زلزلههای تمدن برانداز
زلزله ۳/ ۷ ریشتریای که شامگاه روز یکشنبه سراسر غرب کشور و چند شهر عراق و اقلیم کردستان را لرزاند در تاریخ بارها اتفاق افتاده است. جغرافیدانان قدیم دستکم متفقالقول بودهاند که دو شهر بزرگ و متمدن «حلوان» و «دینور» در اثر زلزله کاملا ویران شده است.
زلزله ۳/ ۷ ریشتریای که شامگاه روز یکشنبه سراسر غرب کشور و چند شهر عراق و اقلیم کردستان را لرزاند در تاریخ بارها اتفاق افتاده است. جغرافیدانان قدیم دستکم متفقالقول بودهاند که دو شهر بزرگ و متمدن «حلوان» و «دینور» در اثر زلزله کاملا ویران شده است. حلوان نام یکی از شهرهای مهم دوره ساسانیان است که بنای آن را به قباد ساسانی نسبت میدهند. در واقع این شهر مرکز استانی به نام «شاذفیروز» بوده است که ۵ طسوج (کرانه) به «پیروز کواز» «جبال»، «صیمر»، «اربل» و «خانقین» را در برداشته است.
ویرانههای این شهر، در غرب قلمرو ساسانیان در حوالی شهرستان سرپل ذهاب امروزی قرار دارد. دهخدا حلوان را به معنای شیرینی و شیرین شدن چیزی آورده است. در واقع این نام اسمی پهلوی و صورت تغییر یافته آرمان، هالمان و هلوان است که به مرور زمان بهصورت حلوان رایج شده است. جغرافینویسان قدیمی، این شهر را در اقلیم چهارم و در آخرین حد جبال آوردهاند. حلوان چون یکی از ایستگاههای شاهراه معروف خراسان-تیسفون بود، اهمیت ویژهای در تاریخ ایران دارد. علاوه بر موقعیت تجاری ممتاز، جایگاه نظامی و دینی آن نیز قابل توجه است، بهگونهای که این شهر یکی از پایگاههای نظامی و نقطههای مقاومت ساسانیان مقابل اعراب بود. به استناد اکتشافات باستانشناسی، حلوان مرکز زیست سه دینزرتشت، مسیح و یهود بوده است. مهاجرت عربهای مسلمان به این شهر در درازمدت باعث رونق تجاری بیشتر شهر شد. با گسترش اسلام در ایران، فریضه حج بر اهمیت شاهراه خراسان –بغداد دوچندان افزود.
حلوان تا زمان آلبویه (۴۴۸-۳۲۰ق) آنقدر بزرگ شد که جغرافینویسانی مثل اصطخری، ابن حوقل و مقدسی آن را در شمار شهرهای بزرگ و آباد ذکر کردهاند. قرن هفتم همزمان با حمله مغول روند ویرانی شهر تسریع شد تا اینکه قزوینی در اواخر قرن هفتم و حمدالله مستوفی در میانه قرن هشتم آن را شهری متروک توصیف میکنند. ابن حوقل مینویسد: حلوان شهری است که روی کوه واقع شده و به عراق مشرف و در نقشه جزو آنجا نگاشته شده است. اما جیهانی از معدود جغرافینویسانی است که حلوان را با توجه به اینکه در «حد اقلیم جبل» قرار دارد، علاوه بر عراق، در صورت نواحی جبال نیز ذکر کرده است و شاید یعقوبی تنها جغرافینویسی باشد که این شهر را به صراحت در قلمرو جبال دانسته است. حلوان در مقام مقایسه با عراق، از نظر بارش باران و برف، پوشش گیاهی و حیوانی، تفاوت مشخص دارد.
برای تعیین محل دقیق شهر حلوان چند فرضیه ساده طرح شده است. فرضیه اول و شایع شهرستان سرپل ذهاب و فرضیه دوم دهستان زهاب امروزی را مشخص میکند. هر دو فرضیه ضعیف اما دربردارنده وجوهی از حقیقت است. در منابع، برای تعریف واحد جغرافیایی حلوان، کلماتی مثل استان، شهر، حوزه، منطقه، قصبه و ناحیه بهطور متناوب بهکار رفته است. وقتی حلوان بهعنوان استان مطرح بود، شهرهایی مثل قصرشیرین و خانقین نیز در ردیف شهرهای آن محسوب میشدند ولی زمانیکه حلوان بهعنوان شهر یا قصبه مطرح میشد، مساحت جغرافیایی آن به مراتب کمتر بود؛ بنابراین با توجه به تناوب واحد جغرافیایی حلوان تعیین مرزها و حدود آن کاری سخت و البته غیرعلمی است. اما با توجه به اشارههای منابع و یافتههای باستانشناسی و ویرانههای بهجا مانده میتوان مرکز شهر حلوان را در اطراف پل این شهر، پل حلوان و بعدها پل ذهاب، تعیین کرد که از قضا آثار باستانیتاریخی مهم شهر در همان اطراف هستند. راز اینکه چرا حلوان بهرغم ویرانیهای طبیعی و غیرطبیعی زیاد، دوباره حیات خود را از سر گرفته، وجود رودخانهها، سرابها و چشمههای متعدد آن است. معنای کلمه زهاب- نام بخشی از منطقه حلوان -اشاره به این فراوانی دارد. ابن حوقل حلوان را شهری با آبها و رودهای فراوان توصیف میکند و قزوینی به چشمههای گوگردی حلوان با خاصیت درمانیشان، اشاره دارد. اما مهمترین منبع آبی شهر که از قضا به درستی نامش هم با شهر درهم آمیخته رودخانه الوند یا به عبارتی صحیحتر حلوان است.
بررسی جمعیتی، قومی و دینی شهر حلوان
آثار باستانی فراوان مثل نقش برجسته و کتیبه آنوبانینی، نقش و کتیبه اشکانی، دکان داود و قلعه یزدگرد نشان از اهمیت شهر حلوان در تاریخ ایران باستان دارد. این شهر بر سرشاهراه اصلی خراسان- تیسفون قرار داشت و یکی از پایگاههای نظامی و اداری ایران بزرگ بود. حلوان در اوایل دوره ساسانیان، تجدید بنا شد و دروازه شرقی تیسفون، پایتخت ساسانیان بود. با توجه به این اهمیت میشود جمعیت قابل ملاحظه شهر را تصور کرد. در دوره اسلامی با مهاجرت قبایل عرب به این شهر جمعیت آن افزوده شد. خاندان جریر بنعبدالله بجلی و قعقاعبنعمرو در همان سالهای اولیه ورود عربها به ایران، در حلوان ساکن شدند. توصیفی که جغرافینویسان از شهر حلوان بهدست میدهند ما را در تصور جمعیتی شهر یاری میرساند. ابنحوقل حلوان را نصف دینور میداند.
سوانح طبیعی، لشکرکشیهای فاتحان و آشوبهای داخلی چند عامل عمده برای توقف رشد جمعیتی شهر و در نهایت ویرانی آن بود. حداقل دو زلزله معروف در سال ۳۴۷ ق و ۵۴۴ ق در تاریخ این شهر ضبط شده است. بیماریهایی مثل وبا و طاعون زمانی جمعیت این شهر را بهشدت تحت تاثیر خود قرار دادهاند. ابراهیم ینال طغرل سلجوقی در سال ۴۳۷ ق برای سرکوب ابوالشوک امیر سلسله محلی بنوعنازی به حلوان لشکرکشی کرد و آنجا را به آتش کشید و ویران کرد. در سال ۴۴۰ق نیز دوباره سلجوقیان آنجا را مورد تاخت و تاز قرار دادند. سم اسبهای مغولان، حلوان را نیز بینصیب نگذاشت. لشکر جورماغون نوین سردار اوکتای قاآن، حلوان را غارت کرد. لشکر هلاکو نیز برای فتح بغداد از غارت و ویرانی حلوان ابایی نداشت. کار به آنجا رسید که قزوینی در اواخر قرن هفتم و حمدالله مستوفی در میانه قرن هشتم حلوان را شهری متروک توصیف میکنند.
مورخان تاریخهای اسلامی، هنگام ذکر فتوح و شورشهای محلی، ساکنان حلوان را با عنوان «الاکراد» معرفی میکنند. اما کاربرد این کلمه در آن زمان، بیشتر از اینکه ناظر به مفهومی قومی باشد، واجد معنا و شیوهای از زندگی –کوچنشینی- است. اما به تدریج کاربرد این کلمه معنای قومی پیدا میکند تا اینکه در نیمه قرن ششم هجری، سلطان سنجر سلجوقی قسمت غربی ایالت جبال را کردستان نامید. علاوه بر پیروان دین زرتشت، که دین رسمی ساسانیان بود، پیروان ادیان مسیح و یهود نیز در حلوان حضور داشتند. کریستینسن حلوان را بهعنوان یکی از اسقفنشینهای مسیحی معرفی میکند.مقدسی به محله یهودیان و کنیسه آنها در حلوان که از سنگ و گچ ساخته شده اشاره دارد. جالب است که مانی در اوایل دوره ساسانی نیز زمانی حلوان را بهعنوان پایگاه خود انتخاب کرد. با ورود اسلام به این منطقه، بعد از چند قرن مقاومت دینی، عاقبت اکثریت این شهر دین اسلام را پذیرفتند. بعد از پذیرش اسلام تا زمان ویرانی حلوان مذهب غالب اهل سنت بود.
بررسی تاریخ حلوان
شهری به نام حلوان، بهطور مشخص از زمان ساسانیان حیات خود را آغاز کرد. اما این شهر با اسامی دیگر از قبیل پادیر، حل، خل، اکارسالو، کالمانو، بلاشگرد، هالمان و چند اسم دیگر در دوره قبل از ساسانیان نیز معروف بوده است. بنای حلوان و در واقع تجدید بنای آن را به قباد ساسانی نسبت میدهند. حلوان در مسیر شاهراه اصلی ایران، خراسان- تیسفون قرار داشت و به نوعی دروازه شرقی پایتخت ساسانیان بود. رونق و شکوفایی اقتصادی شهر، نتیجه عبور کاروانهای تجاری از آن بود. حلوان از صادرکنندههای عمده محصولاتی از قبیل انجیر، انار، انگور، ریواس و توت بود. از آنجا که در این شهر، آتشگاه کلیسا و کنیسه در کنار هم زیست کردهاند میتوان رونق دینی را هم برای حلوان تصور کرد. زمانی که فاتحان مسلمان از راه میرسند، شهر پایگاه نظامی یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی میشود. قلعه یزدگرد مردهریگ آن دوران است. در فتوحالبلدان آمده است که جریربن عبدالله بجلی با صلح حلوان را فتح و از کشتار پرهیز کرد.
اما به نظر میرسد واقعیت چیز دیگری باشد. به روایت طبری، خسرو شنوم آخرین والی ساسانی حلوان به همراه دهقان این شهر به نام زیبنی، در نبردی سخت از قعقاع بنعمرو شکست خوردند. زیبنی کشته شد و خسرو فرار کرد. بعد از تب و تاب حمله مسلمانان، حیات شهر از سرگرفته شد. دو سلسله محلی حسنویه و بنی عنازی در تاریخ حلوان اهمیت خاص دارند. این خاندان همزمان با آلبویه حکومت دارند. سلطه خوارزمشاهیان به حلوان متزلزل بود. لشکرکشی محمد خوارزمشاه به غرب خلافت اسلامی برای تصرف بغداد موفقیتآمیز نبود. لشکر جور ماغون سردار مغولی و سالها بعد هلاکو، بنیانگذار ایلخانان، حلوان را شهری متروک ساخت. آخرین نفسهای تمدنی شهر حلوان را لشکرکشی تیمور قطع کرد. به واقع سده هشتم قرن خاموشی حلوان است. تا اینکه در اوایل دوره صفویه در فاصله چند کیلومتری از ویرانههای حلوان شهر زهاب حیات خود را شروع کرد.
دینور، شهر آباد
در گذشتههای دور دینور محل سکونت انسانها و اقوام گوناگون بوده است، حتی نخستین سکونتگاه بشر حداقل در محدودهخاورمیانه در دینور است (تپه شیخیآباد در روستای کرتویج علیا دینور) ولی آنچه از منابع تاریخی معتبر آمده است که در گذشته و در دوران رونق دینور در این شهر اعراب و اکراد زندگی میکردهاند و از آنجا که دینور بهعنوان یک شهر ارتباطی مطرح بوده از اقوام و قومیتهای گوناگون در آن زندگی میکردهاند. چنان که در کتاب «حدود العالم من المشرق و المغرب» آمده: «دینور شهری است برابر وی (لمغان) بر کرانه رود نهاده و اندر وی جای بازرگانان است از همه خراسان و اندر وی بتخانهها است و اندرین شهر بازرگانان مسلمانند مقیم و این شهر آباد است با نعمت.» شهر باستانی دینور در چهارم ه.ش در اثر زلزله تخریب شده است.
قصر شیرین، شهر مادها و هخامنشیان
قصر شیرین به زمان مادها برمیگردد و در دوره هخامنشیان راه تجاری بوده و به دروازه آسیا شهرت یافته است و نام آن منسوب است به شیرین زن مسیحی خسرو پرویز دوم که در زمان خود در این مکان قصری بهنام او بنا کرده است. نام قدیمی قصرشیرین در نزد یونانیان آرمیتا (AREMITA) بوده است، بیشترین آثار تاریخی قصر شیرین مربوط به دوره ساسانیان است و آثار تاریخی آن عبارتند از: باغ شیرین، بقایای کاخ شیرین، چهار قاپی، نهر شاهگدار، حوش کوری، سرای شاه عباسی و …
ابودلف مسعر بنالمهلهل الخزرجی در آغاز سده چهارم هجری قصرشیرین را بهصورت شهری «دارای ساختمانهای بلند و بزرگ» که «دید انسان از تعیین ارتفاع آن عاجز و فکر از پی بردن به آن قاصر است» توصیف کرده است. اما یعقوبی در سال ۲۸۷ هجری قمری از ویرانههای قصر یاد میکند و ابن اثیر از تخریب بیشتر آن در زلزله سال ۳۴۵ قمری خبر میدهد. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال ۱۳۵۹ قصرشیرین نخستین شهر از ایران بود که به دست ارتش بعث عراق اشغال شد. ارتش عراق با ورود به شهر به تخریب آن پرداخت، چنان که تمام ساختمانهای شهر در مدت کوتاهی ویران شد و فقط یک ساختمان باقی ماند که بهعنوان مقر نیروهای بعثی مورد استفاده قرار میگرفت. آثار تاریخی شهر نیز همگی تخریب شدند. پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۷ اهالی شهر مجددا به بازسازی آن پرداختند و شهر را از نو بنا کردند. این شهر هم اکنون گسترش یافته و به شهری بزرگ و جذاب تبدیل شده است. قصر شیرین از دیرباز بهدلیل نخلهای بلند و همچنین محصولات متنوع کشاورزی مورد توجه بوده است. این شهر همچنین از دیرباز مکانی برای همزیستی اقوام مختلف کرد و مذاهب مختلف بوده است.
منابع: تاریخ کرمانشاهان، سفرنامه چریکوف و مقالهای
به قلم رضا جمشیدی