روایتی از زندگی کلنل محمد تقی خان پسیان
خدمت آقای تقی زاده سلام برسانید و عرض کنید کمک کنید کمک کنید ایران را از تحت نفوذ همسایه جنوبی خلاص کرده ریشه پوسیده اشراف را از بیخ و بن بکنیم. حالا استفاده نکنیم کی استفاده خواهیم کرد. به همه ایرانی ها سلام برسانید و بگویید یک خواهش دارم. اولاً پس ازشنیدن خبر کشته شدن من در راه وطن هرکدام یک کاغذ تبریک به مادرم عزت الحاجیه در تبریز و یک تبریک به عمویم ژنرال حمزه خان در طهران بنویسید. خوب می فهمید تبریک نه تعزیت. دور کاغذ نباید سیاه باشد بلکه گلی رنگ خون ........ قربانت محمد تقی
بخشی ازمکاتبات کلنل به خانواده خود درتبریز :
.........مخصوصاً به کاربردن اشعار و ضرب المثل های مناسب در مکاتیب به حلاوت و لطافت آنها افزوده و شخص خواننده را بر خواندن ترغیب و تحریص می کند. بنده شخصاً عاشق و دیوانه ادبیات فارسی هستم .......البته استراحت مادر عزیزم را بطریق اقدم خواهم دانست و حاضرم بار کمرشکن فراق و هجران بر دوش ضعیف و ناتوان حمل نمایم ........خیلی متشکرم از خداوند که تاکنون بیک نحوی عمر خود را گذرانده و محتاج مردم این زمانه نشده ام.
مال دنیا زیاده از حد لزوم اسباب دردسر است.......
قسمتی از آخرین مکتوب کلنل که به تبریز نوشته است:
مشهد، لیله 18 جوزا 1300 شب غره شوال 1339 :
...... حال چاکر جسماً بد نیست ولی روحاً بی اندازه گرفتارم و بی جهت نمی خواهم عمر عزیز مادر انتظار کشیده را بشرح و بسط تضییع کنم. رضاً بقضاءالله و تسلیماً لامره.
کلنل محمد تقی خان از زمان کابینه آقای مشیرالدوله به ریاست ژاندارمری خراسان منصوب شده از بدو تصدی دچار یک سلسله اشکالات گردید. حقوق چند برج افراد نرسیده و مبلغ معتنابهی نیز اشخاص از خارج طلبکار بودند. راه انداختن یک اداره خراب با نبودن پول غیرممکن و محال بود. در عرض دو ماه از شدت گرفتاری چهار مرتبه استعفا داده، مقبول نیافتاد. کلنل از طرف ریاست وزراء آقای سید ضیاءالدین به کفالت ایالت خراسان منصوب پس از چند روز همانطورکه از طرف دولت امر شده بود .... ایالت را دستگیر نموده به طرف به طهران حرکت دادند. ایالت خراسان به کلنل تفویض شد. کلنل ابتدا شهر را نظامی ولی ازطرف ریاست وزراء قوام السلطنه تلگرافی رسیده امر به دستگیری کلنل نمودند. در اینجا کلنل رنجیده شده بنای جنگ را گذاشت و شجاع الملک متواری گردید. دراین اثنا جنگ قوچان پیش آمد. یعنی قوچانی ها (اکراد) بنای پیش آمدن را گذاردند. لنل یک عده مختصری برای قلع وقمع آنان به قوچان فرستاد ولی اکراد آنان را خلع سلاح کردند. چون خبر خلع سلاح ژاندارم به کلنل رسید بی صبرانه عازم قوچان شد. عده که با او بود هفتادوپنج نفر متجاوز نبود. تپه را که موسوم به تپه نادری است مورد حمله قرارداده و با یک مترالیوز که همراه داشت مشغول شلیک شدند. اکراد از چهار طرف تپه را محاصره کردند. بالاخره جمعی فرار و کلنل با سه نفر دورتپه بود و اکراد آنها را کشته فقط خود کلنل زنده ماند و با تفنگ شلیک می کرد تا اینکه از اطراف هفت گلوله به مشارالیه زدند و زندگی را بدرود گفت. اکراد در تپه جمع شده در همان حال سر کلنل را جدا کردند. این خبر به مشهد رسید و واقعه را به طهران اعلام نمودند.
یوم جمعه 5 صفر سه ساعت به غروب مانده جنازه را با تجلیل مخصوص وارد شهر کردند. یوم شنبه ششم صفر اهالی تمام دکاکین را بسته و شاگردان مدارس با یک حالت غمناکی جمع شده و دسته های گل به دست گرفته عقب جنازه حرکت می کردند. جنازه روی توپ گذاشته شده بود. در تمام راه صدای شادباش روح کلنل محمد تقی خان از شاگردان مدارس بلند بود و صدای موزیک یک حالت غریبی به عموم دست می داد. سپس نعش را در حرم رضوی طواف داده و با همان حال جنازه را به طرف مقبره نادر برده در مقبره نادری مدفون کردند. از ابتدای حرکت دادن نعش صدای شلیک توپ تا موقع دفن دوام داشت.
ادامه دارد .....