◄ موانع توسعه و نوسازی بافتهای فرسوده و ناپایدار
با اینکه این روزها صاحبنظران و متصدیان امور شهری در حد وسیعی از لزوم و ضرورت نوسازی بافتهای فرسوده و ناپایدار و توسعه کالبدی آن بافتها سخن به میان میآورند، اما چندان شاهد پیشرفت در آن مقوله و سرعتبخشی در نوسازی آن بافتها نیستیم.
بهروز جانیپور* با اینکه این روزها صاحبنظران و متصدیان امور شهری در حد وسیعی از لزوم و ضرورت نوسازی بافتهای فرسوده و ناپایدار و توسعه کالبدی آن بافتها سخن به میان میآورند، اما چندان شاهد پیشرفت در آن مقوله و سرعتبخشی در نوسازی آن بافتها نیستیم.
حتی مدیرانی در حد وزیر و معاون وزیر بارها به این نکته اشارهکردهاند که بهجای ساختن مسکن مهر و درگیرشدن با پیامدهای منفی آن، بهتر بود که وقت و هزینه، صرف بهسازی بافتهای فرسوده شهری میشد که به خاطر وجود زیرساختها و تأسیسات شهری، قطعاً مشکلات کمتری نسبت به ساختوساز شهرهای جدید برای مسکن مهر داشتند.
با همه این حرفها و بعد از گذشت بیش از ۲۵ سال از مطرحشدن مبحث نوسازی بافتهای فرسوده، چیزی که دیده میشود نشان از کارهای بزرگ و دستاوردهای شگرف در این زمینه نیست و به نظر میرسد موانعی بر سر راه این توسعه و نوسازی قرار دارد که چندان هم ناشناخته و غیرقابلحل نیستند.
برخی از مهمترین موانع توسعه بر سر راه نوسازی بافتهای ناپایدار و فرسوده شهری به شرح زیر است:
۱- نبود طرح جامع و فراگیر که در آن، روشها و راهکارهای عملی با امکانپذیری اجرای طرح ارائه شده باشد. تاکنون بیشتر کارهای انجامشده، کارهای مقطعی و موردی بوده است که با انتخاب چندین شرکت مهندسان مشاور معماری و شهرسازی در شهرهای کشور و برخی از مناطق تهران صورت گرفته و عملکرد آنان گویای پیشرفت کار با حداقل سرعت ممکن است.
۲- نبود انگیزه کافی در مشارکت مالکان و ساکنان خانههای موجود در بافتهای فرسوده. اصولاً مقاومت در برابر تغییر و حفظ وضع موجود در ایران یک خصیصه ملی است و ریشه در تاریخ دارد.
۳- عدم تمایل سرمایهگذاران کوچک و بزرگ دولتی و خصوصی به خاطر پایینبودن ارزشافزوده از یک طرف و بالابودن ریسک سرمایهگذاری از طرف دیگر.
۴- انتظار طولانیمدت مشارکتکنندگان حاضر برای دریافت تسهیلات و تشویقات مقررشده در ضوابط و قوانین شهرداریها و طرحهای جامع و تفصیلی شهرها بهنحویکه باعث میشود معدود مشارکتکنندگان فعلی نیز از اقدام برای نوسازی و ساخت مسکن پشیمان شوند.
۵- تنگی معابر و فضاهای شهری موجود در بافتهای فرسوده و سختی و مشکلبودن کار خصوصاً از بعد حملونقل مصالح ساختمانی و استفاده از دستگاههای سنگین.
۶- بالابودن هزینههای انشعابات برق و آب و فاضلاب و گاز و مانند اینها که در بسیاری از موارد نیز نبود شبکه فاضلاب شهری و ممانعت از احداث چاههای جذبی جدید برای دفع فاضلاب، سختی کار را دوچندان کرده است.
۷- موانع وسیع و گسترده اقتصادی (در این خصوص رجوع شود به مقاله آقای محمد آئینی منتشرشده در روزنامه دنیای اقتصاد در ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ که در آن مقاله به ۱۵ مانع اقتصادی در راه سرمایهگذاری برای نوسازی بافتهای فرسوده اشاره خیلی خوبی کرده است).
۸- مشکلات اجتماعی ناشی از ساختار فرهنگی ساکنان بافتهای فرسوده که به نوع همسایگی فعلی عادت کردهاند و تمایلی برای بر هم خوردن وضعیت فرهنگی در پی عوضشدن واحد همسایگی، پس از نوسازی کالبدی محل زندگی خود ندارند.
۹- کمبود فضاهای خدماتی و تفریحی و رفاهی و فضای سبز شهری در پهنههای بافتهای فرسوده.
۱۰- نبود ضوابط اجرایی قاطع و الزامآور که اهالی یک محدوده را در زمانی مشخص ملزم به اقدامات عملی برای نوسازی کالبدی خانههای خویش کند.
این موارد و موارد متعدد دیگر تاکنون موانع بزرگی بر سر راه نوسازی بافتهای فرسوده بودهاند و اینک چیزی که از خود موضوع نوسازی مهمتر شده است، نیت اقدامات عملی و بالابردن سطح تلاشهای همهجانبه متصدیان آن است که به نظر میرسد نیازمند یک محرک بسیار قوی است.
در این خصوص پیشنهاد میگردد برای بافت فرسوده تهران (با وجود گستردگی در مناطق مختلف شهری) یک شهرداری مجزا تأسیس و با تعیین یک شهردار کاربلد و اجرالی تحت عنوان شهردار بافت فرسوده، تشکیلات آن را ملزم به پیشرفت کار در محدودههای زمانی کوتاه و مشخص کند.
عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران*