وقتی «سلبریتینمایی» میشود دکان
وقتی یک نفر آنقدر سرش به تنش بیارزد که جانش بیشتر از بقیه بیارزد، معمولا چندتایی عین خودش پیدا می شوند که برایش و یا بجایش بمیرند! البته این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست، آنها به معنی واقعی کلمه، هلاکش می شوند و بعبارتی می شود گفت: افرادی که سری از سرها سوا دارند کلی فدایی دارند.
وبلاگ فرزین پورمحبی-وقتی یک نفر آنقدر سرش به تنش بیارزد که جانش بیشتر از بقیه بیارزد، معمولا چندتایی عین خودش پیدا می شوند که برایش و یا بجایش بمیرند! البته این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست، آنها به معنی واقعی کلمه، هلاکش می شوند و بعبارتی می شود گفت: افرادی که سری از سرها سوا دارند کلی فدایی دارند.
شاید فکر کنید کسی که می گذارد یکی بخاطرش بمیرد، دست کمی از کسی که یکی را می زند تا بمیرد، ندارد و یا اینکه دور از انصاف است که یکی به پای دیگری بسوزد. اما چه باک؟ در این معامله، هر دو طرف راضی اند. هم آدم حسابی ها حاضرند برای فرار از دردسر، هزینه اش را با بدل های شان کارت به کارت کنند و هم بدل های شان با این کار و کاسبی، حسابی حال می کنند. در اصل «بدل ها» حکم عینک آفتابی را برای سلبریتی ها دارند یعنی آنها را تبدیل به چیزی می کنند که هم هستند و هم نیستند. البته سلبریتی ها کار خودشان را می کنند و یقه کسی را به زور نمی گیرند تا قربان صدقه شان برود؛پس ایرادی هم بر کارشان نیست.
اما مسئله اصلی این است که اصولا چرا افرادی هستند که با جان و دل، جانشان را کف دست می گیرند و حاضر می شوند در صحنه های یک فیلم و یا در حملات تروریستی (همچون بدل سران کشورها) پیش مرگ شوند و یا خود را به جای دیگری، این جا و آنجا جا کنند و عمری با نام دیگری، زندگی کنند؟
اما «آدم حسابی ها» و «بدل ها» چه کسانی هستند؟
«آدم حسابی» برخلاف نامش، شامل نخبگان ، اساتید دانشگاه ، پزشکان ، صالحان ، خیرین و حتی ثروت مندان نمی شود بلکه آدم حسابی به کسی گفته می شود که فالورهای اینستاگرامش قد جمعیت یک کلان شهر باشد و یا هر چیزی را که بر روی صفحه اش می گذارد، فردایش تیتر بزرگ رسانه ها باشد؛ زیر کلمه «هر چیزی» را خط بکشید.
اما «بدل» کیست؟ بدل برخلاف نامش کاملا واقعی است اما خودش نیست. کسی است که دوست دارد یک شبه ره صد ساله برود. یعنی بدون زحمت تبدیل به کسی می شود که او برای خودش کسی بوده و هست. اما اول و آخرش، یک جنس بدلی بیش نیست و بس.
چرا این روزها بدل شدن و بدل کاری تا این حد شده باب میل و مورد توجه؟
یادتان هست چندی پیش با خنده و مزاح، زمانه را دوره فرزند سالاری می نامیدیم؟ خب؛ نتیچه اش را حالا تحویل بگیرید.آقا زاده هایی داریم عینهو شاخ و شمشاد که فقط می خواهند از میانبرها خودشان را به مقصد برسانند و بارشان را با صرف کمترین انرژی و تلاش ببندند. نه حوصله کار دارند ، نه میل تحصیل و نه اشتیاق به آموختن حرفه و هنر! یکی از این میانبرها «ژنریک» سلیبریتی شدن است یعنی شبیه سازی و مشابه شدن با یک شخصیت مهم؛ البته بدون اقدامات ژنتیکی علم پزشکی! این افراد بیشتر از کسب مهارت، به دنبال ژن خوب، ظاهر خوب،شانس و اتفاق خوب و در نهایت قیافه ای شبیه به یک سلبریتی خوب هستند. یعنی ما به سمتی می رویم که خود را شبیه آدمهای موفق کنیم نه اینکه آدم های موفقی شویم، چون آدم موفق شدن به زحمتش نمی ارزد. کلاه خودتان قاضی؛ ما به کجا می رویم؟
موفقان خوشبخت عرصه سلبریتی نمایی
بدبختی اینکه پیش روی مان، الگو هایی سبز شدند که کسب و کارشان با همین کارها قبلا گرفته!
داستان از خواننده های داخلی «شبیه خوان» خواننده های لس آنجلسی همچون سیاوش قمیشی ، داریوش، ستار ، ابی و عارف ... همچون خشایار اعتمادی، مهرداد کاظمی ، قاسم افشار و محسن چاووشی شروع شد و بعد هم رسید به تقلید صدای افراد مشهور و بالاخره با پیدا شدن سر و کله هنرپیشه هایی که شبیه ستاره های مشهور بودند ادامه پیدا کرد و حسابی هم برایشان نان کرد. همچون: شباهت چنگیز وثوقی به داداشش، مهناز افشار به گوگوش ، حسام نواب صفوی به الویس برسلی ، شاهرخ استخری به کیانو ریوز ؛ تینا آخوند تبار به آشواریارای و تعدای از افراد به فردوسی پور و همینطور الناز شاکردوست و شینم قلی خانی و لیلا اوتادی و .... به هنرپیشه های معروف هالیودی.
در همین راستا وقتی برنامه های تلویزیونی همچون «خنده بازار» و فیلم و سریال های تاریخ معاصر،همچون«معمای شاه» ساخته شد موج هجوم افراد مشابه شخصیت های تاریخی ، هنری و ورزشی هم، آغاز شد. جالب اینکه در جنگ های نمایشی و شوهای تلویزیونی، مشابه خوانی و مشابه گویی و اصولا تقلید حرکات سلیبریتی ها، حکم یک نوع تفریح و سرگرمی اصلی برنامه را پیدا کرد و این داستان همچنان ادامه دارد. در این حرفه کاذب نه نیازی به طی کردن دوره های بازیگری هست و نه نیازی به سواد و تحصیل و تجربه و اگر معروفیت را با پولدار شدن، هم سنگ بگیریم کاسبی بدی هم نیست.
موج جدید سلبریتی نمایی
اکنون هم موج جدیدی شروع شده از افراد مشابهی که واقعا دیگر نوبرند. این حضرات کارشان را از سلبرتی نماهای فوق الذکر هم، ساده تر کرده اند. یعنی نه می خوانند و نه فیلم بازی می کنند و نه اصولا کار خاصی می کنند! آنها به یمن شباهت با شخصیتی معروف، فقط در فضاهای مجازی و واقعی می چرخند و پول درمی آورند! و جالب اینکه این افراد از سوی تلویزیون هم برای مصاحبه دعوت می شوند. آنهم صرفا بخاطر یک مشابهت و نه لیاقت! افرادی همچون بدل های مسی ، رونالدو ، گلزار و... البته برنامه های تلویزیونی برای آنکه هم خر را داشته باشند و هم خرما را، معمولا مصاحبه را به سمتی می برند که در عین حال پیام اخلاقی خود را هم داشته باشند. یعنی بعد از استفاده از جذابیت های چنین برنامه ای، کار سلبریتی نمای فوق را تقبیح و مطرود می کنند!!
به هر تقدیر و با این اوصاف در آینده فقط باید شاهد دو گروه بود: گروهی که به هر دلیلی معروف می شوند و گروهی که در هر شرائطی مشابه شان می شوند. البته گروه دوم بیشتر ...
حالا در این وسط پیدا کنید پرتغال فروش را .... به امید هوای تازهتر