◄ تهرانیها کوچ میکنند؛ به سمت شمال!
بنا به اطلاعات سرشماری سال ١٣٩٥ در فاصله زمانی سالهای ١٣٩٠ تا ١٣٩٥ تعداد ٣٥٠هزار و ٦٣٢ نفر از استان تهران به استانهای دیگر مهاجرت کردهاند. استان البرز بالاترین جذب مهاجر از تهران را داشته و استانهای گیلان و مازندران به ترتیب در رتبههای دوم و سوم جذب مهاجر از استان تهران قرار دارند.
بنا به اطلاعات سرشماری سال ١٣٩٥ در فاصله زمانی سالهای ١٣٩٠ تا ١٣٩٥ تعداد ٣٥٠هزار و ٦٣٢ نفر از استان تهران به استانهای دیگر مهاجرت کردهاند. استان البرز بالاترین جذب مهاجر از تهران را داشته و استانهای گیلان و مازندران به ترتیب در رتبههای دوم و سوم جذب مهاجر از استان تهران قرار دارند.
به گزارش تیننیوز، در هر یک کیلومترمربع از مساحت تهران، ٩٦٩نفر زندگی میکنند؛ یعنی ٢٠ برابر متوسط کشور.تهران بهتنهایی ١٤,٧درصد از جمعیت شهری کشور را درون خود جایداده است. بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران، البرز، گیلان و مازندران به ترتیب در صدر استانهایی هستند که از تهران مهاجر میپذیرند.
فرار از تهران به زبان آمار
در سالهای گذشته،تغییرات اقلیمی و خشکسالی بهعنوان دو عامل جدید باعث شده مردم از قسمتهای غربی کشور به تهران مهاجرت کنند. اما حالا این روند معکوس شده است. اطلاعات مرکز آمار ایران از مهاجرت معکوس در تهران اینطور نشان میدهد که: «بنا به اطلاعات سرشماری سال ١٣٩٥ در فاصله زمانی سالهای ١٣٩٠ تا ١٣٩٥ تعداد ٣٥٠هزار و ٦٣٢ نفر از استان تهران به استانهای دیگر مهاجرت کردهاند. استان البرز بالاترین جذب مهاجر از تهران را داشته و استانهای گیلان و مازندران به ترتیب در رتبههای دوم و سوم جذب مهاجر از استان تهران قرار دارند. آمار به تفکیک اینطور توضیح میدهد که استان البرز با ۸۹هزار و ۱۹۷ نفر بیشترین مهاجر را از استان تهران داشته است. استانهای گیلان، مازندران و خراسان رضوی به ترتیب با ۲۸۵۳۱، ۲۳۶۴۳ و ۲۱۲۴۱ نفر از این نظر در رتبههای بعدی قرار دارند.»
بر اساس آمار در سالهای دهه ٧٥- ٦٥، روند مهاجرپذیری شهر تهران تدریجاً متوقف شد و این شهر به نقطهای مهاجرفِرِست تبدیل شد و درنتیجه، رشد جمعیت آن کاهشیافته و سهمش از جمعیت کشور و استان تهران روندی نزولی پیدا کرد، اما مهاجرت به این شهر بهصورت غیرمستقیم همچنان ادامه پیدا کرد.
اگرچه خالص مهاجرت استان تهران نشان میدهد طی فاصله زمانی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، تعداد افرادی که وارد استان تهران شدهاند بیشتر از افرادی است که از استان تهران خارجشدهاند، اما آمار میگوید که مهاجرت معکوس در حال رخ دادن است؛ هرچند ناچیز.
بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، در فاصله زمانی همین پنج سال، ٥١٦هزار و ٩٢٢ نفر از استانهای دیگر وارد استان تهران شدهاند. نتایج این سرشماری نشان میدهد استان البرز با ۵۰۸۸۵ نفر بیشترین مهاجر را در این ۵سال به تهران داشته و استانهای لرستان، همدان و خراسان رضوی هم به ترتیب در رتبههای بعدیاند. علاوه بر این، از مجموع مهاجران خارجشده از استانهای کشور (یکمیلیون و ٩٨٥هزار و ٩٢٧ نفر)، در طول سالهای ١٣٨٥ و ١٣٩٠، بیشترین تعداد مربوط به استانهای تهران ٤٠٤هزار و ٨٦٣ نفر (٢٠,٤) درصد، خراسان رضوی ١١٦هزار و ١٠١ نفر (٥.٨درصد) و خوزستان با ١١٥هزار و ٦٢٢ نفر (٥.٨درصد) و کمترین مربوط به استان کهگیلویه و بویراحمد با ١٧هزار و ٣٥١ نفر (٠.٩درصد) بوده است.
زلزله و گریز از پایتخت
هفته پیش وقتی بحث زلزله داغ شد و مردم را به خیابانها کشاند و آلودگی هوا را چند برابر کرد، بازهم باب صحبت از رفتن از تهران باز شد. به دنبال این اتفاق که برای یک هفته چالش پایتختنشینان بود، بعضی کارشناسان زلزلهشناسی همنظر دادند که بهتر است مردم این شهر به دنبال جای دیگری برای زندگی باشند؛ چراکه زمینلرزه بزرگ تهران، میلیونها نفر را خواهد کشت. در شلوغی اخبار زلزله و درست زمانی که آلودگی به مرز اضطرار رسیده بود؛ این لطیفه مدام شنیده میشد که «اگر از زلزله نمیریم، از آلودگی حتماً.»
در روزهای گذشته کاربران زیادی درباره مهاجرت از تهران نوشتند و این موج همچنان ادامه دارد؛ مثلاً «ملیچه» در توییتی نوشته: «تهران رو با چشمانی گریان ترک میکنم. به خاطر زمستانی که یادگار شد، برفی که نبارید، بارونی که خاطره شد، به خاطر آلودگیش، سیاهیش، آدمهای چندرنگش و خیلی دردهای پنهانش. ایکاش اینطور نبود. کاش از اول ثروت درست تقسیم میشد که اینهمه آدم مجبور به مهاجرت به تهران نمیشدن.»
یا کاربری به نام HuffiShellPuffi از تجربه مهاجرت خود از تهران نوشته است: «منبعد از ۱۵سال برگشتم شهرم ساری. من از آلودگی، ترافیک و ماشینی شدن زندگیم تو تهران دیوانه شدم. همسرم هم موافقت کرد و چند ماهی هست اومدیم. شهر آرومتر، آبوهوای خوش وزندگی به معنای خیلی واقعیتر از تهران. درهرحال شهر کوچیک کمبودهای خودشو داره ولی ما اینجا از تهران خوشتریم.» او در پاسخ به پرسشهای کاربران درباره این مهاجرت هم توضیح داده: «من در تهران کارمند یک شرکت بازرگانی بودم. اینجا دارم میرم مدیر اجرایی یک کافهرستوران تازه تأسیس یکی از دوستانم بشم. شوهرم هم مسئول برگزاری ایونت و همایش بود که فعلاً داره در شهر جستوجو میکنه و خودشو پرزنت. درعینحال هم تو مزرعه پدرم یه سری کار و ایدههای جدید داریم انجام میدیم.» این کاربر درباره وضع همسر خود هم توضیح داده: «البته همسرم کماکان دورکاری رو تا حدی با شرکتی که در تهران پروژه انجام میداد و کارمندشون بود، حفظ کرده تا یهو دست و بالمون خالی نشه. طبیعتاً درآمدمون از تهران کمتره، ولی به همون نسبت مخارج هم پایینتره. درمجموع ما از انتخابمون راضی هستیم.»
اما بخش وسیعی از نوشتههای کاربران در شبکههای اجتماعی به تأمل آنها درباره موضوع مهاجرت از تهران برمیگردد. «فواد شمس» از علاقه خود به مهاجرت گفته است: «من اگر یک درآمد اندک داشتم همینالان میرفتم یکی از روستاهای گیلان زندگی میکردم.» کاربران دیگری هم با هشتگ «مهاجرت معکوس» به این موضوع پرداختند که یکی از آنها «محمد یاراحمدی» با این توییت است: «ما مدتهاست با چند تا از رفقا درباره مهاجرت به شهر دیگری فکر میکنیم؛ یک تگ مشترک اگر بود مشتاق بودم ببینم آدمها بر اساس چه دادههایی درباره مهاجرت از تهران فکر میکنند؟» کاربری به نام «منصور کیایی» هم از علاقه خود به مهاجرت از تهران بیش از هر زمان دیگری سخن گفته است: «بیش از هرزمانی دوست دارم از تهران مهاجرت کنم و این امر نزدیک به محاله برام.»
مهاجرت از زبان آنها که رفتهاند
«مریم مهتدی» سه سال پیش از تهران دل کند. «چرا؟» به همان دلیلی که رفتههای دیگر میگویند: «ترافیک و آلودگی هوا و صد مشکل حل نشدنی این شهر.» او آخرین روزهای بهار سال ٩٣ به همراه همسرش از پایتخت به یکی از روستاهای شمال کشور رفت و خیال برگشتن ندارد. مریم که مدتی است برای گذراندن دورهای آموزشی به تهران آمده، درباره این مهاجرت به «شهروند» میگوید.
او و همسرش یکبار که بهقصد تفریح به یکی از روستاهای اطراف گیلان سفرکرده بودند؛ تصمیم به ماندن گرفتند. «مدت زیادی بود که در خانه مشغول کارهای freelance بودیم؛ ویراستاری و نوشتن و اینها. اگر قرار بود بیرون از خانه کارکنیم آلودگی هوا و ترافیک سرسامآور توان حرکت را از ما میگرفت، پس تصمیم گرفتیم کارمان را از تهران بیرون ببریم و دستکم دو نفر از جمعیت تهران کم کنیم.» آنها همان خانهای که در روستای «ساداتمحله» مسافرش بودند را اجاره کردند و بعد از دو سال آن را خریدند. خانهای در یک روستا که تا سه سال پیش تلفن و اینترنت هم نداشت و بدون گاز، پختوپزشان با پیکنیک پیش میرفت. «آب آشامیدنی هنوز نیست؛ آب تصفیه یا معدنی میخریم. آبسنگین است و بوی آهن میدهد. سال پیش گاز کشی شد و اوضاع بهتر شد.»
زندگی در روستا حتماً خیلی فرق دارد، بالاخره همه برای امکانات تهران به این شهر میآیند.
کیفیت زندگیمان از بعد این مهاجرت واقعاً فرق کرده است. روحیهای را تجربه میکنیم که اصلاً از وجودش در درونمان خبر نداشتیم و آلودگی هوا جوری به همه ما فشار میآورد که تنها زمانی متوجهش میشویم که جای دیگری اقامت طولانی را تجربه کنیم. تأثیر نبودن در ترافیک شهری را اینطوری میشود فهمید. تمامی اینها باعث شد بمانیم.
هزینه مهاجرت از تهران چه بود؟
«نوشین دیانتی» مترجم و ویراستاری است که یک سالی است از تهران به حومه شهر رشت مهاجرت کرده، در خانهای موقتی زندگی میکند و میخواهد خانهای روستایی آنجا بسازد.
اغلب کسانی که از این شهر میروند، شمال کشور را انتخاب میکنند چون «رفتوآمد به تهران راحتتر است، هوای خوبی دارد وزندگی کردن ارزان است.» از نگاه نوشین علاوه بر اینها اینکه فامیل پدریاش آنجا زندگی میکنند هم یک مزیت دیگر است. او قبل از این کیش را هم امتحان کرده و دیده که «هزینهاش بالاست و بینظمی و شلوغی تهران هم به آن سرایت پیداکرده»
او که آنجا کار ترجمه و ویرایشش را انجام میدهد و به قول خودش دورکاری میکند، به اینکه چطور از تهران دل کنده، اینطور جواب میدهد:« هیچوقت تهران را دوست نداشتم؛ حتی زمانی که تا این حد ترافیک و آلودگی نداشت. همیشه به نظرم شهر بیقانون و بیدروپیکری بود. سال پیش یک روز که تهران در آلودگی هوا غرقشده بود از خانه بیرون آمدم و با دیدن آسمان تیرهرنگ دعا کردم که ایکاش دوباره در این آلودگی در تهران نباشم. همین اتفاق هم افتاد.»
زندگی که او تجربه میکند حالا، با آنی که در تهران داشت فرق میکند اما بالاخره چیزهایی که برای زندگی لازم دارد پیدا میشود: « اوایل که آمده بودم؛ مایحتاج زندگی روزمره را بهسختی در شهر پیدا میکردم؛ اما کمکم درست شد. الآن میبینم مراکز بهداشتی بهقدر کافی وجود دارند. از وقتی آمدم به پیشنهاد دوستانم اینجا به کنسرتی رفتم که در شلوغی تهران اگر چنین کنسرتی بنا بود برگزار شود اصلاً خبردار نمیشدم. تازگیها این اطراف اولین گالری خصوصی رشت راه افتاده. اینجا آدمها بیشتر هم را میشناسند و ارتباطات نزدیکتر است. امکانات ورزشی مثل استخر و سالن دومیدانی فراهم است. امکانات بهداشتی و پزشکی هم. حالا میبینم که همهچیز در سطح عالی در دسترس است.»
فقط همینها نیست، مشکل رفتوآمد دیگر بهکلی حلشده است و جای پارک ماشین به حد کافی وجود دارد.« اینجا فقط یک محدوده طرح ترافیک از ساعت ٦ تا ١٠ هست که هیچوقت نمیشود با ماشین به آن وارد شد اما پارکینگ بزرگی دور همین محدوده هست که دسترسی به آن را آسان میکند.»
بخشی از مهاجرتها به تنوع در الگوی تفریح برمیگردد
«حسین ایمانی جاجرمی»، جامعهشناس و عضو هیئتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران هم به بحث «خانه دوم» یا (Second home) اشاره میکند و بعضی از این مهاجرتها را موقت میداند. او در توضیح این موضوع به «شهروند» میگوید: «یک مسئله خانههای دوم است که چند سالی است در کشور رواج پیداکرده و افرادی با وضع اقتصادی مناسب، یا به شهرها و روستاهای کوچک موطن برمیگردند و گروهی هم که در مناطق خوش آبوهوا، خانه دوم میسازند یا خریداری میکنند.
این موضوع در کشورهای اروپایی هم وجود دارد که به آن (Second home) میگویند؛ البته این پدیده منحصر به تهران نیست و در کلانشهرها هم دیده میشود؛ بنابراین بخشی از مسئله به تنوع در الگوی تفریح برمیگردد. بخش دیگر هم افراد بازنشستهاند که با توجه به شرایط کهنسالی از تهران مهاجرت میکنند، چون شرایط تهران شهر مناسبی ازلحاظ شاخصهای زندگی برای افراد حساس نیست.
مثلاً تعدادی از همکاران و اساتید دانشگاه را میشناسم که بعد از بازنشستگی با حفظ خانه خود در تهران به شهرهای کوچک اطراف مهاجرت کردند.» اما به نظر میآید گرایش به مهاجرت از تهران در هفتههای گذشته و پس از بحرانی شدن وضع هوا و همچنین زلزله ۲۹ آذر جدیتر شده و افراد بیشتر در شبکههای اجتماعی از تلاش و تمایل خود به خروج از تهران مینویسند.
این جامعهشناس در پاسخ به این پرسش که این بحثها تا چه اندازه عملی خواهد شد هم میگوید: «بله در این دو هفته که بحث زلزله از مرحله حرف به عمل آمد، موضوع مهاجرت برای بسیاری از مردم جدیتر شده و اگر امکانی برای مردم وجود داشته باشد، حتماً شاهد مهاجرت خواهیم بود. علاوه براین، چهارشنبهای که زلزله در تهران رخ داد، گزارشهایی را دیدیم که عده زیادی از تهران فرار میکنند و به نظر میآید مردم این آمادگی رادارند ولی شرط آن وجود کار و زمینههای توسعه در دیگر مناطق است که الآن مهیا نیست و چنین افقی هم دیده نمیشود.»
«تهرانیت» همچنان جذبکننده است
ایمانی جاجرمی به تمرکز امکانات، توجه رسانه به مرکز و فضای سیاسی و فرهنگی تهران هم اشاره میکند و تفاوت پایتخت ایران با دیگر مناطق کشور در این زمینهها را در اصطلاحی به نام «تهرانیت» تعریف میکند که همچنان عامل جذب مردم از دیگر نقاط کشور و همچنین حفظ شرایط کنونی است: «در پایتخت ایران تهرانیتی وجود دارد که این موضوع نه در مشهد وجود دارد و نه در اصفهان و نه دیگر شهرها بهخصوص برای زنان؛ چون در تهران امکان برای حضور زنان در جامعه بسیار بیشتر است. علاوه براین، امکان آزادی شخصی زنان در تهران بسیار بیشتر از شهرستانهاست. تهران فرهنگ شهری خاصی دارد که میشود با اصطلاح «تهرانیت» معرفی کرد. این شهر همیشه مهاجرپذیر بوده، حاکمان ساکن این شهر بودند، پروژههایی که در این شهر ایجاد میشود، در هیچ جای ایران دیده نمیشود و...
علاوه براین، دانشگاه تهران بهعنوان مرجع دانشگاهی ایران سالها افراد زیادی را به تهران کشانده و همین افراد در این شهر ماندگار شدند. من در همین ۱۰سال گذشته عمده دانشجویانی که از شهرستان داشتم، همه در تهران ماندگار شدند.» این جامعهشناس درباره دلایل جذابیت تهران که مهاجرت را برای ساکنان این شهر سخت میکند هم میگوید: «ریچارد فلوریدا، نظریهپرداز آمریکایی در مسائل شهری درباره طبقه خلاق حرف میزند و این طبقه خلاق در تهران هم است. عموم هنرمندان، نویسندگان و... در تهران زندگی میکنند و در این شهر دیده میشوند و رشد میکنند. تهران در دورهای امکان ارتقای سیاسی و اجتماعی را برای گروهی فراهم کرده است و همین الآن افراد حاضر در مدیریتهای کلان، اکثراً مهاجرند ولی من فکر میکنم آنقدر که این افراد از تهران گرفتند، چیزی به تهران ندادند و بیشتر تهران را مصرف کردند. با همه معایبی که تهران دارد، به لحاظ آزادیهای فرهنگی، سیاسی و... متفاوت از دیگر شهرهای ایران است و به همین دلیل همچنان علاقه به سمت این شهر وجود دارد.» ایمانی جاجرمی معتقد است تا زمانی که توسعه متوازن صورت نگیرد و اشتغالزایی در دیگر نقاط کشور وجود نداشته باشد، مهاجرت افراد از تهران دائمی نخواهد بود: «در مورد مهاجرت کارهای زیادی انجامشده و بهطور مفصل دراینباره تحقیق و نظریهپردازی شده است. یک اصل مهم درباره مهاجرت، امکان اشتغال است. اگر درآمد و امکانات نسبی برای افراد در شهرستانها فراهم شود، بسیاری از طبقه متوسطیهای کنونی ممکن است از تهران مهاجرت کنند اما این به این معنی است که بهطور کامل ارتباط خود را با تهران قطع کنند. تهران هنوز مهاجرپذیر است و ممکن است خود تهران هم نباشد اما بخشهای چسبیده به تهران همچنان مهاجرپذیر هستند، چون فضای حاکم و مدیریت شهری این میل را ایجاد کرده است.»
موج تأمل درباره مهاجرت از تهران متوقف خواهد شد
پیشرفت فناوری و گسترش استفاده از شبکههای اجتماعی، مختص به پایتخت ایران نیست و امروز بسیاری از ساکنان شهرهای کوچک و روستاها هم زمان زیادی را با فعالیت در فضای مجازی سپری میکنند. گسترش استفاده از اینترنت، سبک زندگی بسیاری از مردم در جغرافیای متفاوت را به هم نزدیک کرده و با توجه به مشکلات زندگی در تهران، بعضی از امکان مهاجرت میگویند؛ این موضوع تا چه اندازه میتواند جذابیت زندگی در تهران را کم کند و به مهاجرت از این شهر کمک کند؟ ایمانی جاجرمی درباره این موضوع میگوید: «درست که با پیشرفت فناوری، برخی از امکانات تهران در دیگر نقاط کشور هم قابلدسترسی شده است اما این پیشرفت تکنولوژی همافق چندان روشنی به ما نمیدهد.
هرچند که استفاده مردم از فضای مجازی بسیار بیشتر شده و خواهد شد، اما به نظر میآید نتواند تأثیر چندانی برای مهاجرت از تهران ایجاد کند، چون درنهایت فضای مجازی جایگزین زندگی واقعی بهطور کامل نخواهد شد و هر فرد مجبور و علاقهمند به حضور در شهر است که این حضور در شهر را بسیار ترجیح میدهند در تهران بگذرانند.«
این جامعهشناس موج ایجادشده درباره مهاجرت از تهران را هم یکی از نتایج شبکههای اجتماعی میداند و معتقد است که مانند دیگر فضاهایی که این شبکهها میسازند، این موج هم چندان دوام نخواهد داشت: «زلزله بم بسیار مخربتر و ویرانتر از کرمانشاه بود ولی بحران کرمانشاه به کمک همین شبکههای اجتماعی عریانتر نمایش داده شد و اثر مخرب زلزله را ملموستر نشان داد. این موج هم هیجان است و مردم امکان و انتخاب دیگری ندارند و این موج متوقف خواهد شد، بدون اینکه عملاً مهاجرت محسوسی اتفاق بیفتد.