زمستان صداقت در «زمستانیورت»
«در چنین شرایطی روحانی چرا به زمستان یورت رفت؟ آیا او نمیدانست مردمی که داغدار دوستانشان هستند نمیتوانند احساسات خود را کنترل کنند؟ آیا او نمیدانست دیدن چهره مصیبتزده مردم منطقه چه تبعاتی برای او خواهد داشت؟ آیا روحانی نمیدانست رسانههای مخالف دولت با تمام قوا از غم (نه خشم) مردم علیه او استفاده خواهند کرد؟ به واقع روحانی چرا صابون همه اینها را به تن مالید و در زمستان یورت حاضر شد؟»
روزنامه شرق نوشت: «چهار روز بعد از حادثه تلخ انفجار در معدن «زمستان یورت»، حسن روحانی در قامت رئیسجمهوری ایران، کشوری که مردمش به خاطر از دست دادن معدنچیان ناراحت هستند، به منطقه رفت؛ در حالی که هم مسئولان استان گلستان و هم اطرافیان رئیسجمهوری به خوبی میدانستند هنوز تعدادی از زیر آوار ماندگان بیرون نیامدهاند و غم و ناراحتی در منطقه بسیار بالاست و این موضوع میتواند باعث غلیان احساسات منفی و رویارویی و برونریزی خشم از سوی داغدیدگان برابر روحانی شود. در چنین شرایطی روحانی چرا به زمستان یورت رفت؟ آیا او نمیدانست مردمی که داغدار دوستانشان هستند نمیتوانند احساسات خود را کنترل کنند؟ آیا او نمیدانست دیدن چهره مصیبتزده مردم منطقه چه تبعاتی برای او خواهد داشت؟ آیا روحانی نمیدانست رسانههای مخالف دولت با تمام قوا از غم (نه خشم) مردم علیه او استفاده خواهند کرد؟ به واقع روحانی چرا صابون همه اینها را به تن مالید و در زمستان یورت حاضر شد؟ روانشناسان میگویند مهمترین رفتاری که میتوان در مقابل یک فرد مصیبتزده از خود بروز داد، این است که با او همدلی کنیم، کنار او بمانیم و اجازه دهیم حرفهایش را بزند و گریههایش را بکند تا بتواند آرامش قبلی را کمکم به دست آورد. درست کاری که حسن روحانی کرد. او به دیدار مردمی رفت که فرزندان خود را از دست داده و هنوز بحران را پشت سر نگذاشتهاند.
آن طور که ابوطالبی (معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور) در توییتر خود نوشته است، به رئیسجمهوری گفته شده بود، ممکن است مردم منطقه خشمگین شوند و روحانی در پاسخ به این حرف گفته بود، اگر با دیدن من از غم آنها کاسته میشود، به منطقه خواهم رفت. در این روزها بسیار به روحانی نقد شده است که صدای مخالف را نمیشنود. این انتقاد را در حالی علیه روحانی مطرح میکنند که فیلم انتخاباتی روحانی که شنبه پخش شد، تحمل او را در مقابل صدای منتقد نشان میدهد، آنجا که دانشجویان او را مورد تندترین نقدها قرار میدهند و روحانی با سعه صدر به آن گفتهها گوش میکند.
نقدهایی که روحانی شنید، حتی صداوسیما تاب آن را نداشت و دقایقی از فیلم انتخاباتی روحانی را سانسور کرد. همانهایی که نقدِ نشنیدن صدای مخالف را علیه روحانی مطرح میکنند، فیلمی را در سایتها منتشر کردهاند که نشان میدهد روحانی با آرامش و صبوری ایستاده است و صدای اعتراض یک معدنچی را در برابر دیدگان همه گوش میکند؛ بدون این که تندی کند یا بخواهد میکروفن از دست او گرفته شود. آیا واقعا روحانی نمیتوانست مانند خیلی از همرتبههای خودش بدون این که کسی متوجه شود، بخواهد به گفتههای این معدنچی پایان داده شود؟ چه کسی میکروفن را به دست این معدنچی داغدار داده است؟
افرادی به جز اطرافیان رئیسجمهوری که تمامقد ایستاده تا مرد معدنچی با برونریزی خشم و دردش کمی از آلامش کاسته شود؟ مرد معدنچی با تمام نیرویش فریاد میزند من «درد دارم». او با این حرف میگوید چه چیز او را آزار میدهد و این مصیبت آن قدر سنگین بوده که نیاز به یک همدرد دارد و چه کسی بهتر از یک رئیسجمهور برای تقسیم این مصیبت و ابراز همدردی با او. این که یک معدنچی با غمی که دارد، مقابل رئیسجمهوری بایستد و برایش از روزهای سخت زندگیاش بگوید و غمش را با او تقسیم کند، ضعف حسن روحانی است؟ یا ضعف منتقدان رسانهای دولت است که از همدردی رئیسجمهوری با یک شهروند معدنچی سوءاستفاده کرده و با نشان دادن بغض و آه او در برابر رئیسجمهوری فراموش میکنند جمعی از هموطنان ما مصیبتی سنگین را پشت سر میگذرانند.
روز گذشته رئیسجمهوری بر اساس گفتههای مردی که چهار عضو خانوادهاش در این حادثه جان باختهاند، به وزیر کار و استاندار در مقابل همه دستور داده است به خانه معدنچیان بروند و بدون این که حرفی در توجیه امر بزنند، فقط به حرف معدنچیان گوش و گزارشی از آن تهیه کنند و به رئیسجمهوری بدهند. این نشان میدهد سوءاستفاده از ناراحتی یک معدنچی که در حال درد دل با رئیسجمهوری است، نه تنها رفتاری حرفهای در رسانه نیست، بلکه اخلاقی هم نیست. ای کاش همکاران رسانهای که با پخش این فیلم قضاوت را بر عهده مخاطب نگذاشته و خود تحلیلهای آن چنانی برایش نوشتهاند، حداقل به پخش فیلم بسنده کرده و قضاوت را بر عهده مردم میگذاشتند.
یا حتی به جملات معدنچی مصیبتزده گوش میکردند وقتی که داشت درد دل میکرد و این را به وضوح بیان میکرد: «من درد دارم آقای رئیسجمهور. من میخواهم حرف بزنم.» ای کاش اجازه میدادند طعم تسکین روحانی همچنان روی دل این مردم داغدیده بماند و مصیبت مردم را دستاویز سیاستزدگی خود نکنند. ای کاش اجازه میدادند این مرد بعد از پایان گفتههایش آرام گوشهای بنشیند و با خود بگوید این رئیسجمهور بود که دردم را التیام داد نه این که درگیر حاشیههای پروپاگاندای رسانههای منتقد دولت شود.
این رسانهها از هیچکدام از کاندیداهای دیگر انتخابات ریاستجمهوری نپرسیدند شما که خود را لایق ریاستجمهوری میدانید، چرا یک بار مانند روحانی خود را در برابر غم این مردم قرار ندادید؟ آیا شما هم تحمل روحانی برای شنیدن این مویهها و فریادهای مردم را دارید؟ اگر پاسخ مثبت است، بگویید در این چند روز چرا حاضر نشدید با این مردم دیدار کنید؟ چرا حاضر نشدید حق شهروندی آنها برای گفتوگو با کسی که خود را لایق ریاستجمهوری این کشور میداند، رعایت کنید و در برابر نقد آنها قرار بگیرید؟
روزنامهنگاری موجسواری روی احساسات مردم نیست، بیان واقعیتهاست.»