حالا وقت دیپلماسی اقتصادی است
اگر این ارتباط گستردهتر شود، اتحاد این دو قدرت که پیشینه فلسفی یکسانی نیز داشتهاند، ابعاد تازهای از یک اتحاد را به ما نشان خواهد داد.
شاهین شایان آرانی، کارشناس ارشد مسائل اقتصادی معتقد است ارتباط استراتژیک شکلگرفته بین چین و روسیه در ابعاد انرژی، میتواند به حوزههای دیگر نیز کشیده شود. اگر این ارتباط گستردهتر شود، اتحاد این دو قدرت که پیشینه فلسفی یکسانی نیز داشتهاند، ابعاد تازهای از یک اتحاد را به ما نشان خواهد داد.
به گزارش تین نیوز به نقل از اعتماد، شایان آرانی اقدامات اخیر امریکا را که بر روند جهانی شدن اثر عکس گذاشته، مهمترین عاملی میداند که کشورهای دیگر را بر ادامه ارتباطشان با امریکا دچار تردید کرده است. این کارشناس ارشد مسائل اقتصادی معتقد است ایران میتواند با افزایش روابط دیپلماسی و گذار از انفعال، نقش فعالی را در اتحاد بین پکن و مسکو و البته بازارهای انرژی ایفا کند.
آیا ارتباط استراتژیک در حوزههای اقتصادی بین چین و روسیه میتواند تاثیر منفی بر فعالیتهای اقتصادی مرتبط این دو کشور با امریکا بگذارد؟
ارتباط استراتژیک و به نوعی گرانش اقتصاد چین با روسیه، تا حد بسیار زیادی نشات گرفته از سیاستهای امریکا برای ایجاد فشار حداکثری از نوع اتخاذ تعرفه یا انواع تحریمها است. عمده این سیاستها دیدگاههای شراکتی را تا حد بسیار زیادی کنار میگذارد؛ دیدگاهی که اقتصاد جهان بر پایه آن شکل گرفته و به واسطه آن میتواند رشد کند. بعد از انتخاب ترامپ، سمت و سوی سیاستگذاریها تغییر کرد و بیشتر بر مبنای رفع نیازهای کشور امریکا شکل گرفت و کار تا جایی پیش رفت که حتی معاهدههای بینالمللی نیز به چالش کشیده شد. این به خوبی چرخش 180 درجهای سیاستهای امریکا را با روی کار آمدن یک رییسجمهور نشان داد.
امریکایی که در دولتهای قبل سعی در جهانی شدن، اتحاد با سایر کشورها و یک کاسه شدن اقتصاد داشت، سمت و سویش تغییر کرد و بر دیدگاههای ضد جهانی و چانهزنی برای رفع نیازها و منافع خود تاکید کرد.
حوزه انرژی نیز از این سیاستهای یکجانبه در امان نماند و روسیه و ایران به بهانههای مختلف تحریم شدند که آثار این تصمیم همچنان در بازار انرژی قابل مشاهده است.
در شرایطی که امریکا به گرایش عکس جهانی شدن دامن زده است، هر کشوری نسبت به آینده سیاسی و اقتصاد خود حساس میشود و هر تصمیمی چه در حوزه انرژی و چه در حوزههای دیگر بر مبنای منافعی خواهد بود که از شراکت با امریکا کسب میکنند. چین و روسیه نیز با توجه به مشکلاتی که به دلیل سیاستهای امریکا برایشان ایجاد شده، به هم نزدیک شدهاند تا علاوه بر تامین منافعشان به پیگیری خواستههای سیاسی و اقتصادی خود نیز برسند. این دو کشور از دیرباز از نظر دیدگاههای فلسفی و سیاسی نزدیکی بیشتری به یکدیگر داشتند چراکه هر دو کمونیست بودند در حالی که امریکا بر مبنای کاپیتالیسم فعالیت میکرد. به نظر میرسد نیروی جاذبه بین چین و روسیه با اقدامات اخیر امریکا بیشتر شده و انگیزه برای نزدیکی این دو افزایش یافته است. اولین و مهمترین قسمتی که سبب نزدیکی این دو میشود، صنعت بزرگ انرژی است و ارتباطی که در قسمت انرژی بین این دو کشور ایجاد شده، کاملا طبیعی است.
آیا شراکت استراتژیک این دو از حوزه انرژی فراتر رفته و به حوزههای دیگر نیز سرایت میکند؟
پاسخ به این سوال بیشک بله است. قطعا این دو کشور تنها به حوزه نفت و انرژی بسنده نمیکنند و به نظر میرسد در آیندهای نهچندان دور شاهد افزایش ارتباط استراتژیکشان در حوزههای دیگر نیز خواهیم بود.
البته افزایش دامنه همکاری بین کشورها بعد از اعمال سیاستهای امریکا، تنها به دو کشور چین و روسیه محدود نمیشود. اکثر کشورهای دنیا نیز در ادامه دادن ارتباطات اقتصادی و سیاسی با امریکا دچار تردید شدهاند و نمیتوانند بپذیرند ارتباطی جهانی، چه تجاری و چه سیاسی را هر رییسجمهوری به دلخواه خود از بین ببرد یا برای آن بازی درآورد. البته که این بحثها به درستی در ذهنهای طرفهای تجاری امریکا ایجاد شده است. همه کشورها به دنبال ثبات و هم افزایی هستند و اگر این موارد هر دم و به واسطه سلیقه به چالش کشیده شود، نمیتوان برنامههای بلندمدت و بینالمللی زیادی را تدوین کرد. برنامههای اقتصادی یک کشور نباید به تصمیمات یک رییسجمهور وابسته باشد.
اکثر کشورهای متحد با امریکا منتظر نتیجه انتخابات بعدی امریکا هستند. اگر زمزمههای انتخاب مجدد ترامپ قوت بگیرد، در آن صورت نسبت به ادامه فعالیتهای اقتصادی با امریکا تغییراتی خواهند داد. اما اگر شواهدی دال بر روی کار آمدن رییسجمهوری میانهرو و معتدلتر باشد، در آن صورت از اتخاذ سیاستهایی که روابط اقتصادی با امریکا را کاهش میدهد، خودداری میکنند. برای جمعبندی باید به این نکته اشاره کنم که چین و روسیه برای ایجاد یک رابطه بلندمدت برنامهریزی کردهاند که محدود به حوزه انرژی نیست. این رابطه به احتمال زیاد تاثیری در مناسبات انرژی و بازارهای نفت و گاز خواهد داشت.
آیا نزدیکی دو کشور چین و روسیه میتواند سبب اتحادی بزرگتر شود؛ به نوعی که سلطه دلار بر مناسبات جهانی را تحت تاثیر قرار دهد؟
بعید میدانم این اتحاد بتواند دلار را تضعیف کند. درست است که در کوتاهمدت ممکن است سبب شوکهایی شود. هرچند آن شوکها نیز بیشتر جنبه روانی خواهد داشت ولی فکر میکنم اقتصاد دلار از تنوع و بزرگی لازم برخوردار است که در دوره میانمدت و درازمدت تحت تاثیر رابطههای اینچنینی قرار نگیرد. اما اگر رابطه بین چین و روسیه تسری یابد و کشورهای دیگری هم به این اتحاد بپیوندند و فقط هم در حوزه نفت و انرژی نباشد، شاید بر نفوذ و تاثیر دلار اثر منفی بگذارد و دلار را به عنوان ارز بینالمللی تضعیف کرده و ارزهای کشورهای دیگر را قویتر کند.
چین تراکنش مالی با امریکا دارد. اگر جنگ تجاری و فشار به اقتصاد چین ادامه یابد، این امکان وجود دارد که پکن به صورت کامل از بازار انرژی امریکا چشمپوشی کند؟
برای پاسخ به این سوال باید دید که فشارهای حداکثری امریکا به چین تا کجا ادامه مییابد اما چیزی که مشخص است، خطی نبودن این فشارهاست به این صورت که اگر یک لایه فشارها افزایش یابد چین یک لایه از مواضع خود عقب میکشد. در واقع شرایط رابطه چین و امریکا به صورتی است که هر لحظه امکان فروریختن آن وجود دارد. هر زمان که فشارها بیشتر شود، مسوولان چین که به دنبال اهداف بلندمدتی در رشد و توسعه اقتصادی هستند، حداقل ارتباط را با امریکا در دستور کار خود قرار خواهند داد. چین نمیتواند اقتصاد، دولت و مردم خودش را منتظر بگذارد و فشارها را تحمل کند. هرچند به نظر میرسد هنوز کارد به استخوان نخورده ولی اگر به آن نقطه برسد باید منتظر تصمیمهای جدید در حوزه انرژی و کاهش رابطه انرژی میان این دو کشور باشیم. بطور مثال چین بر واردات نفت نیز تعرفه میبندد و واردات گاز طبیعی را نیز کمتر از حد فعلی خواهد کرد.
ایران میتواند نقش موثری در اتحاد بین چین و روسیه در حوزه انرژی ایفا کند؟
جنگ تجاری بین چین و امریکا و افزایش روابط بین چین و روسیه میتواند برای تمام کشورها هم فرصت و هم تهدید باشد. ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. هر چند که فرصتهای آن بیشتر است به شرطی که دیپلماسی مناسب و استراتژیهای لازم اتخاذ شود. هر چند که این فرصت برای کشورهای اوپک و هند نیز ایجاد شده که باید دید آنها چگونه از آن استفاده میکنند.
طبق گزارشهای اخیر، روسیه یک خط لوله برای انتقال گاز طبیعی به چین در نظر گرفته که با این کار سهم 90درصدی گاز طبیعی برای اروپا به 60 درصد کاهش مییابد. آیا اتحاد روسیه و چین میتواند منجر به این شود که غربیها در زمینه تامین انرژی نگران شوند؟
روسیه منابع عظیمی از نفت و گاز دارد که با تامین گاز چین، گاز صادرشده به اروپا کاهش نمییابد. از سوی دیگر، روسیه برای گازرسانی به چین تنها از ظرفیت موجودش استفاده نمیکند و ظرفیتهای خودش را افزایش میدهد. در واقع روسیه به چین به عنوان یک بازار اضافی برای محصول گاز طبیعیاش نگاه میکند. عملا ارتباط با چین یک بازار اضافه است برای محصولات گازی روسیه که فرصت اقتصادی پیش روی این کشور را افزایش میدهد و بعید است که بازار اروپا را فدای بازار چین کند.