فقط تقصیر مردم است؟
تعطیلات بلند نیمه تابستان تمام شد و ترافیک طولانی جاده های شمال و انبوهی از زباله و جامعه میزبان عصابی و خستگی مسافران بدون جای خواب و در راه مانده، سوغات این سفرها شد و مثل همیشه نخست انگشت اتهام به سمت مردم نشانه گرفته شد که چالش آفرین شده اند اما مساله مهمتر که نباید از آن غفلت شود مدیریت سفر و نقش متولیان سفر است که می طلبد در این زمینه پاسخگو و فاعل تر باشند.
تعطیلات بلند نیمه تابستان تمام شد و ترافیک طولانی جاده های شمال و انبوهی از زباله و جامعه میزبان عصابی و خستگی مسافران بدون جای خواب و در راه مانده، سوغات این سفرها شد و مثل همیشه نخست انگشت اتهام به سمت مردم نشانه گرفته شد که چالش آفرین شده اند اما مساله مهمتر که نباید از آن غفلت شود مدیریت سفر و نقش متولیان سفر است که می طلبد در این زمینه پاسخگو و فاعل تر باشند.
به گزارش تین نیوز به نقل از ایسنا، درباره چگونگی سفر در ایران و فرهنگ مسافران ایرانی و مقاصدی که پرتقاضا و حتی چالش برانگیز هستند و کمبودهایی که برای این مقاصد پیش بینی شده اند، پژوهش های بسیاری انجام شده است. روشن است که در تعطیلات کوتاه و بلند سال، مردم ایران بیشتر کدام مقاصد را برای سفر برمی گزینند و حتی مشخص است بیشتر چه نوع اقامتگاه هایی را انتخاب می کنند، در کدام محل ها تجمع مسافر شکل می گیرد و کدام جاده ها حادثه خیز هستند و یا کدام مناطق در پیک های قبلی سفر حادثه آفرین شده اند. حتی پیش از آغاز تعطیلات براساس پیش بینی ها درباره خطرات سقوط، گازگرفتی و غرق شدگی هشدار داده می شود اما کدام سمت ماجرا درست نیست که سفرهای داخلی بیشتر از آنکه مزیت داشته باشد آسیب رسان جلوه می کند؟
اوایل دهه نود با رکود سفر گردشگران خارجی به ایران، با این توجیه که سفرهای داخلی می تواند درآمدزا و عامل توسعه گردشگری و کشور باشد، ستادی تشکیل شد تا این سفرها را سیاستگذاری، برنامه ریزی و ساماندهی کند و توزیع جمعیتی مسافران در کشور اتفاق افتد.
زمستان ۱۳۹۲ پیش از آغاز تعطیلات نوروز، هیأت وزیران به پیشنهاد سازمان وقت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تشکیل ستاد مرکزی هماهنگی خدمات سفر را تصویب کرد. آن زمان به جز سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که ریاست ستاد مرکزی را به عهده داشت، وزارتخانه های کشور، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، آموزش و پرورش، دادگستری، راه و شهرسازی و سازمان صدا و سیما و جمعیت هلال احمر اعضای اصلی این ستاد بودند که به تدریج بر تعداد آنها افزوده شد و در ادامه ستادهای استانی به ریاست استانداران شکل گرفت.
آنچنان که در مصوبه این ستاد آمده است هدف از تشکیل آن توسعه گردشگری داخلی و ایجاد هماهنگی و انسجام در ارائه خدمات مناسب برای رفاه حال مسافران و گردشگران، سیاستگذاری، برنامه ریزی، سازماندهی و نظارت بر انجام فعالیت های سفر بوده است که براساس آن وظایف دستگاه های عضو مشخص شده است و باید از توانمندی، ظرفیت ها و امکانات دستگاه های مرتبط با امر سفر به منظور ارائه خدمات بهینه به مسافران استفاده کند و با شناسایی معضلات و مشکلات مربوط به سفر راهکارهای قانونی و متناسب تدوین کند و برای توزیع سفر به مناطق کمتر شناخته شده برنامه ریزی کند و از ظرفیت بخش خصوصی بهره ببرد و منابع مالی و اعتبارات تخصیص یافته برای ارائه خدمات مطلوب سفر را پیش بینی، تامین و هدایت کند.
پرسش این است ستاد مرکزی هماهنگی خدمات سفر که در حال حاضر بیش از ۲۰ عضو دارد و پیش از هر تعطیلات که می تواند «زمان شلوغی سفر» باشد تشکیل جلسه می دهد، چقدر به وظایف خود عمل می کند و یا می تواند عمل کند، آیا نهادهای بالادستی روی عملکرد آن نظارتی دارند، آیا این ستاد همانطور که در شرح وظایف آن طبق مصوبه هیأت وزیران آمده است اختیارات کافی برای نظارت بر عملکرد دستگاه ها دارد و چرا تصمیم های این ستاد در دستگاه های عضو لازم الاجرا نیست و چرا با وجود معضلاتی که سفرهای بی برنامه به دنبال دارد، این ستاد صرفا در سطح یک هماهنگ کننده بین دستگاهی باقی مانده و یا به محلی برای ارائه گزارش های دیگر دستگاه ها تبدیل شده است؟
ستاد مرکزی هماهنگی خدمات سفر در سال های واپسین بیشتر به عنوان یک هماهنگ کننده بین دستگاهی ظاهر شده و در مقاطعی همچون دوران همه گیری کرونا و یا تعطیلات نوروز تنها به ارائه اطلاعیه هایی که بیشتر کاربرد توصیه نامه برای مسافران را داشت، ظاهر شده و عملکردش آنچنان که در شرح وظایف آمده است درباره سیاستگذاری، برنامه ریزی و سازماندهی سفر و نظارت بر خدمات و استفاده از توانمندی و ظرفیت دستگاه های مرتبط با سفر و بخش خصوصی و بررسی و تدوین راهکار مناسب برای ارائه خدمات به ویژه در پیک های مسافرت همچون نوروز و یا تعطیلات مناسبتی، روشن نبوده است.
در تعطیلات نیمه شهریورماه ۱۴۰۳ نیز اگرچه ستاد مرکزی هماهنگی خدمات سفر پیش از آغاز تعطیلات تشکیل جلسه داد و ستادهای استانی هم تشکیل شدند و با آنکه مقاصد پرتقاضا پیش بینی شده و بروز معضلاتی از جمله کمبود سوخت و ارزاق در برخی مناطق احتمال داده شده بود اما آنچه در تعطیلات گذشته رخ داد نشان می دهد حجم سفرها غیرقابل پیش بینی بوده و متولیان سفر را به نوعی غافلگیر کرده بود، به گونه ای که برخی از شهرها و مناطق پرتقاضا آمادگی پذیرش این حجم از مسافر را نداشتند.
به رغم آنکه آمارهای رسمی نشان می دهد نزدیک به دو تا سه درصد مسافران چادر و کمپ را برای سفر انتخاب می کنند اما برای این دسته از مسافران تدبیر قابل توجهی اندیشیده نشده بود. انتشار تصاویری از استقرار چادرهای مسافرتی در بلوارهای شهری و پیاده راه ها تاییدی بر این موضوع است.
ایجاد کمپ ها در مسئولیت شهرداری ها تعریف شده است اما بعد از گذشت بیش از یک دهه از تشکیل چنین ستادی و کمیته ای در ذیل آن با عنوان «کمیته هماهنگی امور شهرداری ها و دهیاری ها» که مدیرکل دفتر امور شهری و روستایی استانداری، شهرداران استان، نمایندگان شوراهای شهر، شهرستان و استان، دهیاران روستاهای هدف و پرتردد گردشگران و سازمان همیاری شهرداری ها عضو آن هستند، روشن نیست دقیقا در این باره چه اقدامی شده است و چرا هر بار در پیک سفر چنین زخمی سر باز می کند؟
از سوی دیگر، این ستاد کمیته دیگری با عنوان «کمیته خدمات اسکان و رفاه» دارد که اداره کل آموزش و پرورش، جامعه هتلداران استان، مجری طرح خانه مسافر، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری ها، اوقاف و بقاع متبرکه، انجمن مراکز پذیرایی و بین راهی، نماینده مجتمع های رفاهی تفریحی، انجمن دفاتر خدمات مسافرتی، نمایندگان سازمان های دارای ظرفیت های اقامتی عضو آن هستند اما گزارش های ستاد سفر درباره وضعیت اقامت مسافران گویای آن است که صرفا خود را مسئول اقامت مسافران در اقامتگاه های رسمی و یا ذیل این مجموعه می داند و درباره دیگر اقامتگاه ها همچون خانه های اجاره ای که بعد از منزل اقوام و خویشاوندان، بیشترین گزینه مصرفی مسافران است، آنچنان که باید مسئولیتی را متوجه خود نمی داند. البته در مقاطعی در قالب طرح ساماندهی «خانه مسافرها» برای جذب صاحبان این خانه ها و صدور مجوز رسمی به آنها اقداماتی انجام شد. هرچند این طرح با مخالفت صاحبان سرمایه و هتلداران همواره مواجه بوده و تقریبا به طرحی بی سرانجام و بلاتکلیف تبدیل شده است. در دوره هایی هم ستاد مرکزی و ستادهای استانی با این خانه ها به جای ساماندهی، برخورد قهری داشتند و با «غیرمجاز» نامیدن آنها و پلمب این نوع اقامتگاه ها، سعی در خارج کردن آنها از چرخه خدمات داشتند که رشد قارچ گونه این خانه ها و ویلاهای اجاره ای و سایت های رزرو این خانه ها و افزایش مصرف کنندگان آن، نشان می دهد این نوع برخورد نتیجه بخش نبوده است.
از دیگر سو، مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی که اردیبهشت ۱۴۰۳ از وضعیت سفرهای داخلی در ایران منتشر کرد، با داده پردازی آمارهای مرکز ملی آمار ایران اعلام کرد که استان های مازندران، خراسان رضوی، گیلان، تهران و فارس در ۱۱ سال اخیر جزو پرسفرترین مقاصد بوده اند، هرچند در سال های اخیر با تغییر الگوی سفر استان های همدان، کرمانشاه و کردستان و بخش های ایران وارد این فهرست شده اند، اما با توجه به مشخص بودن مقاصد سفر و انگیزه های مسافران می طلبد سیاستگذاران و متولیان سفر متناسب با این تقاضا برای بهبود زیرساخت در این مقاصد تصمیم گیری های ضرب الاجلی داشته باشند و میان زیرساخت ها و توزیع جمعیت تناسبی برقرار شود و به فراخور نیاز مسافران خدماتی متناسب همچون کمپ های گردشگری و مراکز اقامتی ارزان تر ایجاد شود.
از آنجا که یکی از وظایف این ستاد، توزیع سفر بوده است پرسش مطرح است، فرهنگ سازی این ستاد در راستای توزیع جمعیتی مسافران و رفتار با طبیعت و جامعه میزبان چه بوده است، آیا اطلاعیه هایی که با محتوای توصیه و معرفی شهرهای جایگزین شهرهای پرمسافر صادر می شود به تنهایی کارساز بوده است؟ طبیعتاً ترافیک چند کیلومتری خودروها در ورودی معدود شهرها، حجم زباله ها، حوادث در طبیعت و رفتار غیر اصولی با میزبان پاسخ روشنی به این سوال می دهد.
به هر روی، گردشگری یا سفر انبوه و پیامدهای آن تنها معضل ایران نبوده و در بسیاری از کشورها و مقاصد پرتقاضا درحال اتفاق است و نه تنها منجر به سرگردانی مسافران و یا اعتراض آنها به خدمات و زیرساخت شده است، بلکه جامعه میزبان را از ازدحام و شلوغی مسافران نیز به مرز عصبانیت و حتی انزجار رسانده است. نمونه آن شهر ونیز در ایتالیا و شهرهای جنوبی اسپانیا است که در یکی دو سال اخیر موجی از اعتراض ها علیه گردشگران در این مناطق شکل گرفته است. با این حال مقامات این کشورها به جای پاک کردن صورت مساله و یا رها کردن آن و مقصر دانستن گردشگر و یا میزبان، درحال چاره اندیشی و تدبیر برای چگونگی کنترل و مدیریت سفرهای انبوه هستند.
مورد دیگر کشور چین است که به خوبی از گردشگری داخلی بهره می برد و آن را به یک مزیت اقتصادی و فرهنگی تبدیل کرده است. در جشن سال نو چینی ها که شلوغ ترین تعطیلات دنیا شناخته می شود، بیش از نیم میلیون سفر به مدت دو هفته داخل این کشور انجام می شود که مدیریت این جمعیت حتما چالش برانگیز است اما برای مدیریت و کنترل آن، طی سال ها برنامه ریزی شده و زیرساخت متناسب با این نیاز همچون شبکه گسترده حمل و نقل هوایی و قطارهای سریع السیر با کلاس های قیمتی متنوع ایجاد شده است.
البته ایران هم در این مورد آزمون پس داده است، نمونه آن اربعین است که با تشکیل یک ستاد در زیرمجموعه وزارت کشور و با عضویت دستگاه های مختلف برای خدمات رسانی به زائرانی که به عتبات عالیات عراق سفر می کنند، تمام امکانات و خدمات را بسیج می کند و نظارت جدی تر روی قیمت و خدمات در این مقطع زمانی دارد و بسیاری از زائران هم نسبت به خدماتی که دریافت می کنند تقریبا رضایت دارند، اما چرا همین تجربه در پیک سفرهای داخلی همچون نوروز و یا تعطیلات مناسبتی و مذهبی، که به هر حال سفر در آن اتفاق می افتد، استفاده نمی شود تا سفر در داخل کشور امن تر و با کیفیت تر انجام شود و اثرات اقتصادی خود را نشان دهد و صرفا به بحران تبدیل نشود؟