خصوصیسازی بد یا اقتصاد دولتی؟
خصوصیسازی از آن عبارتهایی است که از شدت نیاز به ضرورت تحقق، تکرارش هیجان زیادی را در اقتصاد کشور ایجاد میکند. عبارتی است که سالهاست ورد زبان سیاسیون و فعالان اقتصادی است. اقتصاددانهای ما نیز از آن سخن میگویند.
در سرمقاله شماره 279 هفته نامه حمل ونقل منتشر شده 17 آذر ماه 99 به قلم مسعود ذهبیون، مدیر مسئول هفته نامه حمل ونقل می خوانید: خصوصیسازی از آن عبارتهایی است که از شدت نیاز به ضرورت تحقق، تکرارش هیجان زیادی را در اقتصاد کشور ایجاد میکند. عبارتی است که سالهاست ورد زبان سیاسیون و فعالان اقتصادی است. اقتصاددانهای ما نیز از آن سخن میگویند.
با این حال تجربه خصوصیسازی در کشور نشان میدهد که اگر این امر به شکل درست آن میسر نشود؛ آثاری به مراتب زیانبار تر از دولتیبودن اقتصاد خواهد داشت. خصوصیسازی از اساس به افزایش تولید و بهرهوری، کوچکسازی و چابکسازی دولت، رقابتی شدن و اهدافی از این دست نظر دارد.
در حقیقت برای درک خصوصیسازی باید «تولید» را به عنوان شاهکلید در نظر گرفت و از آن سخن گفت. اصل ۴۴ قانون اساسی و تاکید موکد بر اجرای خصوصیسازی و چابکسازی دولت در بالاترین سطح تصمیمگیری، نشان میدهد که اجرای این امر تا چه حد حیاتی فرض شده است. اما تجربه خصوصیسازی در کشور چگونه است؟ ما تا چه حد در تحقق واقعی این امر موفق بودهایم؟ این پرسشی است که پاسخ آن شاید چندان خوشایند نباشد. با وجود واگذاریهای موفق و کارآمدی که منجر به رونق تولید شدهاند، اما واگذاریهای ناموفق نیز کم نیستند.
نکته طلایی اما الزام پرداختن به چرایی این موضوع است. به هر حال تجربههای ناموفق خصوصیسازی مشخصا به ما میآموزند که «خصوصیسازی» کاری تشریفاتی و فرمالیته نیست. امری حیاتی برای اقتصاد است که باید به شکل صحیح انجام شود. وگرنه صنعت، تولید و تعداد فراوانی از نیروهای کار کشور را به دشواری خواهد انداخت و معیشتشان دچار خطر خواهد شد. از سوی دیگر در صورتی که این کار به درستی انجام نشود، هزینه و زمان زیادی از نظر حقوقی صرف خواهد شد تا دوباره به نقطه اول بازگردیم. حاصل چنین رویهای از دست رفتن سرمایههای کشور، از رونق افتادن تولید، تا مرز به تعطیلیرفتن صنایع کلیدی کشور و بدبینی نیروهای کار کشور خواهد بود که این مورد آخر نیازمند صرف هزینه و زمان بسیار برای ترمیم است.
به عبارت دیگر ما نیروی کار کشور را از تولید دور کرده و ذهن او را نسبت به خصوصیسازی بدبین خواهیم کرد. این آفتی است که اثراتش به شکلی هولناک دامن اقتصاد را میگیرد. در حالی که واقعیت چیز دیگری است. نمونههای موفق خصوصیسازی نیز کم نیستند. حاصل جمع چنین رویه اشتباهی در نهایت این خواهد بود که، تصمیمی که میتوانست گرهگشای اقتصاد، معیشت و تولید باشد، ما را از آنچه بودیم نیز عقبتر خواهد برد و بدتر اینکه به عنوان یک تجربه تلخ، انجام دوباره این کار را سخت و سختتر خواهد کرد. سرگذشت شرکت تراورس مثال بارز این موضوع است.
باید قدردانشان باشیم که با وجود دشواریها، همچنان فعالیتشان را ادامه دادند تا این مشکل حل شود. اما اگر این خصوصیسازی درست انجام شده بود یا اصلا انجام نشده بود چه چیزی فرق داشت؟ آمار و ارقام عملکرد چه تفاوتی میداشت؟این پرسشی است که نباید ساده از آن گذشت. نباید بگذریم تا دوباره در دام آن نیفتیم. قطعا خصوصیسازی یک ضرورت است. اما اگر و اگر به شکل درست و واقعی انجام شود. در نهایت اینکه ما برای کسب این تجربه بهایی پرداختهایم.
بهایی که سنگین بوده است و ناچار به تحمل دشواریهایی شدیم. اما این آخرین خصوصیسازی نخواهد بود و امیدواریم که نباشد. یعنی تکرار این تجربه نزدیکترین احتمال در صنعت حملونقل است. صنعت حملونقل بیش از همیشه نیازمند حمایت است. پس کار را به کاردان بسپاریم و بدانیم که راهی جز این نیست. وگرنه آنچه پیشنیان به یادگار گذاشتهاند، اگر درست واگذار نشود، مثل بومرنگ به سمت ما باز خواهد گشت. و اگر کارِ درست انجام شود، نتیجه آن به سرعت و به شکل عینی دیده خواهد شد. در نتیجه باید بیاموزیم. باید درس بگیریم. و به یاد داشته باشیم که تجربههای ناموفق، راهی برای موفقیت هستند.
این گزارش را در سایت هفته نامه حمل ونقل بخوانید.