◄ بهار در خود ما، بهار در تهران است
صدایش را میتوان بامداد، با آغازین پرتوهای روشنایی شنید. آواهایی کوتاه و زیر و آهنگین و درخشش آفتاب نو نویدبخش دگرگونی است.
الهام فخاری*: صدایش را میتوان بامداد، با آغازین پرتوهای روشنایی شنید. آواهایی کوتاه و زیر و آهنگین و درخشش آفتاب نو نویدبخش دگرگونی است.
امسال تجربه فصل سرد تهران، کوتاه و آلوده و فشرده بود و فصل روشنایی زودتر به شهر گام نهاده است. گلهای زرد یاس پرچینهای شهر، غنچههای صورتی بهژاپنی، جانگرفتن چنارها و جوانههایی که مردم به پیشباز بهار رویاندهاند، گویای شوق آمدن است. شرایط جغرافیایی تهران چهار فصل کامل و راستین برای شهر پدید آورده است.
بازگویی نویسندگان و سرایندگان نامدار ایران از هر فصل تهران، تجربهای زنده برای خوانندگان یادگار گذاشته است. آنچه به قلم احمد شاملو بر کاغذ جاودان شد و سرودههایی که محمدعلی سپانلو به یادگار گذاشت، سرایشی از فراز و فرودها، تاریکی و روشناها و خوشی و ناخوشیهای تهران، پایتخت ایران امروز، است.
در و گوهر ماندگاری که علیاکبر دهخدا برای همه تاریخ ادبیات ایران رقم زد، در کوچههای همین شهر به محمد معین سپرده شد. نقشها و رنگها، نگاشتهها و نوشتهها، تافتهها و بافتهها، ساختهها و دریافتههایی که امروز شوق بیمانندی در جان هر ایرانی برمیانگیزد، در آن کوچههای گمشده و خیابانهای خاموش پنهانند. خبر داری که ایران درودی در این شهر نقشها به نام نامی ایران هنوز مینگارد؟ شتاب و فشردگی زندگی روزانهات و سر در گریبان امروز و فردا داشتنت تو را از جستجوی نشانههایی که در شهر برایت گذاشتهاند دور کرده است. در شهری که پر از حریفان بوده و از هر طرف نگاری بهانه لحظههای جاودانه، امروز کمتر کسی بخت همنشینی با عبدالله انوار و محمدعلی موحد را دارد.
روایتگران زیرک و دانشپژوهان فروتنی که در میان تودههای بیشکل روزمره، گنجهای زنده تهرانند. در میان برجها و مالهای امروز تهران، لابهلای بزرگراهها و کوچکسازهای این سالها هنوز از آن بهشت جاودان نشانهها و دمادم جادویی طهران جاری است.
کجاست جان شیفتهای که بوی عطر رازقی و نارنج از تکههای بازمانده از باغهای طهران، شمیران و... ببوید؟ کسی نشانی خانه سیمین دانشور و سیمین بهبهانی مگر نمیپرسد؟ کجاست رهروی که در سایهسار کهنچنار مسجد دیرین پناه بجوید و بر شکوه چهار مناره مسجد امام خمینی (سلطانی) چشم بدوزد؟ در دل این همهمه بیخواب میلیونی، طراوتی هنوز مینگارد و در گوشههای پیرامون، دور از عبور عابران همیشه، کنج خلوتی شخصی میماند. غبار ازدحام میلیونی و پلکهای خسته ما انگار، به رفتن و ندیدن عادت دارند؛ اما بهار، نغمه شکستن عادتهاست.
کنار خانهتکانی، به روزهای گذشته نگاه باید کرد و از عبور بیفرجام و سقوط بیپایان گریز باید داشت. امسال که نه، سال نو در راه، به جستجوی شهری باید رفت که روزگار دوستش دارد؛ که یادگاران کهن و شوقهای تازه و باور امیدوارانه میداند. چه خوب است نوروز اینبار مهمان تهران باشید و در خانههای تاریخیاش قصه از بر کنید.
جهان فشرده و پنهان درون تهران است. درون خنده هر کودک، ترنم مهربانی توران خانم میرهادی باز نوازی میشود. به جستجوی هزاران هزار گوهر ناب میشود سراغ از کتیبهها و کاشینوشتهها و نقشها برجست. هنوز در این شهر حریفان بسیاری هست. بهار در خود ما، بهار در تهران است.
*عضو شورای شهر تهران