نوآوران تجربی چگونه به موفقیت میرسند
تیننیوز| هر کسی تا حدودی استعدادها و علایق خود را میشناسد اما درصد بسیار زیادی از انسانها نمیتوانند این استعدادها و قابلیتهای درونی خود را شکوفا کنند. اینکه احساس کنید باید تا بیست و پنج، شش سالگی خود مزیت شغلی فوقالعادهای بهدست آورید، قابل درک است؛ این مساله با توجه به داستانهای بسیاری که از موفقیت کارآفرینان تکنولوژیک از سیلیکونولی میشنوید، تشدید میشود.اما اینکه به خودتان فشار بیاورید که کارها را تا جای ممکن در اوایل دوران شغلی خود انجام دهید، نهتنها طاقتفرسا است؛ بلکه غیرواقعبینانه نیز هست.آیا هیچ ارزشی در افزودن مهارتهایتان، جستوجوی حرفههای متعدد و حتی شکست قبل از موفقیت شغلی وجود ندارد؟ از نظر ما چنین است. درود بر نابغههای تجربی و کسانی که استعداد آنها دیر شکوفا میشود!
نابغه تجربی در برابر نابغه ادراکی
دیوید گلنسون، استاد اقتصاد در دانشگاه شیکاگو و نویسنده کتاب «روسای قدیمی و نابغههای جوان» بیشتر شغلش را برای تحقیق و تثبیت اینکه دو نگرش اساسا متفاوت برای خلاقیت و نوآوری وجود دارد صرف کرده است. او به این نتیجه رسیده است که هر کدام از اینها با یک الگوی کشف مجزا در طول یک دوره از زندگی مرتبط هستند.او با بررسی حرفه نقاشان، مجسمهسازان، شاعران، رماننویسان و کارگردانان بزرگ، تلاش کرد تا دریابد که چرا برخی از هنرمندان در اواخر دوران زندگی خود دست به نوآوری میزنند و برخی دیگر در اوایل آن؟او نتیجهگیری میکند که هر کدام از این افراد «فعالیتهای بسیار دشواری» در خلق هنرشان دارند و هر کدام «اهداف بسیار دشواری» نیز داشتهاند.
آزمون و خطا
نوآوران ادراکی از هنرشان برای بیان ایدهها و احساسات استفاده میکنند. گلنسون میگوید: «نوآوران تجربی با معیارهای زیباییشناختی انگیزه پیدا میکنند: هنر آنها بر درک بصری بنا شده است. اهداف آنها مبهم است، بنابراین با روش آزمون و خطا کار میکنند و بارها کار خود را بازبینی میکنند.» شاید روش آزمون و خطا نرخ درستی از شکست را بهدست بدهد. با پذیرش شکست، میتوانید در مواجهه با بلندپروازیهای خود بدون ترس عمل کنید.در حقیقت، شکست میتواند سنگ بنای موفقیت باشد. به عنوان مثال، گفته میشود که توماس ادیسون بعد از 1000 بار توانست یک نمونه لامپ اختراع کند. او آن 1000 بار «شکست» را به عنوان قدمهایی به سوی اختراعش برمیشمرد.
جستوجو در برابر یافتن
اهداف نوآوران ادراکی دقیق است؛ بنابراین آنها میتوانند کارهایشان را برنامهریزی و آنها را بهطور سیستماتیک اجرا کنند.نوآوران تجربی اغلب در مورد اهداف خود نامطمئن هستند که به این معنا است که آنها به ندرت احساس میکنند موفق شدهاند و در نتیجه مشاغل آنها اغلب با پیگیری یک هدف مبهم همراه است. آنها به تدریج و با هدف بهبود، مهارتهای خود را میسازند؛ در نتیجه نوآوریهایشان در اواخر عمر بروز پیدا میکند.بنابراین نبوغ تجربی، یک نوع «کمالگرایی» است. اینکه مهارتهای خود را افزایش دهید تا فرصت مناسب بهدست بیاید، ارزش فوقالعادهای دارد. توجه شما را به زندگی بازیگر آمریکایی، جودی دنچ، جلب میکنم. با اینکه او 30 سال در شرکت «رویال شکسپیر» کار کرده بود اما در دهه 60 زندگی خود در یکی از معروفترین فیلمهای جیمز باند با نام «چشمطلایی» بازی کرد و به شهرت رسید.
خلاقیت را مطابق علم به اوج برسانید
مطابق علم، خلاقیت با تجربه زندگی به نقطه اوج میرسد. فیلیپ هنز فرنسز، از دانشکده اقتصاد اراسموس چندین سال کار کرده است تا تعیین کند که افرادی مانند نویسنده، نقاش و موزیسین در چه سنی در اوج فعالیت حرفهای خود هستند. پژوهش او دریافته است که این اعداد حاکی از درجه یکنواختی و همسانی بین سه حوزه هنر، موسیقی و ادبیات است. بهطور متوسط، نویسندگان برنده جایزه نوبل بهترین کار خود را در 45 سالگی انجام دادهاند، نقاشان در 42 سالگی به اوج رسیدهاند و آهنگسازان کلاسیک مشهورترین کار خود را در 39سالگی ارائه دادهاند.
سن فقط یک عدد است
نکته کلیدی در هر بحثی پیرامون انگیزههای شغلی و سن، این است که موفقیتها و دستاوردها با اندوختن تجربه ارزشمندتر (و حتی شیرینتر) میشود. اگر شما یک حسابدار هستید که رویای فیلمساز شدن را در سر میپرورانید یا یک فیزیکدان با رویای نوشتن یک رمان هستید، هیچ منعی برای خلاقیت وجود ندارد و سن در هیچ زمینهای یک مانع برای موفقیت به شمار نمیرود.تنها بهیاد داشته باشید که استیون اسپیلبرگ سه بار از دانشکده تئاتر، فیلم و تلویزیون دانشگاه کالیفرنیای جنوبی رد شده بود. سرانجام او برای اینکه بتواند پیش از پایان دانشگاه، یک کارگردان بشود، دانشگاه را رها کرد. 35 سال پس از شروع دانشگاه، اسپیلبرگ در سال 2002 به دانشکده بازگشت تا بتواند کار خود را به اتمام برساند و مدرک کارشناسی خود را بگیرد.
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
منبع: knote