چرا جامعه حملونقل ساکت است؟
جدال قدیمی میان سیاست و تخصص همواره یکی از مهمترین دغدغههای کارشناسان بوده است.
در سرمقاله شماره 296 هفته نامه حمل ونقل منتشر شده 30 فروردین ماه 1400 به قلم مسعود ذهبیون، مدیر مسئول هفته نامه حمل ونقل می خوانید: جدال قدیمی میان سیاست و تخصص همواره یکی از مهمترین دغدغههای کارشناسان بوده است. اینکه سیاست چگونه بر تخصص اثرگذار است و بالعکس، البته معادلهای است که پاسخ به آن سخت دشوار است. اما نیمنگاهی به تجربه گذشته نشان میدهد که ارتباط ذاتی میان این دو نیست. افراد کارآمد و دارای تخصص از هر جناحی که باشند کمتر تصمیم اشتباه میگیرند و بهعکس شخصی که فاقد تخصص باشد، فارغ از گرایش سیاسی عملا کارآمدی نخواهد داشت. بااینحال شرایط در کشور ما شاید چندان ساده نباشد.
اخیرا عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان گفته است: «احزاب باید در انتخابات سهمیه روشن داشته باشند و پس از انتخابات هم نسبت به عملکرد نمایندگان حزبی خود پاسخگو و مسئولیتپذیر باشند. یکی از مشکلات در انتخابات ما نقش احزاب است. انتخابات در همه دنیا فعالیتی است که پیشفرض و مقدمهاش احزاب هستند. متأسفانه در کشور ما حزب به معنای واقعی خودش پا نگرفته است. درحالیکه در قانون اساسی به این مسئله بهخوبی اشاره شده است.»
احتمالا یکی از گرههای کار در همین ایرادی است که سخنگوی شورای نگهبان از فضای سیاسی کشور گرفته است. چراکه در صورت وجود احزاب، نخبگان در هر حزب جذب شده و در صورت پیروزی یک حزب میتوان تصوری از آینده داشت. بااینحال در فقدان چنین فضایی، مخاطب سخنگوی شورای نگهبان کیست؟ درحالیکه کمتر از ۶۰ روز به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است، همچنان خبری از مطالبات کارشناسان و فعالان را در فضای رسانه نیست. این سکوت و این منفعلبودن قطعا سیگنال خوشایندی مخابره نخواهد کرد. چراکه یا به معنای عدم مطالبهگری است، یا ناامیدی از آینده و یا در حالت بدتر شاید بتوان آن را نوعی سکوت استراتژیک برای اهدافی در دولت بعد در نظر گرفت. روشن است که از موضعگیری له یا علیه کسی حرف نمیزنیم. بلکه سخن بر سر مطالبهگری و خواستهای این صنعت است.
صنعتی که بهواسطه گستردگی و جمعیت بالای فعالان آن در ابزاریترین حالت خود میتواند رأی چشمگیری را به صندوق یک فرد خاص واریز کند. درنتیجه به نظر میرسد جدا از فقدان نقشآفرینی مؤثر و ایجاد مطالبهگری، نگاهی کلنگر و یکپارچه نیز در چشمانداز این صنعت وجود ندارد. چراکه اگر وجود داشت صنعت حملونقل دستکم میتوانست مطالبات خود را بهصورت یک کل یکپارچه عرضه کرده و با توجه به سهم بالای افراد در این صنعت بهعنوان یک سهم اثرگذار با نامزدها وارد مذاکره شود و برای آنها جذاب باشد.
اما مهمتر اینکه این وضعیت نشاندهنده مشکل پایهایتری است. بهعبارتدیگر مشکل کهنه صنعت حملونقل یعنی فقدان نگاه لجستیکمحور و چندوجهی که منجر به شکلگیری نوعی رقابت فرسایشی و تخریبی در این صنعت شده، حالا عملا سهم و نقش این صنعت نیز در یکی از مهمترین انتخابات سیاسی کشور بهشدت کاهش داده است. شاید این همان درسی است که باید بگیریم. درسی درباره پیوند سیاست و تخصص. تخصص همواره عملکرد بهتر را ترجیح میدهد و میداند که تداوم بهرهوری و سود در گرو ایجاد منافع جمعی و ایجاد پیوندی ارگانیک میان تمام بخشهاست. در صورت بودن چنین تصوری است که حملونقل میتواند بهمثابه یک کل خود را نشان دهد. نه آنچنانکه امروز هست یعنی جزیرهای، تکهتکه. پس شاید بتوان به قاطعیت روشن ساخت که دستکم در مقاطعی خاص از تاریخ سیاسی، تخصص میتواند دست بالا را داشته باشد و با ایجاد نوعی مدیریت متمرکز- بر اساس منافع مشترک- قدرت واقعی خود را نشان دهد و مطالبهگر باشد.
آنچه امروز در صحنه سیاسی و رسانهای شاهد هستیم، کمترین نشانی از آینده روشن ندارد. تداوم وضع فعلی عملا به معنای آن است که نیازی نیست صنعت حملونقل در برنامه آتی آنها جایی داشته باشد، زیرا مطالبهای مطرح نشده است. به این نکته هم باید اشاره کرد که از یک وضعیت آرمانی حرف نمیزنیم. بلکه حرف بر سر ایفای نقش حداکثری برای احیای نقش هویتی این صنعت مهم است. اگرچه دیر است اما هنوز زمان باقی مانده است، آیا این سکوت ادامه خواهد داشت؟ در حقیقت باید بپذیریم تاوان این سکوت، ۴ سال آینده این صنعت خواهد بود؛ که این یعنی صنعت حملونقل همچنان در محاق برنامهریزی خواهد بود و نمیتوان امیدی به بهبود شرایط داشت. در حالی که وضعیت دیگر صنایع و اصناف اینگونه نیست. برای مثال جامعه پزشکی و بهداشت کشور همواره به شکل حداکثری تلاش کرده تا اهمیت خود را نشان دهد. اهمیتی که البته برای مردم روشن است. در حالی که صنعت حملونقل هنوز حتی نتوانسته اهمیت خود را به افکار عمومی نشان دهد.
زیرا هنوز هم افکار عمومی درکی کلی از صنعتی به نام حملونقل ندارد و البته قصور از آنها نیست. نه دولتها تلاشی در این زمینه کردهاند و نه خود صنعت تلاش کرده است تا در این زمینه کاری کند. بهای مغفول ماندن چنین صنعتی البته وضعیت امروزی خواهد بود. وضعیتی جزیرهای و گسیخته که نه در افکار عمومی و نه نزد سیاستگذاران واجد اهمیتی که باید نیست؛ و راستش اگر این صنعت خود به سخن در نیاید چگونه میتوان توقع داشت که مسیر فعلی اصلاح شود. در هر حال نه همه اما دستکم بخشی از راهحل موجود در دست خود فعالان صنعت است.