تقصیر راننده، مقصر راننده، گناهکار راننده
سال قبل: دانشجو بودم در دانشگاه شیراز. سالی ۵ یا ۶ بار از تهران به شیراز میرفتم و میآمدم. ۲ نفر راننده به مدت ۱۷ ساعت میکوبیدند.
50 6 صبح تا 12 شب در راه بودیم. با توقفها و ... جمعا حدود 7 سال در راه شیراز رفت و آمد میکردم. با احتساب ایام سربازی سفری را به یاد ندارم که در طی طریق شاهد تصادفی نبوده باشم. شب و یا روز ناگهان اتوبوس با یک ترمز شدید متوقف میشد و ما هراسان از پنجره بیرون را نگاه میکردیم و ... حدسمان درست بود.
یک تصادف و یا چپ شدن اتومبیل، مینیبوس و یا اتوبوس و کامیون در کار بود. همه میریختیم بیرون. گاه صحنهها بهراستی دلخراش بود. خدایا. مینیبوسی را به یاد دارم که در برخورد با کامیون، نیمی از بدنه خود را از دست داده بود. موتور، جایگاه راننده و تا ردیف چهارم، پنجم صندلیها چنان درهم فشرده شده بود که کل فضا در یک متر درهم رفته بود. همراه مسافران آن!
راننده کامیون که با او برخورد کرده بود میگفت نور انداختم توی صورتش، خواب خواب بود و چقدر جوان. راننده کامیون توی سرش میزد و میگفت راست میاومد توی شکم من. هر چه کنار کشیدم و بوق زدم بیدار نشد که نشد!حدود 50 سال است که بنده در جریان اینگونه تصادفها قرار گرفتهام. از روی کنجکاوی و تأثر آنها را تعقیب میکنم و با اطمینان خاطر و نهایت تأثر عرض میکنم که در تمام این سفرهایی که بهترین جوانان این مملکت را اعم از سرباز یا دانشآموز و دانشجو عازم اردو و یا یک سفر درون کشور میکنیم، همیشه انتخاب نادرست راننده مسبب تصادف، واژگونی و یا پرت شدن به داخل دره است. با عرض توضیحات، دلایل خود را ارائه میدهم.
- سفر اردبیل
با تعدادی از بچههای سمنها (سازمانهای مردمنهاد) به استان اردبیل رفتیم. پارسآباد مغان، بیلهسوار، قلعه بابک. در یک جشن ایرانگردی شرکت کردیم و موقع عزیمت رسید. در فرودگاه اردبیل هوا بد و بدتر شد و بعد از دو سه ساعت اعلام شد که هواپیمایی در کار نیست. تعدادی از بانوان عجله داشتند هر چه زودتر بازگردند، آنها یک مینیبوس را پیدا کردند که حاضر بود ما را به تهران برساند. من از راننده پرسیدم چند بار به تهران رفته و او گفت یکی دو بار. مرحوم اینانلو هم با ما بود. من به او گفتم: محمد این راننده بیابونی نیست محمد گفت تو که ترسو نبودی. گفتم آقا اینها در جاده بیانتها تعادل روانی خود را از دست میدهند و حالتی شبیه هیپنوتیزم به آنها دست میدهد که خواب مرحله بعدی است. همگی سالم با اتوبوس و یک راننده بیابانی برگشتیم.
- راننده سرویس مدرسه به جای راننده بیابانی
در سفرهای علمی دانشآموزان و دانشجویان معمولا از رانندههای سرویس آن موسسات استفاده میکنند. این یک خطای بزرگ است و گناه کبیره! راننده سرویس صبح زود تعدادی از استادان را به دانشکده میرساند و تا عصر هنگام بازگرداندن آنها کاری ندارد که توجه چندانی نیاز داشته باشد. ما رانندهای را با این رژیم کاری انتخاب میکنیم، یک مینیبوس و یا اتوبوس را به او میدهیم و روانهاش میکنیم در بیابان. بنده طی سالها سفر داخلی و خارجی رفتار این رانندههای شهری را در بیابان لحاظ کردهام و آنچه مینویسم عینا طریقه رفتار آنهاست.
بعد از حدود 2 تا 3ساعت راننده شروع به مالش گردن خود میکند و از پشت به گردن خود چنگ میزند. این شروع خوابآلودگی راننده است. راننده مجرب و کهنهکار بیابانی در این موقعیت کنار میزند، کمی استراحت میکند، آبی به سر و صورت خود میزند و مجددا حرکت میکند اما رانندگان بیتجربه شروع به چرتزدن میکنند. از این روست که در این سفرها مهمترین عامل یعنی راننده بدون هرگونه دقتی انتخاب میشود. راننده بیابانی دارای خصوصیات و ویژگیهایی است که بر اثر سالها ممارست بهدست آمده. چشم این رانندگان در مورد خیرگی مصون است و چراغهای نور بالایی که از مقابل میآیند آنها را خیره نمیکند.
در مورد خوابآلودگی و گیجشدن و پرتشدن حواس کاملا مصونیت دارند. آنها در مواقعی که اتوبوسشان نقص فنی پیدا میکند، تا رسیدن کمک، زیر سایه اتوبوس میخوابند و زمانی که کمک رسید، سرحال و با نشاط آماده رانندگی میشوند. این خصوصیات در مورد رانندگان شهری صدق نمیکند. برای همین است که تقصیر، مقصر و گناهکار همگی راننده است. در مورد اتفاق اخیر که 9 دختر جوان را از دست دادیم، راننده یک آهنگر بود نه یک راننده!
دکتر اسماعیل کهرم-استاد محیط زیست؛ بومشناس