◄ تاریخ مناقشات رژیم صهیونستی با حماس
برای آن که سرانجام اسرائیلی ها و فلسطینی ها، صلح و امنیتی را که به شدت سزاوار آنند، تجربه کنند، غزه باید دوباره به ریشه های خود به عنوان تقاطع مسیرهای پررونقی که قرن ها بوده، بازگردد.
آنچه اکنون به عنوان باریکه غزه شناخته می شود، محصول حوادث مصیبت بار 1948 است. ابتدا طرح تقسیم سازمان ملل شکست خورد، طرحی که گرچه مورد پذیرش رهبری صیهونیستی قرار گرفت، با مخالفت قاطعانه ملی گرایان فلسطینی و دولت های عربی روبه رو شد و آتش جنگی مسلحانه میان یهودیان و اعراب را برانگیخت.
چیزی نگذشته که نخستین موج آوارگان عرب، که بیشترشان از منطقه جَفّا بودند، به غزه سرازیر شدند و به عنوان پیش درآمدی بر مصیبت کنونی بین المللی، انگلیسی ها پیشنهاد دادند که بهتر است کمک های انسانی از قاهره و از مسیر زمینی به غزه برسد. سپس در پی اعلام تاسیس دولت اسرائیل در سال 1948 توسط دیوید بن گوریون، رهبر صهیونیسم، کشورهای همسایه عرب دست به حمله زدند و ده هزار سرباز مصری به غزه وارد شدند. اما مصری ها هرگز از اشدود یعنی تقریبا 20 مایلی شمال غزه، جلوتر نرفتند و در این نقطه هم با یک حمله جسورانه اسرائیلی ها عقب رانده شدند.
در ژانویه 1949، اسرائیلی ها نه تنها ارتش های عربی را شکست دادند بلکه در روزی که به عنوان "روز نکبت" شناخته می شود، حدود 750 هزار فلسطینی را هم از خانه هایشان راندند.
آتش بسی که در 24 فوریه 1949 میان مصر و اسرائیل تحت نظارت سازمان ملل امضا شد، خط جدایی بین نیروهای مصر و اسرائیل و همچنین مرز مدرن بین غزه و اسرائیل را ایجاد کرد و باریکه غزه را شکل داد؛ قلمروی که تحت اداره مصر قرار گرفت و محدوده هایش در شمال و شرق در توافق آتش بس و در جنوب هم با توافق مرزی 1906 مصر مشخص شد.
برای فلسطینیان ساکن غزه یا مصر گذرنامه تمام فلسطینی صادر شد و مصر به آنها تابعیت نداد که از اواخر سال 1949 مستقیماً از آنروا کمک دریافت کردند.
پس از قرن ها، غزه به عنوان یک تقاطع راهبردی و یک کانون حیاتی بازرگانی برای تجارت منطقه ای، به یک "باریکه" کاهش یافت که در گوشه یک بیابان قرار دارد و از آنچه به عنوان فلسطین شناخته می شد، جدا شد. فراتر از همه مسائل، به جمعیت محلی حدود هشتادهزار نفری آن، حدود دو میلیون پناهنده آواره از سراسر فلسطین افزوده شد و باریکه غزه، نام "کشتی نوح" را به خود گرفت.
هیچ زیرساختی برای پذیرش این پناهندگان وجود نداشت و در طول نخستین زمستان 1948 و 1949، کمیته بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر، برآورد کردند که روزانه ده کودک از سرما، گرسنگی یا بیماری جان می دهند. گستردگی صحرای سینا، بازماندگان را مجبور می کرد که در محدوده بسته غزه باقی بمانند. در واقع، 25درصد جمعیت عربی فلسطینِ تحت قیمومیت بریتانیا، اکنون در باریکه غزه فشرده شده بودند و 22 درصدشان هم با ضمیمه شدن شرق بیت المقدس و کرانه باختری به اسرائیل، به پادشاهی اردن هاشمی رانده شدند.
گستره نکبت چنان بزرگ بود که سازمان ملل متحد، یک نهاد ویژه، یعنی سازمان کمک رسانی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی (UNRPR)، را برای رسیدگی به این بحران انسانی تاسیس کرد. برای فلسطینی ها، این خیزش دهشتناک، همچنین بذرهای یک مبارزه جدید را کاشت که تا به امروز ادامه دارد.
در دسامبر ۱۹۴۸، همان مجمع عمومی سازمان ملل که یک سال پیشتر طرح تقسیم ناموفق فلسطین را تصویب کرده بود، حق بازگشت آوارگان فلسطینی را – چه بازگشت عملی یا تنها پرداخت خسارت مالی – به رسمیت شناخت، ایده ای که از آن زمان تا کنون نقطه کانونی آرمان فلسطینی بوده است. این ایده در غزه معنای ویژه ای یافت، آن هم با توجه به شمار فوق العاده زیاد آوارگان و از آنجا که مصر هیچ ادعای سرزمینی بر نوار غزه نداشت، این منطقه به یک محیط طبیعی برای رشد ملی گرایی فلسطینی تبدیل شد.
بن گوریون به عنوان اولین رهبر اسرائیل، خطر بلندمدت غزه را پیش از تقریباً همه اسرائیلی ها درک می کرد. در کنفرانس صلح سازمان ملل در لوزان، در سال ۱۹۴۹، او پیشنهاد داد که نوار غزه را الحاق کرده و به ۱۰۰,۰۰۰ آواره فلسطینی اجازه دهد به خانه های سابق خود در اسرائیل بازگردند. اما این طرح هم در اسرائیل، جایی که مخالفت شدیدی با بازگشت هر گونه آواره فلسطینی وجود داشت، و هم در مصر، جایی که دفاع از غزه به یک موضوع ملی تبدیل شده بود، اعتراضات زیادی برانگیخت. در نتیجه، سازمان ملل ناتوانی خود را برای حل اختلاف عربی – اسرائیلی پذیرفت، کنفرانس لوزان را پایان داد و به جای آن نهادهایی "موقت" را بدون تعیین مهلت پایان مشخصی برای آنها برپا کرد. به این ترتیب سازمان کمک رسانی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی(UNRPR) به سازمان کمک رسانی و کار سازمان ملل متحد (UNRWA) تبدیل شد که از آن زمان به بعد اصلی ترین کارفرما و ارائه دهنده خدمات اجتماعی در غزه بوده است. هشت اردوگاه آوارگان در این منطقه تأسیس شدند، بزرگ ترین های آنها جبالیا، در انتهای شمالی و اردوگاه ساحلی، در خط ساحلی شهر غزه بودند – همان اردوگاه هایی که اکنون توسط حمله اسرائیل ویران شده اند.
در نوامبر ۱۹۵۶، ارتش اسرائیل در جریان یک حمله هماهنگ به همراه فرانسه و انگلستان علیه مصرِ تحت رهبری ناصر، کنترل نوار غزه را به دست گرفت. در طول چهار ماه اشغال، حدود هزار فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی کشته شدند، از جمله دو کشتاری که توسط UNRWA مستند شده و در آنها حداقل ۲۷۵ نفر در خان یونس کشته شده اند که از این تعداد 140 نفر پناهنده و 135 ساکن محلی بودند.
در 12 نوامبر، چند روز پس از پایان خصومت ها، اسرائیل 111 نفر را در اردوگاه پناهندگان رفح در جریان عملیات اسرائیل به قتل رساند، که انتقاد بین المللی را برانگیخت.
اسرائیل در مارس 1957 در میان فشارهای بین المللی به اشغال این کشور پایان داد. در طی چهار ماه اشغال اسرائیل، 900 تا 1231 نفر کشته شدند. به گفته مورخ فرانسوی ژان پیر فیلیو، 1% از جمعیت غزه در طول اشغال کشته، زخمی، زندانی یا شکنجه شدند.
صدمات وارده به این ناحیه چنان عمیق بود که وقتی اسرائیلی ها تحت فشار ایالات متحده عقب نشینی کردند، جمعیت فلسطینی بازگشت حاکمیت مصر به جای حاکمیت تولیتی سازمان ملل را خواستار شدند.
در سال ۱۹۵۹ جنبش آزادی بخش فلسطین، معروف به فتح، را به رهبری یاسر عرفات تأسیس کردند.
دومین اشغال غزه توسط اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷، پس از پیروزی در جنگ شش روزه آغاز شد. دایان، که اکنون به وزارت دفاع رسیده بود، با اسحاق رابین به عنوان رئیس ستاد ارتش، که بعداً نخست وزیر شد، هرگونه اثری از مرز میان غزه و اسرائیل را پاک کرد، با این امید که جذابیت بازار کار اسرائیل، ملی گرایی فلسطینی را از میان خواهد برد. اما جمعیت محلی با این حال به مدت چهار سال از یک جنگ چریکی کم شدت حمایت کرد تا اینکه آریل شارون، فرمانده اسرائیلی منطقه (که بعداً نخست وزیر شد)، بخش هایی از اردوگاه های آوارگان را با بولدوزر ویران کرد و پشت شورش را شکست. امروزه، ارتش اسرائیل از همان نقشه ای که شارون استفاده کرده بود برای تفکیک مناطق به اصطلاح "ایمن" و مناطق جنگی در حمله جاری استفاده می کند.
به گفته تام سگف، انتقال فلسطینیان به خارج از کشور، از زمان های اولیه، عنصر پایدار تفکر صهیونیستی بوده است. در دسامبر 1967، در جریان جلسه ای که در آن کابینه امنیت در مورد اینکه با جمعیت عرب سرزمین های تازه اشغال شده چه باید کرد، یکی از پیشنهاداتی که نخست وزیر لوی اشکول در مورد غزه ارائه کرد این بود که اگر اسرائیل دسترسی آنها به غزه را محدود کند، ممکن است مردم آنجا را ترک کنند.
در بین سالهای 1967 و 1968، اسرائیل حدود 75000 نفر از ساکنان نوار غزه را که گلدا مایر آنها را "ستون پنجم" توصیف کرد، بیرون کرد. علاوه بر این، حداقل 25000 نفر از ساکنان غزه پس از جنگ 1967 از بازگشت منع شدند. در نهایت، نوار غزه 25٪ (تخمین محافظه کارانه) از جمعیت قبل از جنگ خود را بین سال های 1967 و 1968 از دست داد.
در سال های 1970-1971 آریل شارون طرحی را به اجرا گذاشت که به عنوان استراتژی «پنج انگشت» شناخته می شود، که شامل ایجاد مناطق نظامی و شهرک سازی از طریق تقسیم نوار به پنج منطقه برای امکان بهتر اشغال، شهرک سازی و تکه تکه شدن مناطق فلسطینی ایجاد شده توسط اسرائیل بود. ، امکان مدیریت کارآمد منطقه را فراهم می کند. هزاران خانه با بولدوزر تخریب شد و تعداد زیادی از خانواده های بادیه نشین به سینا تبعید شدند.
پس از این پیروزی نظامی، اسرائیل اولین بلوک شهرک سازی اسرائیل را در نوارغزه، در گوشه جنوب غربی نزدیک رفح و مرز مصر ایجاد کرد. جامعه به عنوان بخشی از طرح "11 نقطه در نقف" آژانس یهودی ایجاد شده بود، که در آن 11 روستای یهودی در سراسر نقف در یک شب ساخته شد تا در پاسخ به طرح موریسون-گریدی، که تهدیدی برای حذف نقف از این طرح بود. در مجموع، بین سال های 1967 تا 2005، اسرائیل 21 شهرک در غزه ایجاد کرد که 20 درصد از کل خاک غزه را شامل می شود.
در 26 مارس 1979، اسرائیل و مصر پیمان صلح را امضا کردند. از جمله، این معاهده خروج نیروهای مسلح و غیرنظامیان اسرائیل از شبه جزیره سینا را که اسرائیل در طول جنگ شش روزه به تصرف خود درآورده بود، پیش بینی کرد. مصری ها موافقت کردند که شبه جزیره سینا را غیرنظامی نگه دارند. وضعیت نهایی نوار غزه و دیگر روابط بین اسرائیل و فلسطینی ها در این معاهده مورد توجه قرار نگرفت. مصر از تمام ادعاهای ارضی خود در شمال مرزهای بین المللی صرف نظر کرد. نوار غزه تحت مدیریت نظامی اسرائیل باقی ماند. ارتش اسرائیل مسئول نگهداری از تاسیسات و خدمات مدنی شد.
پس از معاهده صلح مصر و اسرائیل در سال 1979، یک منطقه حائل به عرض 100 متر بین غزه و مصر به نام مسیر فیلادلفا ایجاد شد. طول مرز بین المللی در امتداد کریدور فیلادلفا بین مصر و غزه 11 کیلومتر است.
در واقع، چند سالی طول کشید تا آوارگان غزه به فعالیت های مبارزه جویانه روی آورند. در ابتدا، هم اسرائیل و هم مصر توانستند فعالیت های به اصطلاح فدائیین – یعنی جنگجویان چریکی که عمدتاً از اردوگاه های غزه آمده و به دنبال نفوذ به اسرائیل بودند – را کنترل کنند؛ اما در سال 1987 مجموعه ای از اعتراضات و شورش های خشونت آمیز توسط فلسطینیان که در سرزمین های فلسطینی تحت اشغال اسرائیل و انجام شد.
علت شکل گیری این خشونت ها ناامیدی جمعی فلسطینیان از اشغال نظامی اسرائیل در کرانه باختری و نوار غزه بود، در حالی که به مرز بیست سالگی نزدیک می شد و پس از پیروزی اسرائیل در جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967 آغاز شد. این قیام از دسامبر 1987 تا کنفرانس مادرید در سال 1991 ادامه داشت، اگرچه برخی پایان آن را به سال 1993 و با امضای توافقنامه اسلو می دانند.
انتفاضه در 9 دسامبر 1987 در اردوگاه آوارگان جبالیا در نوار غزه و پس از برخورد یک کامیون ارتش اسرائیل با یک خودروی غیرنظامی و کشته شدن چهار کارگر فلسطینی آغاز شد. فلسطینیان این برخورد را پاسخی عمدی به قتل یک اسرائیلی در غزه دانستند. همچنین اسرائیل در قبال سقوط هواپیما، که در زمان تشدید تنش ها رخ داد، هیچ گونه توضیحی نداد که عمدی یا اتفاقی بوده است.
جوانان فلسطینی با سنگ ها و منجنیق های خود به مقابله با نظامیان اسرائیلی پرداختند، اما همچنین عرفات و سازمان آزادی بخش فلسطین را مجبور کردند تا راه حل دو دولتی را تأیید کنند. در پاسخ، شیخ یاسین سازمان خود را به حماس (جنبش مقاومت اسلامی) تبدیل کرد و سازمان آزادی بخش فلسطین را به خیانت به آرمان "مقدس آزادسازی فلسطین" متهم ساخت. باز هم، اطلاعات اسرائیل از این تنش ها برای ضعیف کردن انتفاضه استفاده کرد و تا ماه مه ۱۹۸۹ منتظر ماند تا شیخ یاسین را زندانی کند. با این حال قیام مردمی ادامه یافت تا موج حمایت از صلح در اسرائیل، اسحاق رابین را در ژوئیه ۱۹۹۲ به نخست وزیری رساند.
توافق نامه های اسلو، که در سپتامبر ۱۹۹۳ امضا شد، حکومت فلسطینی را برای مدیریت مناطقی که توسط اسرائیل تخلیه شده بود، شکل داد. عرفات ده ماه بعد وارد غزه شد و باور داشت که خود، این قلمرو را آزاد کرده است – دست کم بخشی که تحت کنترل حاکمیت فلسطینی بود – در حالی که جمعیت محلی باورشان این بود که سخت ترین هزینه را برای این آزادی پرداخته اند. این سوءتفاهم، همراه با فساد فراگیر حکومت فلسطینی، مستقیماً به نفع حماس تمام شد. در سال ۱۹۹۷، عملیات ناموفق اطلاعاتی اسرائیل علیه رهبر حماس خالد مشعل در اردن به دستگیری ماموران اسرائیلی منجر شد. برای تأمین آزادی آنها، نخست وزیر بنیامین نتانیاهو مجبور شد یاسین را که در اسرائیل حکم حبس ابد داشت، تحویل دهد و او پیروزمندانه به غزه بازگشت.
در ماه مه 1994، به دنبال توافقات فلسطین و اسرائیل موسوم به توافقنامه اسلو، انتقال تدریجی اختیارات دولتی به فلسطینی ها صورت گرفت. بخش عمده ای از نوار به جز بلوک های شهرک سازی و مناطق نظامی، تحت کنترل فلسطینی ها قرار گرفت. نیروهای اسرائیلی شهر غزه و سایر مناطق شهری را ترک کردند و به تشکیلات خودگردان جدید فلسطین واگذار کردند تا این مناطق را اداره کنند. تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری یاسر عرفات شهر غزه را به عنوان اولین مقر استانی خود انتخاب کردند. در سپتامبر 1995، اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) قرارداد دومی را امضا کردند که تشکیلات خودگردان فلسطین را به اکثر شهرهای کرانه باختری گسترش داد.
بین سال های 1994 و 1996، اسرائیل برای بهبود امنیت در اسرائیل، دیوار غزه-اسرائیل را ساخت. این دیوار در آغاز انتفاضه دوم در سپتامبر 2000 عمدتاً توسط فلسطینیان فرو ریخت.
- توافقنامه اسلو در اواسط دهه 1990 تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) را به عنوان یک مرجع حکومتی محدود تعیین کرد .
انتفاضه دوم یک قیام بزرگ فلسطینی ها در سرزمین های تحت اشغال اسرائیل بود. ناآرامی و خشونت ها در سپتامبر 2000، پس از آن که آریل شارون، رهبر مخالفان رژیم صهیونیستی، بازدیدی تحریک آمیز از محوطه الاقصی در کوه معبد در اورشلیم انجام داد، آغاز شد.
انتفاضه دوم همچنین سرآغاز حملات موشکی و بمباران مناطق مرزی اسرائیل توسط چریک های فلسطینی از نوار غزه به ویژه توسط جنبش های حماس و جهاد اسلامی فلسطین بود.
تعداد زیادی تلفات در میان غیرنظامیان و همچنین جنگجویان ایجاد شد. تخمین زده می شود که با مجموع تلفات جنگجویان و غیرنظامیان، این خشونت ها منجر به کشته شدن حدود 3000 فلسطینی و 1000 اسرائیلی و همچنین 64 خارجی شده است.
در سال 2005، پس از محاصره عرفات در رام الله و کشتن شیخ یاسین در غزه، شارون باور داشت که پیروزی او تنها پس از خروج اسرائیل از نوار غزه کامل خواهد شد. چنین خروج یکجانبه ای با هدف ایجاد یک خط دفاعی جدید اسرائیلی در اطراف این باریکه انجام شد آن هم بدون هر گونه مشورتی با محمود عباس که جانشین عرفات به عنوان رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین و رئیس دولت خودگردان شده بود.
اسرائیل از نوار غزه عقب نشینی کرد و شهرک های آن را برچید و نوار غزه تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین باقی ماند.
حماس طبعا خروج اسرائیل را به عنوان پیروزی خود تبلیغ کرد و چند ماه بعد هم در انتخابات پارلمانی که با حمایت بین المللی در ژانویه ۲۰۰۶ برگزار شد، پیروز شد. ایالات متحده و اتحادیه اروپا، که از نتیجه غیرمنتظره این انتخابات شرمنده بودند، تصمیم گرفتند تا زمانی که حماس اسرائیل را به رسمیت نشناخته و به خشونت پایان ندهد، از به رسمیت شناختن حماس خودداری کنند. اما تا سال بعد، حماس بدون تغییر موضع خود و با کشتن صدها نیروی فلسطینی رقیب، کنترل کامل نوار غزه را به دست گرفت. پس از آن بود که باریکه غزه تحت محاصره کامل اسرائیل قرار گرفت (البته با همکاری مصر که گذرگاه رفح در جنوب را کنترل می کند). از جهات مختلفی می توان گفت که این سیاست های اسرائیلی بود که حماس را در غزه به قدرت رساند، سازمانی که محاصره غزه تاکنون تنها به تثبیت قدرت آن منجر شده است.
و بدین صورت علیرغم خروج اسرائیل از غزه در سال 2005، چندین گروه حقوقی وضعیت غزه را به عنوان یک "زندان در فضای باز" توصیف کرده اند. سازمان ملل متحد، سازمان های بین المللی حقوق بشر، و اکثریت دولت ها و مفسران حقوقی معتقدند که این سرزمین هنوز توسط اسرائیل اشغال شده است و محدودیت های بیشتری از سوی مصر بر غزه اعمال شده است. زیرا اسرائیل کنترل مستقیم خارجی بر غزه و کنترل غیرمستقیم بر زندگی در غزه را دارد: فضای هوایی و دریایی غزه و همچنین شش گذرگاه از هفت گذرگاه زمینی غزه را کنترل می کند. این کشور حق ورود به غزه را به دلخواه با ارتش خود محفوظ می دارد و یک منطقه حائل ممنوعه را در داخل خاک غزه حفظ می کند. غزه برای آب، برق، مخابرات و سایر خدمات به اسرائیل وابسته است. منطقه حائل گسترده اسرائیل در نوار، زمین های زیادی را برای ساکنان غزه ممنوع می کند. سیستم کنترل تحمیل شده توسط اسرائیل در نسخه پاییز 2012 امنیت بین المللی به عنوان یک "اشغال غیر مستقیم" توصیف شد.
پس از پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین در سال 2006، حماس و فتح دولت وحدت ملی اقتدار فلسطین را به ریاست اسماعیل هنیه تشکیل دادند. اندکی پس از آن، حماس در جریان نبرد غزه (ژوئن 2007) کنترل نوار غزه را به دست گرفت، نهادهای دولتی را تصرف کرد و فتح و دیگر مقامات دولتی را با خود جایگزین کرد. تا 14 ژوئن، حماس به طور کامل نوار غزه را کنترل کرد. محمود عباس، رئیس جمهور فلسطین با اعلام وضعیت فوق العاده، انحلال دولت وحدت ملی و تشکیل دولت جدید بدون مشارکت حماس واکنش نشان داد. نیروهای امنیتی PNA در کرانه باختری تعدادی از اعضای حماس را دستگیر کردند.
در ژانویه 2007، جنگ بین حماس و فتح آغاز شد. مرگبارترین درگیری ها در شمال نوار غزه رخ داد. در 30 ژانویه 2007، آتش بس میان فتح و حماس مورد مذاکره قرار گرفت. پس از چند روز، درگیری های جدیدی شروع شد. 349 فلسطینی در درگیری های بین گروه ها کشته شدند.
- در 5 ژوئن 2014، فتح توافقنامه وحدت را با حزب سیاسی حماس امضا کرد.
در سال های 2018 تا 2019، مجموعه ای از تظاهرات، به عنوان راهپیمایی بزرگ بازگشت، هر جمعه در نوار غزه در نزدیکی دیوار اسرائیل-غزه از 30 مارس 2018 تا 27 دسامبر 2019 برگزار شد. تظاهرکنندگان خواستار آن شدند که باید به آوارگان فلسطینی اجازه داده شود به سرزمین هایی که از آنجا آواره شده اند، در اسرائیل کنونی بازگردند. آنها به محاصره زمینی، هوایی و دریایی نوار غزه توسط اسرائیل و به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل از سوی ایالات متحده اعتراض کردند.
در اواخر فوریه 2019، کمیسیون مستقل شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد جهت بررسی جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت 489 مورد مرگ یا جراحت فلسطینی ها را در تظاهرات 2018 غزه، مورد تجزیه و تحلیل قرارداد و اعلام کرد که سربازان اسرائیلی با تیراندازی به خبرنگاران، کارکنان بهداشت و کودکان، مرتکب جنایات جنگی شده اند. اسرائیل از شرکت در تحقیقات خودداری کرد و این گزارش را رد کرد.
گزارش شورای پناهندگان نروژ که در سال 2018 منتشر شد، این قلمرو را "بزرگترین زندان روباز جهان" نامید و در آن چندین ارقام از جمله عدم دسترسی به آب تمیز، تامین برق قابل اعتماد، مراقبت های بهداشتی، غذا و فرصت های شغلی را برجسته کرد. از این واقعیت که اکثریت کودکان فلسطینی در غزه از آسیب های روانی رنج می برند و بخشی از آن ها از توقف رشد رنج می برند ابراز تاسف کرد.
جنگ کنونی بین اسرائیل و حماس، هم میراث سیاست هایی است که از سال ۲۰۰۶ دنبال شد و هم پیامد انکار هویت غنی تاریخی غزه است. در ۱۶ سال گذشته، رهبران اسرائیلی بر این گمان بوده اند که فرمول بهینه ای برای به حاشیه راندن کامل غزه پیدا کرده اند: اینکه می شود بیش از دو میلیون فلسطینی را از معادله جمعیتی یهودی – عرب در اسرائیل، اورشلیم شرقی و کرانه باختری حذف کرد.
همچنین سازمان آزادیبخش فلسطین که دشمنی تلخ با حماس آن را کور کرده بود، در برابر هر تلاشی برای کاهش محاصره غزه مقاومت کرد، رویکردی که مشروعیت در حال افول حکومت خودگردان را بیش از پیش زیر سوال برد. در همین حال، شکاف در رهبری فلسطینی هر امکانی برای احیای روند صلح را به شکست کشاند و به شهرک سازی های اسرائیلی فرصت داد تا به طور پیوسته در کرانه باختری گسترش یابند.
هر از گاهی اسرائیل به حملاتی دست می زد که کارشناسان مبارزه با تروریسم آن را "جنگ های چمن زنی" در غزه توصیف می کردند و از نگاه اسرائیل، نرخ پایداری از تلفات عمدتا نظامی داشت هرچند که اکثر قربانیان این حملات، فلسطینی های غیرنظامی بودند. در سال ۲۰۰۹، سیزده سرباز اسرائیلی و ۱,۴۱۷ فلسطینی کشته شدند. در سال ۲۰۱۲، نسبت تلفات اسرائیل، شش در برابر ۱۶۶ فلسطینی بود. در سال ۲۰۱۴، هفتاد و دو اسرائیلی در برابر ۲,۲۵۱ فلسطینی، و در سال ۲۰۲۱، پانزده اسرائیلی در برابر ۲۵۶ فلسطینی. در همین حال، اتحادیه اروپا و کشورهای عربی خلیج فارس همیشه آماده بودند تا هزینه بازسازی ویرانه ها در نوار را پرداخت کنند.
در ادامه این درگیری ها در 7 اکتبر 2023، شبه نظامیان غزه به رهبری گردان های القسام حماس به جنوب غربی اسرائیل حمله کردند و جوامع و پایگاه های نظامی اسرائیل را هدف قرار دادند و حداقل 1300 نفر را کشتند و حداقل 236 گروگان را گرفتند. در 9 اکتبر 2023، اسرائیل به حماس اعلام جنگ کرد و نوار غزه در "محاصره کامل" قرار گرفت.
یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، اعلام کرد: «نه برق، نه غذا، نه سوخت، همه چیز بسته است. ما در حال مبارزه با حیوانات انسانی هستیم و بر اساس آن عمل می کنیم.» غزه در حال حاضر دچار یک بحران انسانی شدید است. تا 13 نوامبر 2023، از هر 200 نفر در غزه، یک نفر کشته شد و تا ژانویه 2024 از هر 100 نفر یک نفر کشته شد.
خشونت بی سابقه ای که اسرائیل از آن روز بر غزه روا داشته، که در آن بیش از ۲۱,۰۰۰ فلسطینی تاکنون کشته شده اند، موج شوکی را در خاورمیانه و فراتر از آن به راه انداخته است. هدف اعلام شده جنگی نتانیاهو – «نابودی» حماس – با آنچه بن گوریون در ۱۹۵۶ انجام داد، همخوانی دارد، تنها در مقیاسی بسیار بزرگتر و در برابر چشم همه جهانیان.
در جدیدترین اقدام، هواپیماهای رژیم صهیونیستی در 27 سپتامبر 2024، با استفاده از بمب های سنگرشکن، محله ضاحیه جنوبی بیروت را به صورت پیاپی بمباران کردند. حمله به مقر اصلی حزب الله در ضاحیه انجام شده است. وهدف ترور سیدحسن نصرالله بوده است.
برای آن که سرانجام اسرائیلی ها و فلسطینی ها، صلح و امنیتی را که به شدت سزاوار آنند، تجربه کنند، غزه باید دوباره به ریشه های خود به عنوان تقاطع مسیرهای پررونقی که قرن ها بوده، بازگردد. در گام نخست، باید سیاست محاصره و انسداد پایان یابد تا این سرزمین بتواند سرانجام دوباره با بقیه منطقه پیوند بخورد. هم زمان، با توجه به نقش تاریخی غزه به عنوان یک مرکز تجاری عمده، یک استراتژی هماهنگ بازسازی، پژواک طرح وولفنسون در سال ۲۰۰۵ Wolfensohn’s 2005 plan، ضرورت دارد تا به غزه امکان دهد از کمک های بین المللی به یک اقتصاد خودکفا گذر کند. این کلیدی برای خلع سلاح این قلمرو تحت نظارت بین المللی و در چارچوب یک راه حل دو دولتی برای منازعه اسرائیلی – فلسطینی است.
البته، برداشتن هر یک از این گام ها، بسیار دشوار خواهد بود، به ویژه پس از جنگی بی رحمانه که این تهدید را در پی دارد که نسل تازه ای از فعالیت های پیکارجویانه فلسطینی شکل بگیرد. اما دیگر، راه حل آسانی باقی نمانده است. این راهبرد ممکن است تنها راه خروج از چرخه کشنده کنونی باشد. غزه یک بار دیگر، همانطور که قرن ها اینگونه بود، در کانون یک جنگ عمده قرار دارد اما همچنین کلید صلح و رفاه در خاورمیانه هم هست.