دکتر پزشکیان و حرکت در مسیر وارونه
با همه احترامی که به جناب دکتر پزشکیان و اعضای کمیته ها و کارگروه ها قائل هستم، به عنوان طلبه دانش مدیریت استراتژیک، باور دارم که اساسا این شیوه انتخاب وزرا (منتخبین) از مبنا اشتباه است و ره به جایی نمی برد!
با همه احترامی که به جناب دکتر پزشکیان و اعضای کمیته ها و کارگروه ها قائل هستم، به عنوان طلبه دانش مدیریت استراتژیک، باور دارم که اساسا این شیوه انتخاب وزرا (منتخبین) از مبنا اشتباه است و ره به جایی نمی برد!
دلیل آن خیلی ساده است:
۱. ناهمسویی منتخبین با نقشه راه دولت
۲. ناهمسویی منتخبین با یکدیگر
۳. ناهمسویی منتخبین با رئیس جمهور
پرسش اصلی این است که آیا باید از الزامات یک برنامه (نقشه راه دولت) به افراد (وزرا و مسئولین) برسیم یا از افراد به چیستی و محتوی یک برنامه؟
بر اساس دانش مدیریت، ساختار یک سازمان و همه عوامل یک سازمان از جمله افراد، باید تابعی از استراتژی سازمان باشند و در مسیر تحقق استراتژی سازمان تنظیم و تعیین شوند.
منطق علم مدیریت تاکید دارد که کلیت سازمان(در اینجا دولت) باید با استراتژی (نقشه راه) هماهنگ و همسو باشد در غیر اینصورت استراتژی، که خود مسیر موفقیت و تحقق چشم انداز است، به محاق خواهد رفت و سازمان شکست خواهد خورد.
دکتر پزشکیان همواره اعلام کرده که مجری سیاست های کلی نظام خواهد بود، پس منطقی است که در ابتدا باید سیاست های کلی به برنامه نقشه راه دولت تبدیل شود و در ادامه افراد (وزرا و مسئولین) بر اساس این نقشه راه انتخاب شوند.
مسیر معکوس، موجب می شود که برنامه در آینده بر اساس دیدگاه های افراد (وزیران و عوامل زیرمجموعه ایشان) تدوین شود و حتما و قطعا تابعی از نظرات و دیدگاه های شخصی عوامل دولت گردد.
نتیجه طبیعی این روند، بروز هرج و مرج در مدیریت کشور و عدم اجرای سیاست های کلان کشور خواهد بود که اتفاقا سیاست های درستی هستند و عمدتا در دولت اصلاحات تدوین شده اند و بخش مهمی از موفقیت دولت اصلاحات مرهون اجرای همین سیاست های ابلاغی بوده است.
با وجود تاکید درست اولیه دکتر پزشکیان مبنی بر لزوم اجرای سیاست های کلان کشور متاسفانه در ادامه کار رویه ناآزموده فعلی به نام کار کارشناسی!!!! در پیش گرفته شد که هم از نظر محتوی و هم از نظر شکل، از بنیان نادرست است!!!
ای کاش در این مورد هم اجازه داده می شد دکتر پزشکیان بر اساس روش همیشگی خود عمل می کرد و اینهمه ایشان را در قالب های بی منطق و تهی از فایده گرفتار نمی کردند.
بارها تاکید کرده ام که نقشه راه دولت باید پیش از انتخاب وزرا تدوین می شد و شاخص های انتخاب وزرا بر اساس این نقشه راه تدوین و تنظیم می شد، نه بر اساس نظرات شخص اعضای کارگروه ها، آنهم با اینهمه ناهمگونی و ناهمسویی اعضای کارگروه ها.
آن هم در شرایطی که انتخاب اعضای برخی کارگروه ها هم صرفا بر اساس همشهری بازی و باندبازی و پدرسالاری بوده است؛ به عنوان مثال چرا قریب به نصف اعضای کارگروه وزارت صمت از استان اصفهان هستند؟
بنابراین در شرایطی که هنوز حتی یک سطر برنامه دولت تدوین نشده و هیچ نقشه راهی وجود ندارد، انتخاب وزرا بر اساس دیدگاه های شخصی اعضای کارگروه هایی اینچنین، به راستی که کاری است بس عبث و از نظر منطق علم مدیریت کاملا وارونه!!
امیدوارم عقلای قوم، اهمیت این موضوع را به جناب دکتر پزشکیان یادآوری نمایند تا کشور متحمل خسارت ناشی از پیمودن این مسیر وارونه و نادرست نشود.
ممکن است گفته شود برنامه و نقشه راه دولت بعد از تعیین وزرا هم قابل تدوین است و مشکلی از این بابت ایجاد نخواهد شد. مسلما چنین رویکردی نادرست بوده و قابل قبول نیست زیرا:
1- تدوین نقشه راه و برنامه راهبردی دولت در چنین رویکردی (تدوین برنامه راهبردی و نقشه راه دولت بعد از تعیین وزرا)، غیریکپارچه و فاقد همسویی بوده و به شدت جزیره ای خواهد بود؛ چنین برنامه ای نه تنها در راستای چشم انداز مشخص و مقصد راهبردی معینی نخواهد بود، بلکه سمت و سو و تم اصلی برنامه های هر بخش دولت با سایر بخش ها نیز به شدت متفاوت خواهد بود. این موضوع به ویژه در مورد دولت چهاردهم به خاطر مدل تعیین شده برای انتخاب وزرا بسیار تشدید خواهد شد و برنامه راهبردی پسینی (تدوین برنامه بعد از تعیین وزرا)، فاقد انسجام درونی و همسویی لازم خواهد شد. چرایی آن در ادامه تبیین می شود.
2- ورودی برنامه دولت در چنین رویکردی، درک و تشخیص هر وزیر از اولویت های خود آن رکن (وزارتخانه) خواهد بود، نه لزوما پاسخ به انتظارات انباشته شده ذینفعان متکثر و تحول خواه و نه حتی تحقق اسناد بالادستی. این موضوع به خصوص در مورد دولت چهاردهم که مقرر است حداقل نیمی از وزرا سابقه قبلی وزارت نداشته باشند، بسیار نگران کننده و هراس انگیز خواهد بود.
3- به قاعده مَثل معروف "سری که درد نمی کند، دستمال نبند"، مسلما در چنین رویکردی مسئول آن رکن (وزیر) سعی خواهد کرد سطح انتظارات از دستگاه تحت مدیریت خود را در حد پایینی نگاه دارد؛ یعنی اهداف و تارگت ها را در سطح پایینی تعریف کند تا بتواند آنها را محقق کند. حتی با وجود اینکه برنامه هفتم، رشد سالانه 8 درصدی را الزام کرده است، با اینحال بر اساس ده ها و صد ها تجربه قبلی، سطح پایین اهداف به سادگی و به دلایل مختلف توجیه خواهد شد و در نهایت آنچه در عمل اتفاق خواهد افتاد، انبوهی از انتظارات جامعه است که کسی برای پاسخ به آن تلاش اضافه نخواهد کرد.
4- ممکن است استدلال شود که برنامه سال اول دولت چهاردهم قبلا توسط دولت سیزدهم، تعیین شده و ماموریت دولت چهاردهم، اجرای این برنامه مصوب مجلس است. این استدلال هم قابل قبول نیست زیرا اولا منظور این نوشتار، نقشه راه چهارساله دولت چهاردهم است نه برنامه یکساله 1403. وانگهی مردم با انتخاب دکتر پزشکیان به عنوان رئیس جمهور نشان داده اند که به دنبال نگاهی جدید و متفاوت از قبل هستند وگرنه اگر خواسته مردم مسیر قبلی و سطح دستاوردهای قبلی بود چه لزومی داشت که بخواهند فردی با مبانی فکری و پارادایمیِ متفاوت همچون دکتر پزشکیان را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنند.
در جمع بندی کلی، مقصد و مقصود این نوشتار تاکید بر این نکته مهم است که برنامه راهبردی و نقشه راه دولت لزوما باید قبل از تعیین وزرا به عنوان مجریان آن برنامه تدوین می شد و مجریان با آگاهی کامل از سطح و نوع انتظارات برنامه از ایشان تعیین می شدند. نکته مهم دیگر این است که اتفاقا شاخص های تعیین وزرا باید از خود نقشه راه منبعث می شد نه برداشت های شخصی و مبهم اعضای کارگروه ها و کمیته ها !!!
در یادداشت بعدی، به غیرواقعی بودن و اشکالات شاخص های تعیین وزرا بر اساس رویکرد فعلی (شورای راهبردی) بیشتر اشاره خواهد شد.
جناب استاد مدیریت استراتژیک ! مشکل اصلی همان نقشه راه راهبردی است که نود درصد آن اشتباه است ، بنابراین وزراء باید آنرا لحاظ ننموده و عقل و منطق و مهارت و تخصص و با نگاهی به تجارب موفق جهانی کشتی طوفان زده دولتهای قبلی که همه شکست خوردند را به ساحل نجات برسانند. وزرای بی اراده و شهامت غیر حرفه ای میشود کابینه های نهم،دهم،یازدهم،دوازدهم و سیزدهم که اکثر ملت را فقیر و نا امید از زندگی عادی نموند! امارات متحده عربی الگوی خوبی برای کپی برداری است نوابغ مدیریت راهبردی گلخانه ای !!!!!
سیاستهای اشتباه هر دولتی را با شکست مواجه خواهد نمود. داشتن دو خزانه بنقل از روغنی زنجانی و احتراز از تخصیص منابع درآمدی برای اکثریت ملت ، هر دولتی را ناموفق خواهد نمود. نخست باید چند مسئله بنیادین حل شوند : دادن اختیار به رئیس جمهور برای اعمال حکمرانی ، تعامل با جامعه جهانی ، جذب حداقل ۸۰۰ میلیارد دلار از شرق و غرب . اینها اگر انجام نشوند وزرا هیچ کاری بنفع ایران نخواهند نمود. در ضمن ، امریکا،چین،اروپا و روسیه دوستان ایران نیستند!!!!!
با احترام برای نگارنده متن ، دوره های MBA , DBA دانشگاه تهران مدرک تحصیلی نبوده و برخط هم می توان این گواهینامه ها را با پرداخت وجه اخذ نمود! تجربه حکمرانی و مهارت عملی برای کشور لارم است. اتاق بازرگانی تهران محل خوبی برای کسب تجربه حکمرانی کشوری تحریم زده نیست ، عزیز دولتی.