از کودکی دوست داشتم دکتر شوم اما به دلیل اشتباه در زدن چند تست ناقابل، کارشناسارشد رشته ادبیات نمایشی از آب درآمدم. شرایط فعلی کشور هم حاکی از آن است که نه علم پزشکی چیزی را از دست داده و نه ادبیات نمایشی صاحب گوهر گرانقدری شده است. به همین خاطر هنوز نمیدانم وقتی که بزرگ شدم، دقیقاً چکاره خواهم شد! کسی چه میداند شاید هم یک طنزنویس پولدار و خوشبخت شدم!
همواره افتخار میكنم كه از خطة غيورمردان آذربايجانم. اما دليلش را به طور واضح نمیدانم!
هماکنون در صدا و سیما و برخی از مطبوعات، به عنوان طنزنویس، هنرنمایی میکنم. اما اکثر اطرافیانم معتقدند چندان هنری هم نمیکنم! البته به عقیده یکی از اعضای خانوادهام، من متوسطترین طنزنویس چند دهه اخیر در محلهمان هستم!
معمولا به دو چیز اهمیت نمی دهم: مادیات و معنویات.
در زندگی خصوصیام، آنقدر که برای شما جالب و سرگرم کننده باشد مشکلات غیراخلاقی وجود ندارد. بنابراین، به همان گفتههای کلیشهای همیشگی اکتفا میکنم: بنده یک زن، یک دختر، یک پدر، یک مادر، دو برادر، تعدادی فک و فامیل، چند همسایه گمنام، ملتی نامدار و قلبی دردمند دارم. اما در عوض، یک تار مو هم بر سر ندارم!
آرزویم این است که روزی برسد و همه متوجه شوند من آنطورها هم که فکر میکردند نبودهام! اینکه چگونه بودهام را اجازه دهید با توجه به مقوله تقسیم وظایف، به عهده آیندگان بگذاریم.
در دو جشنواره معتبر طنز طهرون و طنز مکتوب برنده بهترین طنز نویس کشور شدم که با لوح و تندیسش یک کیلو هم گوشت نمی دهند.
سه کتاب درباره طنز و یا با موضوع طنز نوشته ام که هر کس بخواهد اسمشان را به او خواهم گفت.
در تلویزون هم دست و پایی زده ام (بیشتر دست) و حاصلش نزدیک به دویست برنامه طنز تلویزیونی شده که بردن اسم آنها هم خیلی ضروی نیست.
در رسانه ها و مطبوعات هم طنز می نویسم اگر در این مورد خیلی کنجکاو هستید خودتان زحمت بکشید و اسم من را در گوگل چستجو کنید. فقط این را می گویم که در حال حاضر طنز نویس ایسنا هستم.
دیگر چیز قابل عرضی ندارم و همین چیزها را هم که گفتم آنچنان هم قابل عرض نبود ...
پس زباده عرضی نیست و زت زیاد.