رویکرد پایداری فرهنگی و اجتماعی در شورای شهر تهران
کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر پنجم تهران، سیاست پایداری فرهنگی و اجتماعی را بهعنوان رویکرد مدیریت شهری در برنامه سوم توسعه شهر به کار گرفته است.
کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر پنجم تهران، سیاست پایداری فرهنگی و اجتماعی را بهعنوان رویکرد مدیریت شهری در برنامه سوم توسعه شهر به کار گرفته است.
به گزارش تین نیوز به نقل از شرق، تبیین چرایی این تصمیم و تناسب آن با مأموریتهای فرهنگی و اجتماعی شهرداری از یک سو و شرح مؤلفهها و شاخصهای آن برای مدیریت شهری و مردم لازم است؛ بهویژه آنکه مدیریت شهری در جریان تدوین اسناد عملیاتی برنامه سوم قرار دارد و انتظار میرود رویکرد پایداری را در حوزه فرهنگی و اجتماعی به عملیات و اجرا پیوند بزند. ازاینرو تعیین دقیق شاخصها و اهداف کمی قابل دستیابی در این مرحله حائز اهمیت و تعیینکننده است.
کمیسیون فرهنگی در جریان تدوین برنامه سوم، دو هدف اصلی را دنبال کرد؛ هدف اول این مهم بود که کل برنامه سوم توسعه شهر تهران مبنای فرهنگی داشته باشد. از این منظر حفظ ارزشها و منابع فرهنگی و اجتماعی اولویت و هدف اصلی در اداره امور شهر خواهد بود. درعینحال مشکلات و مسائل شهر تهران بهصرف گسترش شبکه حملونقل، تکنولوژیهای پیشرفتهتر یا خیابانها و ساختمانهای بیشتر و بلندتر حل نمیشود، بلکه این شیوه توسعه شهر، در بطن خود مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی روزافزونی را به شهر تحمیل خواهد کرد.
برنامهریزی برای توسعه شهر باید معطوف بر حفظ ارزشها و منابع فرهنگی و اجتماعی شهر باشد. توسعه شبکه مترو، راهها و خیابانها بدون درنظرگرفتن مبنای فرهنگی و اجتماعی آن نهتنها به حل مشکلات ترافیک شهر منجر نمیشود بلکه صرف این گسترش چیزی بر ارزشهای شهر اضافه نخواهد کرد. به همین شکل در حوزه خدمات شهری و پسماند یا شهرسازی و معماری اگر بستر برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی نباشد، موفق نخواهیم بود.
امروزه در استانداردهای جهانی برنامهریزی شهری، اصل برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی پذیرفته شده و در دستور کار سیاستگذاران قرار دارد؛ اما در ایران و تهران شما هیچ نسبتی بین توسعه شبکه مترو با ارزشها و منابع فرهنگی و اجتماعی شهر نخواهید یافت. در توسعه متروی تهران هیچگاه مهم نبوده که کدام نقطه فرهنگی یا مثلا گردشگری شهر به کدام نقطه فرهنگی دیگر متصل شود و اهمیت نداشته که ایستگاههای مترو براساس ضرورتها و نیازهای فرهنگی شهر و شهروندان تعیین شود.
در معماری داخلی ایستگاههای مترو، فرهنگ، معماری و هنر ایرانی جایگاهی ندارد. نگاهی به نقشه شبکه متروی مسکو یا معماری داخلی ایستگاههای آن گویای تفاوتهای یک نگاه فرهنگی با یک نگاه صرفا مهندسی است.
این وضعیت به شکل ملموستری در حوزه شهرسازی و معماری ما مشهود است و میبینیم که در آن تقریبا هیچ اثری از فرهنگ و هنر و تناسبی با ارزشهای اجتماعی حاکم دیده نمیشود. هر شهری هویتی دارد که باید حفظ شود. هویت شهر منبعث از ارزشهای فرهنگی و اجتماعی آن است و توسعه شهر باید بر مبنای این ارزشها و منابع شکل بگیرد.
متأسفانه کمیسیون فرهنگی و اجتماعی با وجود تلاشها و استدلالهایی که داشت، در حصول به این هدف یعنی برنامهریزی فرهنگی برای توسعه شهر در برنامه سوم توسعه موفق نبود.
هدف دوم کمیسیون، برنامهریزی برای حوزه فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر وظایف ذاتی و واقعی مدیریت شهری و نیازهای شهر تهران بود؛ بهطورکلی دو انتقاد به برنامه دوم توسعه در حوزه فرهنگی و اجتماعی وجود داشت؛ اول اینکه در برنامه دوم، مدیریت شهری تهران بهعنوان شورا و شهرداری، خود را در نقش چند وزارتخانه و حتی فراتر از آن تلقی کرده و مسئولیتهایی را برای خود قائل شده بود که بسیار فراتر از وظایف ذاتی و قانونی آن بود.
دوم اینکه شورای شهر پنجم از همان ابتدای ورود به کار با این واقعیت روبهرو شد که از یک سو مدیران و بدنه حوزه فرهنگی و اجتماعی شهرداری در تشخیص حیطه وظایف، اختیارات و مسئولیتهای خود دچار سردرگمی بودند و از سوی دیگر مردم نیز بنا بر عادت چندساله، شهرداری را مسئول همه امور فرهنگی و اجتماعی شهر میدانستند و انتظاراتی بسیار فراتر از توان و اختیارات آن داشتند، چراکه در مدیریت شهری قبلی بهگونهای برنامهریزی و عمل شده بود که انگار شورای شهر و شهرداری متولی همه امور فرهنگی، هنری و دینی، اجتماعی، بهزیستی و بهداشت و درمان و آموزش، رفاه و اشتغال، گردشگری و میراث فرهنگی، ورزش و... است. واقعیت این است که متولی اصلی امور فرهنگی و هنری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دهها نهاد موازی آن است.
متولی امور اجتماعی، وزارت کشور و شورای اجتماعی کشور است و متولی امور کارآفرینی و رفاه، وزارت کار و رفاه و متولی امور ورزش و گردشگری سازمانهای معظم گردشگری و میراث فرهنگی و سازمان ورزش و جوانان است. هریک از این وزارتخانهها و سازمانها علاوه بر اختیارات و مسئولیتهای قانونی هزاران میلیارد تومان بودجه دولتی را در اختیار دارند که باید صرف اداره امور فرهنگی و اجتماعی در سطح کشور شود.
حال اگر متولی اصلی امور فرهنگی و اجتماعی، وزارتخانهها و سازمانهای مشخصی هستند، نقش و جایگاه شهرداری تهران چگونه تبیین میشود؟ شهرداری تهران در اصل یک نهاد خدماتی است که وظیفه اداره امور شهر و توسعه آن، در زمینه خدمات شهری و شهرسازی و حملونقل و ترافیک درونشهری و مانند آن را بر عهده دارد.
این نهاد خدماتی به مرور زمان و بهلحاظ ظرفیتهای عظیمی که دارد، بهدرستی از نقش صرفا خدماتی فراتر رفته و به یک نهاد مدنی تأثیرگذار تبدیل شده است. نهادی که میتواند مانند پلی مستحکم، بخش حاکمیت، دولت و جامعه را به بخش مردمی آن پیوند بزند.
این نهاد خدماتی و مدنی در فرایند اداره امور و توسعه شهر از یک سو هزاران میلیارد تومان سرمایهگذاری میکند و از سوی دیگر اقدامات آن هم باید بر مبنای ارزشها و منابع فرهنگی و اجتماعی شهر باشد و هم در مسیر اقدامات و فعالیتهای خود ضمن اهتمام اکید به حفظ و ارتقای این منابع و ارزشها از هرگونه آسیبزدن به آن پرهیز کند و درعینحال همگام با پیشرفت و توسعه شهر تغییرات ارزشها و نگرشها را نیز مد نظر داشته و برای آن برنامه داشته باشد.
همچنین شهرداری خود به سرمایه اجتماعی نیاز دارد. بهاینترتیب شهرداری متولی امور فرهنگی و اجتماعی شهر نیست بلکه مسئولیت و برنامه فرهنگی و اجتماعی دارد. در جریان تدوین برنامه سوم، شورای شهر بهمنظور ترسیم برنامهای منسجم و مؤثر در حوزه فرهنگی و اجتماعی نیاز به یک چارچوب فکری و مفهومی ساختهوپرداختهای داشت که از یک سو متناسب با ظرفیتها و مسئولیتهای مدیریت شهری و از سوی دیگر پاسخگوی نیازها و ضرورتهای توسعه شهر باشد.
در سالهای گذشته با وجود صرف میلیاردها تومان بودجههای مطالعاتی و با وجود مراکز و دفاتر مطالعاتی که باید نقش اتاق فکر شورا و شهرداری را ایفا میکردند، دانش انباشته قابلاستفادهای در شهرداری تهران در حوزه فرهنگی و اجتماعی وجود نداشت. حتی با وجود مصوبه مشخص در برنامه دوم توسعه شهر تهران، شاخصهای حوزه فرهنگی و اجتماعی شهر در ارتباط با شهرداری هیچگاه تعریف نشده است.
با این ملاحظات و در راستای بهرهگیری از دانش و استانداردهای بینالمللی در حوزه مدیریت شهری، پایداری فرهنگی و اجتماعی بهعنوان رویکرد کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر انتخاب شد. به لحاظ تجربی مفهوم پایداری در فرایند پیشرفت کشورها به تحول و تکامل مفهوم توسعه انجامیده و در قالب نظریه توسعه پایدار شناخته شده است.
کشورهایی که بهسرعت مراحل پیشرفت را میپیمودند در وهله اول متوجه شدند که توسعه در مسیر خود آثار مخربی بر محیط زیست و منابع آن دارد و بنابراین بعد زیستمحیطی پایداری توسعه در دستور کار قرار گرفت و متولیان توسعه مکلف به حفظ محیط زیست در فرایند توسعه شدند.
در مرحله بعد مصرف بیرویه منابع اقتصادی در فرایند توسعه مطرح شد و سپس ابعاد اجتماعی و در سه دهه اخیر بعد فرهنگی پایداری توسعه بهصورت مستقل در دستور کار قرار گرفت. اساس بحث این است که در فرایند توسعه نباید ارزشها و منابع زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قربانی توسعه شود و حقوق نسلهای آینده برای بهرهمندی از این ارزشها و منابع باید محفوظ باشد.
بنابراین پایداری توسعه چهار بعد شناختهشده در جهان دارد. هریک از این ابعاد مؤلفههایی را در بر میگیرد که بهمنزله شاخصهای آن نیز نسبتا شناخته شده و به کار گرفته میشود. کلیدواژههای اصلی در بعد پایداری فرهنگی مفاهیم تنوع و تمایز است.
نباید در فرایند توسعه شهر خردهفرهنگها و ارزشها و منابع فرهنگی مربوط به آنها را نابود کنیم و شهری یکرنگ و فاقد ریشه بسازیم. زیبایی و استحکام فرهنگی ما در حفظ این خردهفرهنگها و تنوع فرهنگی ذیل پرچم و فرهنگ ملی است. مفهوم تمایز نیز به وجوه ممیزهای اشاره دارد که خردهفرهنگها را از یکدیگر و فرهنگ ایرانی را از فرهنگ جوامع دیگر متمایز میکند.
تمایز را هم به معنای مثبت شناسایی تفاوتها و هم شناسایی وجوه امتیاز و برتری میتوان تعبیر کرد و به کار گرفت.مؤلفهها و شاخصهای اصلی پایداری در حوزه فرهنگی شامل نشاط فرهنگی، تنوع، مطلوبیت و سرمایه اجتماعی، فضاهای فرهنگی، میراث فرهنگی و دسترسی، مشارکت و مصرف فرهنگی است.
در حوزه اجتماعی نیز این مؤلفهها و شاخصها شامل مشارکت مدنی، امنیت، کیفیت زندگی است. طبعا هریک از این شاخصهای کلی، مؤلفهها و زیر شاخصهایی را در ذیل خود دارند. برای مثال شاخصهایی مانند سلامت، آموزش، درآمد و برابری در حقوق، بهعنوان شاخصهایی برای کیفیت زندگی تعریف میشود.
نکته اینکه تعریف کامل و دقیقی در اختیار نیست. شاخصهای اصلی پایداری فرهنگی و اجتماعی حتیالمقدور در برنامه سوم توسعه شهر تهران گنجانده شده است.
حال لازم است در سند عملیاتی برنامه و تنظیم ریز برنامههای سالانه و اجرای آن موارد ذیل مدنظر قرار گیرد:
1- شاخصهای فرعی، برای شاخصهای اصلی پایداری فرهنگی و اجتماعی، متناسب با شرح وظایف شهرداری شناسایی و در دستور کار قرار گیرد.
2- برای هریک از شاخصهای فرعی اهداف کمی و تحققپذیر با برشهای یکساله تعیین شود.
3- برنامهها و پروژههای متناسب با اهداف کمی این شاخصها طراحی و اجرا شود.
4-هریک از شاخصهای اصلی و فرعی به نوبه خود مانند یک هدف کیفی است که باید در تمامی حوزههای کاری و موضوعی مدیریت شهری و بهویژه در حوزه فرهنگی اجتماعی (فرهنگی، هنری، گردشگری، آموزشی، دینی و...) دنبال شود.
5- هریک از اجزای سازمانی زیرمجموعه شهرداری، شامل ادارات کل، سازمانها و شرکتها باید بتوانند در جهتگیریهای عمل به شرح وظایف ذاتی و روزمره خود و در راستای اقدامات متناظر با برنامههای مصوب، در همکاری با سایر سازمانها اهداف پایداری فرهنگی و اجتماعی را تعقیب کنند.
6- یکی از ابزارهای جدی در پیشبرد پایداری فرهنگی و اجتماعی موضوع پیوستهای اجتماعی پروژههای شهری است که لازم است حوزه فرهنگی و اجتماعی شهرداری برنامه جدی برای آن داشته باشد.
7- حوزههای مطالعاتی شهرداری، مطالعات خود را با نیازهای رویکرد پایداری فرهنگی و اجتماعی منطبق کنند. بهگونهایکه شناخت و دانش انباشته لازم برای سیاستگذاری و برنامهریزی کارآمد در آینده ایجاد شود.
8- معاونت فرهنگی و اجتماعی ایجاد سامانه نظارت و شفافیت عملکرد برنامه پایداری فرهنگی و اجتماعی را بهگونهای که بازخورد روشنی از اجرای سیاست و برنامهها را در دسترس بگذارد، در دستور کار خود قرار دهد.