اینک نوبت انتخاب روحانی است
تنفیذ و تحلیف، هر کدام یک معنا در لغت دارند که در لغتنامهها قابل جستوجو است و یک معنی در مناسبات قانونی دارند که در متن قانون اساسی آمده و جز اینها،معنای دیگری هم دارند در وادی معرفت که رسیدن به آن معانی حاصل نمیآید الا آنکه شاکر درگاه خدا باشیم.
تنفیذ و تحلیف، هر کدام یک معنا در لغت دارند که در لغتنامهها قابل جستوجو است و یک معنی در مناسبات قانونی دارند که در متن قانون اساسی آمده و جز اینها،معنای دیگری هم دارند در وادی معرفت که رسیدن به آن معانی حاصل نمیآید الا آنکه شاکر درگاه خدا باشیم.
تنفیذ و تحلیف، هر کدام یک معنا در لغت دارند که در لغتنامهها قابل جستوجو است و یک معنی در مناسبات قانونی دارند که در متن قانون اساسی آمده و جز اینها، معنای دیگری هم دارند در وادی معرفت که رسیدن به آن معانی حاصل نمیآید الا آنکه شاکر درگاه خدا باشیم بابت نعمت نظام جمهوری اسلامی که از 12 فروردین 58 تا 29 اردیبهشت 96 مکرر صندوق رأی را جلوی ما ایرانیها گذاشته تا نوع نظام را و رئیسجمهور را و نمایندگان مجلس را و اعضای شوراهای اسلامی شهر و روستا را و خبرگان ملت را خودمان معین کنیم! این همه را که جمع بزنی، یعنی چقدر رأی؟! و شمارش چه تعداد رأی؟! کم نخواندهایم در خاطرات سران رژیم میرپنج و پسرش که هیچکدام برگزیده هیچ انتخاباتی نبودند و سر کار نیامدند الا با کمک یا کودتای بیگانه که مثلا اعضای مجلس، با چه لطایفالحیلی معین میشدند! انتخاباتی بود؟! استقلالی بود؟! دفاع از تمامیت خاکی بود؟! این خاک بحرین که واقعا مروارید خلیجفارس است، چرا و چطور دست آلخلیفهای افتاد که تا خرخره وابسته به آلسعود است؟! این جدایی دردناک و این فراق جانسوز، آیا جز زمان میرپنج دوم اتفاق افتاد؟! برای ما، نام خانوادگی تغییر دادند؛ «پهلوی»! کأنه با تغییر اسم، باکلاس میشوند! باکلاسی و باشخصیتی و رجوع به آرای مردم و فراهم کردن اسباب شرکت مردم در کم و کیف مدیریت کشور اما همان حرکت مقدسی بود که 12 فروردین 58 شروع شد و مکرر ادامه پیدا کرد تا امروز و تا فردا! در همان آبهای نیلگون خلیجفارس که جمهوری اسلامی، بارها و بارها دشمن زیادهخواه طماع فرصتطلب بیرحم را حقیر و تحقیر کرد، شاهک بیوجود، بیآنکه حتی جنگی باشد یا تهدید و تحریمی باشد، بخشی از خاک کشور را مفت و مجانی گذاشت کف دست اغیار! ما اما به یمن نظام جمهوری اسلامی، در 8سال جنگ شبانهروز، قطرهقطره خون دادیم برای حفظ وجب به وجب خاک خود! تحریم هم بودیم! حتی در تحریم سیمخاردار! اینکه ما توانستیم هم از سیمخاردار نفس عبور کنیم و هم از سیمخاردار دشمن، برای آن بود که نظام جمهوری اسلامی، ذیل اتکا به خدا، متکی به مردم است! و هنوز هم هست و الا سال 88 تسلیم فتنه میشد! و پای 40میلیون رأی مردم نمیایستاد! اینکه ما مدام از 88 میگوییم، دلالت بر کینه شخصی و کدورت جناحی ندارد، بلکه حاکی از مراقبت ما و البته مراقبت نظام از امانت رأی مردم است! چه رأی اکثریت و چه کلیت آرا! اصحاب «دیدید گفتیم» در مغلطهای بزرگ، قصه 88 را تا قبل انتخابات تعریف میکنند؛ حال آنکه بگومگوی نامزدها و طرفدارانشان، قبل هر انتخاباتی بوده! قبل 92 هم بوده! قبل 96 هم بوده! فتنه 88 اما در میدان عمل، مشخصا از آن لحظهای شروع شد که نامزدی مدعی تقلب در انتخابات شد! و بعدها جریان همسو با آن نامزد متوهم، خواهان ابطال انتخابات شدند! «سند» این ادعا اما گردن کلفتشان بود! و حمایتشان توسط اجنبی! دعوت شدند توسط نظام به پیگیری اعتراض از مجرای قانون لیکن اندکی نگذشت که ضمن پیچاندن خلقاللهی که سعی در فریبشان داشتند، خود را بخوبی لو دادند: «انتخابات بهانه است؛ اصل نظام نشانه است!» و کارشان حتی به هتک حرمت عاشورا هم کشیده شد! بله! بحث سر 24 و 13 نبود، چرا که به اعتراف خودشان «تقلب اسم رمز آشوب بود!» آشوب علیه جمهوریت! آشوب علیه تنفیذ! آشوب علیه تحلیف! صبح همین پنجشنبه که گذشت وزیر کشور، از مراسم تنفیذ با عنوان مراسمی «بسیار باشکوه» و رئیسجمهور منتخب با عنوان مراسمی «بسیار باعظمت» یاد کردند! و از قضا، فتنه 88 فتنه علیه همین شکوه و همین عظمت بود! و فتنه علیه همین تنفیذ و همین تحلیف بود! ما اما «انتخابات» را «بهانه» نمیدانیم! انتخابات برای نظام، از جمله اصول است! برای ما هم! از نظر ما، چه نامزد مدنظر ما رأی بیاورد، چه نیاورد؛ حرمت انتخابات باید حفظ شود! و نتیجه انتخابات باید محترم شمرده شود! ناظر بر تخلفاتی، اعتراضاتی هم اگر داشته باشیم، هرگز فتنه راه نمیاندازیم و جز از مسیر قانون نمیرویم! پس اینکه ما مدام از 88 سخن میگوییم، برای آن است که مبادا شکوه و عظمت تنفیذ و تحلیف، قربانی توهمات فتنهگرانی شود که انتخابات؛ اصل به این مسلمی را «بهانه» میخوانند! هیچ آیا خدا را بابت نعمت نظام جمهوری اسلامی شکر میکنیم که مسبب این مردمسالاری شد؟! و در راه دفاع از رأی مردم، هم مقابل دشمن ایستاد و هم مقابل دشمندوستان؟! و آیا جز این بوده که ولی فقیه، علیالدوام رأی مردم را تنفیذ کرده؟! دگربار به نتیجه همین انتخاباتهای ریاست جمهوری دقت کنید!
بعضا 180 درجه اختلاف نظر دیده میشود اما خمینی باشد یا خامنهای، از آنجا که حقیقتا انتخابات را اصل میخوانند، رأی مردم را تنفیذ میکنند! کم نبوده که رئیسجمهور جدید، رئیسجمهور قبل از خود را قبول نداشته، لیکن ولیفقیه، هم رأی آن رئیسجمهور قبلی را تنفیذ کرده و هم رأی این رئیسجمهور جدید را! و همین مؤید این مهم است که برای «رهبر انقلاب» رأی مردم، صرفنظر از مصادیق، یک اصل است! پس معنای «تنفیذ» فقط آنچه در فرهنگ لغت و قانون اساسی آمده نیست! معنای والاتری هم دارد و آن، این است که «جمهوری اسلامی» خود را به رأی مردم نیز مقید میداند! شگفتا! گاه میبینم که منباب این مردمسالاری، از همه؛ از برنده گرفته تا بازنده، سخن گفته میشود، الا از نظام! برنده خودش را پیروز انتخابات میداند! بازنده هم ناظر بر رعایت قواعد انتخابات، خود را کم از برنده نمیخواند! باورم اما این است که برنده و پیروز اصل کاری هر انتخاباتی، نظامی است که هم موافق را دعوت به حضور در انتخابات میکند، هم مخالف را! و مخالف هم میآید و رأی میدهد! چرا؟! مگر او مخالف نیست؟! پس چرا میآید رأی میدهد؟! آیا جز این است که حتی او هم باور دارد که نظام، به آرای مردم، به چشم حقالناس و امانت نگاه میکند؟! در شکوه و عظمت نظام مقدس جمهوری اسلامی، همین بس که رهبر انقلاب، مخالفان را هم مخاطب قرار میدهد و دعوت میکند به حضور! و مخالف هم میآید! و رأی میدهد! پس «جمهوری اسلامی» همان نظامی است که 2 مقوله رأی و امنیت را برای همه میخواهد، حتی مخالفان خود! الساعه اما نقدی کنم دوستان حزباللهی را و منجمله خودم را! آنجا که برمیداریم بخصوص در صفحات مجازی، مدام همه چیز را بر سر نظام میکوبیم! از رئیسجمهور گله داریم، نظام را میزنیم! از وزیر خارجه گله داریم، نظام را میزنیم! قدر مسلم، اینکه قصدمان خیر است یا حرفمان فقط یک حرف دلی است، دلیل موجهی برای این همه ظلم در حق «جمهوری اسلامی» نمیشود! پس درستش این است: «در جمهوری اسلامی، آزادی برای همه هست، الا خود جمهوری اسلامی!» که حزباللهی، کدام حرف را میخواسته بزند که نتوانسته؟! و کدام نقد را میخواسته بکند که نکرده؟! و صدالبته، سخنی هم با جماعت دیگر! آیا این انصاف است که به جای مطالبه از مصداق رأی خود، همه قصور را میاندازیم گردن نظام؟! عجبا! رئیسجمهور را و رئیس مجلس را و نمایندگان را و اعضای شورای شهر را و به عبارتی ارکان اصلی تدبیر امور کشور را خودمان با دست خودمان معین میکنیم و رأیمان هم تنفیذ میشود؛ آنوقت حتی جوابگوی قیمت پیاز هم باید اصل نظام جمهوری اسلامی باشد! و اگر گران شد، ناسزایش را باید نظام بشنود! این، آیا انصاف است؟! عجیبتر آنکه بعضا و بخصوص در جاهایی که برخی جمعشان جمع است، وجود مردمسالاری و انتخابات را مسخره میکنند، با علم به آنکه میدانند نظام جمهوری اسلامی، هم رأیشان را میخواند و هم تنفیذ میکند! در امنیت کامل، در انتخابات شرکت میکنند، رأی میدهند، رأیشان هم خوانده و تنفیذ میشود اما در مواجهه با متنی از همین قبیل، از در تمسخر وارد میشوند! کدام انتخابات؟! کدام آزادی؟! نه! این رسم انصاف و جوانمردی نیست! پس فرض است بر همه ما، از حزباللهی گرفته تا غیرحزباللهی، تعامل منصفانهتری با نظامی داشته باشیم که پایش خونها ریخته شده! و خوندلها خورده شده! این دعوت به تعامل منصفانهتر، البته که دولت را هم مخاطب در نظر دارد! اگر چه مطول اما انصافا خوب بود متنی که آقای روحانی در مراسم تنفیذ قرائت فرمود! منتهای مراتب، قدردانی از نظام و رهبری معظم، در میدان عمل و وادی کار و خدمت، بیشتر به دل ملت مینشیند! آقای روحانی، چه خوب که این روزها مداقه بیشتری بر این مساله داشته باشند که چه جریانی، ایشان را برای خدمت به ملت و اصل و اساس نظام میخواهند و چه جریانی، ایشان را برای پست و سمت در کابینه! رسما مینویسند که ما آمدهایم سهممان را بگیریم! علنا و در حد تیتر یک، تهدید میکنند رئیسجمهور منتخب ملت را که اگر سهم ما را ندهی، رودربایستی ممنوع! گو اینکه نه اکثریت ملت، بلکه این وادادههای تشنه قدرت همیشه مدعی، روحانی را رئیسجمهور کردهاند! ما اگر نقدی به روحانی داشتیم که داشتیم برای اصلاح یک رویه غلطی بود که فیالمثل، برجام به این فرجام نرسد اما اینجا جماعتی هستند که با رئیسجمهور که منتخب اکثریت ملت اما رئیس همه جمهور است، سخن فقط با موضوع میز و صندلی و پست و سمت میگویند! و مخاطب قرار میدهند آقای روحانی را که اگر هوایمان را نداشته باشی، کاتالیزوری بیش نیستی، آنهم برای دوران گذار! این کدام جریان زیادهخواه است؟! همان که انتخابات را فقط به شرط پیروزی نامزد خود قبول دارد و روحانی را فقط به شرط پست! توصیه به خدمت کجا و تشنگی برای قدرت کجا؟!
قطع به یقین، شرط ماندگاری تنفیذ، بهتر شدن زندگی مردمی است که در انتخابات و البته در امتحانات، هیچ وقت و هیچ کجا، نظام خود را تنها نگذاشتند! جریان متجلی این ضربالمثل که «سلام گرگ، بیطمع نیست» لیکن آقای روحانی را بدهکار خود میدانند! انتخاب با آقای روحانی است! بهتر کردن حال اقتصاد یا حال دادن به سیاستبازانی که سر میز و صندلی، رودربایستی با روحانی را ممنوع میخوانند! آقای روحانی! اتفاقا نظام و مردم و من و ما هم با شما تعارف نداریم اما بر سر خدمت! پس اضافه کنید به آن سخنرانی خوب، کار خوب را! 4سال فرصت دارید که 2 روزش گذشت! و این همان 4 سالی است که یک بار برای شما به سرعت برق و باد گذشت! اغتنمالفرص، فانها تمر مرالسحاب...