح شد که اکثر مردم غزه در دوران حکومت اولیه مسلمانان، اسلام را پذیرفتند. صلیبیون در سال 1100 کنترل غزه را از فاطمیان خارج کردند، اما صلاح الدین آنها را بیرون راند. غزه در اواخر قرن سیزدهم تبدیل به پایتخت منطقه شد. در این دوره شاهد دوران طلایی تحت سلسله رضوان منصوب حکومت عثمانی در قرن شانزدهم بود.
از قرون وسطی تا قرن نوزدهم، غزه همچنان یک گوهر خواستنی در هماوردی قدرت های مهم منطقه باقی ماند. در قرن دوازدهم میلادی، میان صلیبی های مسیحی و مدافعان مسلمانش و در قرن سیزدهم میلادی هم میان ژنرال های مملوک و مهاجمان مغولی دست به دست می شد. در دو قرن و نیمی که غزه تحت سلطه مملوک ها – حاکمان ترک که در قرون وسطی، بر سوریه و مصر مسلط بودند – قرار داشت، غزه شاهد دوران طلایی خود بود. مساجد، کتابخانه ها و کاخ های پرشماری در آن ساخته شد و با بهره مندی از مسیرهای تجارت ساحلی اش، به رفاه رسید. در سال 1387 میلادی، یک کاروانسرا یا خان مستحکم – که نوعی کانون یا هاب تجارت و بازار بود – در انتهای جنوبی غزه تاسیس شد و به سرعت به یک شهر تبدیل شد: خان یونس.
غزه در سال 1517 میلادی، جذب امپراطوری عثمانی شد و به مدت کوتاهی هم به تصرف ارتش ناپلئون در آمد، زمانی که وی در سال 1798 به مصر حمله کرد. در بیشتر این دوره، غزه به خاطر آب و هوای دلنشین، بومی های همزاد و کیفیت بالای زندگی اش شناخته می شد. در سال 1659 یک گردشگر فرانسوی این قلمرو را به عنوان "یک محدوده بسیار ستودنی و دلپذیر" توصیف می کند. دو قرن بعد، یک نویسنده دیگر فرانسوی به نام پی یر لوتی Pierre Loti، از "دشت های گسترده و یکپارچه سبزش" حیرت می کند.
در سال 1906، برای جداسازی مصرِ تحت سلطه بریتانیا و فلسطین عثمانی، یک خط مرزی کشیده شد، این مرز از میانه شهر رفح گذر می کرد تا عملا یک منطقه تجاری میان دو امپراطوری ایجاد شود. اما در جریان جنگ اول جهانی، نیروهای این دو قدرت به شدت بر سر این مرز مناقشه داشتند و ارتش بریتانیا پس از سه بار تلاش، نهایتا خطوط عثمانی ها را در سال 1917 درهم شکست. ژنرال ادموند آلن بای Edmund Allenby در نهم نوامبر آن سال وارد شهر ویران شده غزه شد یعنی همان روزی که دولت بریتانیا اعلامیه عمومی بالفور و تعهد خود به حمایت از "تاسیس یک وطن ملی برای مردم یهود در فلسطین" را منتشر کرد. حمایت از این برنامه صهیونیستی، بعدها در مصوبه اتحاد ملل گنجانده شد که به بریتانیا اجازه می داد فلسطین را اداره کند.
هرچند غزه یکی از مناطق فلسطین بود که کمتر هدف برنامه های سکونتی صهیونیستی قرار داشت، به کانون و قلعه ملی گرایی فلسطینی تبدیل شد، بویژه در دوران انقلاب بزرگ عربی در سال های 1936 تا 1939 که در جریان آن، عربهای فلسطینی علیه سلطه بریتانیا قیام کردند و نبرد ناکامی را برای ایجاد یک دولت مستقل عربی به راه انداختند. در عوض، در سال 1947، سازمان ملل متحد از طرح تقسیمی حمایت کرد که در چارچوب آن، فلسطین باید میان یک دولت عربی و یک دولت یهودی تقسیم می شد – راه حل منطقه ای دو کشوری – و غزه هم به دولت عرب تعلق می گرفت.
غزه در قرن بیستم
آنچه اکنون به عنوان باریکه غزه شناخته می شود، محصول حوادث مصیبت بار 1948 است. ابتدا طرح تقسیم سازمان ملل شکست خورد، طرحی که گرچه مورد پذیرش رهبری صیهونیستی قرار گرفت، با مخالفت قاطعانه ملی گرایان فلسطینی و دولت های عربی روبه رو شد و آتش جنگی مسلحانه میان یهودیان و اعراب را برانگیخت.
چیزی نگذشته که نخستین موج آوارگان عرب، که بیشترشان از منطقه جَفّا بودند، به غزه سرازیر شدند و به عنوان پیش درآمدی بر مصیبت کنونی بین المللی، انگلیسی ها پیشنهاد دادند که بهتر است کمک های انسانی از قاهره و از مسیر زمینی به غزه برسد. سپس در پی اعلام تاسیس دولت اسرائیل در سال 1948 توسط دیوید بن گوریون، رهبر صهیونیسم، کشورهای همسایه عرب دست به حمله زدند و ده هزار سرباز مصری به غزه وارد شدند. اما مصری ها هرگز از اشدود یعنی تقریبا 20 مایلی شمال غزه، جلوتر نرفتند و در این نقطه هم با یک حمله جسورانه اسرائیلی ها عقب رانده شدند.
در واقع، چند سالی طول کشید تا آوارگان غزه به فعالیت های مبارزه جویانه روی آورند. در ابتدا، هم اسرائیل و هم مصر توانستند فعالیت های به اصطلاح فدائیین – یعنی جنگجویان چریکی که عمدتاً از اردوگاه های غزه آمده و به دنبال نفوذ به اسرائیل بودند – را کنترل کنند؛ اما در سال 1987 مجموعه ای از اعتراضات و شورش های خشونت آمیز توسط فلسطینیان که در سرزمین های فلسطینی تحت اشغال اسرائیل و انجام شد.
پس از پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین در سال 2006، حماس و فتح دولت وحدت ملی اقتدار فلسطین را به ریاست اسماعیل هنیه تشکیل دادند. اندکی پس از آن، حماس در جریان نبرد غزه (ژوئن 2007) کنترل نوار غزه را به دست گرفت، نهادهای دولتی را تصرف کرد و فتح و دیگر مقامات دولتی را با خود جایگزین کرد. تا 14 ژوئن، حماس به طور کامل نوار غزه را کنترل کرد. محمود عباس، رئیس جمهور فلسطین با اعلام وضعیت فوق العاده، انحلال دولت وحدت ملی و تشکیل دولت جدید بدون مشارکت حماس واکنش نشان داد. نیروهای امنیتی PNA در کرانه باختری تعدادی از اعضای حماس را دستگیر کردند.
در ژانویه 2007، جنگ بین حماس و فتح آغاز شد. مرگبارترین درگیری ها در شمال نوار غزه رخ داد. در 30 ژانویه 2007، آتش بس میان فتح و حماس مورد مذاکره قرار گرفت. پس از چند روز، درگیری های جدیدی شروع شد. 349 فلسطینی در درگیری های بین گروه ها کشته شدند.
- در 5 ژوئن 2014، فتح توافقنامه وحدت را با حزب سیاسی حماس امضا کرد.
گزارش شورای پناهندگان نروژ که در سال 2018 منتشر شد، این قلمرو را "بزرگترین زندان روباز جهان" نامید و در آن چندین ارقام از جمله عدم دسترسی به آب تمیز، تامین برق قابل اعتماد، مراقبت های بهداشتی، غذا و فرصت های شغلی را برجسته کرد. از این واقعیت که اکثریت کودکان فلسطینی در غزه از آسیب های روانی رنج می برند و بخشی از آن ها از توقف رشد رنج می برند ابراز تاسف کرد.
همچنین سازمان آزادیبخش فلسطین که دشمنی تلخ با حماس آن را کور کرده بود، در برابر هر تلاشی برای کاهش محاصره غزه مقاومت کرد، رویکردی که مشروعیت در حال افول حکومت خودگردان را بیش از پیش زیر سوال برد. در همین حال، شکاف در رهبری فلسطینی هر امکانی برای احیای روند صلح را به شکست کشاند و به شهرک سازی های اسرائیلی فرصت داد تا به طور پیوسته در کرانه باختری گسترش یابند.
هر از گاهی اسرائیل به حملاتی دست می زد که کارشناسان مبارزه با تروریسم آن را "جنگ های چمن زنی" در غزه توصیف می کردند و از نگاه اسرائیل، نرخ پایداری از تلفات عمدتا نظامی داشت هرچند که اکثر قربانیان این حملات، فلسطینی های غیرنظامی بودند. در سال ۲۰۰۹، سیزده سرباز اسرائیلی و ۱,۴۱۷ فلسطینی کشته شدند. در سال ۲۰۱۲، نسبت تلفات اسرائیل، شش در برابر ۱۶۶ فلسطینی بود. در سال ۲۰۱۴، هفتاد و دو اسرائیلی در برابر ۲,۲۵۱ فلسطینی، و در سال ۲۰۲۱، پانزده اسرائیلی در برابر ۲۵۶ فلسطینی. در همین حال، اتحادیه اروپا و کشورهای عربی خلیج فارس همیشه آماده بودند تا هزینه بازسازی ویرانه ها در نوار را پرداخت کنند.
برای آن که سرانجام اسرائیلی ها و فلسطینی ها، صلح و امنیتی را که به شدت سزاوار آنند، تجربه کنند، غزه باید دوباره به ریشه های خود به عنوان تقاطع مسیرهای پررونقی که قرن ها بوده، بازگردد. در گام نخست، باید سیاست محاصره و انسداد پایان یابد تا این سرزمین بتواند سرانجام دوباره با بقیه منطقه پیوند بخورد. هم زمان، با توجه به نقش تاریخی غزه به عنوان یک مرکز تجاری عمده، یک استراتژی هماهنگ بازسازی، پژواک طرح وولفنسون در سال ۲۰۰۵ Wolfensohn’s 2005 plan، ضرورت دارد تا به غزه امکان دهد از کمک های بین المللی به یک اقتصاد خودکفا گذر کند. این کلیدی برای خلع سلاح این قلمرو تحت نظارت بین المللی و در چارچوب یک راه حل دو دولتی برای منازعه اسرائیلی – فلسطینی است.
البته، برداشتن هر یک از این گام ها، بسیار دشوار خواهد بود، به ویژه پس از جنگی بی رحمانه که این تهدید را در پی دارد که نسل تازه ای از فعالیت های پیکارجویانه فلسطینی شکل بگیرد. اما دیگر، راه حل آسانی باقی نمانده است. این راهبرد ممکن است تنها راه خروج از چرخه کشنده کنونی باشد. غزه یک بار دیگر، همانطور که قرن ها اینگونه بود، در کانون یک جنگ عمده قرار دارد اما همچنین کلید صلح و رفاه در خاورمیانه هم هست.
* برگزفته از مقاله ژان-پیر فیلیو JEAN-PIERRE FILIU، استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه علوم سیاسی (Sciences Po) در پاریس و نویسنده کتاب "غزه: تاریخچه و خاورمیانه"