◄ دوران «عمران بتونیستی» به سرآمده است
دوران همسطح نبودن با مردم، بیتوجهی به نمادها (اگر یک دوچرخهسواری یکروزه باشد)، دوران بیمردم بودن، دل خوش کردن به عمران صرفاً سازهای، غرق شدن در ساختوساز و غفلت از اصلاح سازوکارهای اداره شهر گذشته است.
شهردار تهران به کمپین سهشنبههای بدون خودرو پیوسته و وقتی سیزده آذر 1397 با دوچرخه سر کارش رفت و شب هم با دوچرخه به خانه بازگشت، غلامحسین کرباسچی شهردار سابقه تهران (از دی 1368 تا فروردین 1377) به او خرده گرفت که به جای رفتار پوپولیستی با دوچرخه رفتن، صبح زود با ماشین سر کارش برود و آزادسازی واگنهای معطلمانده مترو را پیگیری کند.
این ازجمله اولین حملههای تفکر «عمران بتونیستی» کارگزاران سازندگی به شهردار تهران است. چند نکته: اول، صبح زود قبل از شروع ساعت اداری به محل کار رسیدن، قبل از آنکه دیگرانی سر کار باشند تا بتوان موضوع واگنهای مترو را از آنها پیگیری کرد، راهکار حل مسئله مترو نیست. توسعه مترو معطل پیگیری نیست، موانع دیگری دارد از اقتصاد حملونقل تا سیاست شهری. تفکری در پس ذهن برخی مدیران سنتی هست که هر کس خروسخوان بیاید و دیرهنگام برود، مدیر خوبی است. مدیران بسیاری هستند که روزی شانزده ساعت یا بیشتر کار میکنند، آخر هفته هم کارتابلهایشان را به خانه میبرند، اما یک تصمیم درست نمیگیرند و اصلاً وقتی برای فکر کردن، خواندن و برگزاری چند جلسه معدود اما کارآمد ندارند. ساعات کار بسیار نشانه مدیر خوب بودن نیست.
غلامحسین کرباسچی در حالی به شهردار پیروز تاخت و او را به توسعه حملونقل عمومی فرامیخواند که دوران مدیریت او بر شهرداری تهران، در ادبیات شهرسازی و حملونقل شهری، به دوران غلبه و اولویت دادن حملونقل شخصی (ساخت بزرگراهها) و عمران بتونیستی (فروش تراکم، افزایش درآمدهای شهر از مسیر فروش فضا، و توسعه بتونی) مشهور است. دهها طرح و پروژه عمرانی شهر تهران حاصل تفکر «عمران بتونیستی» دوران غلامحسین کرباسچی است. بزرگراههایی که او توسعه داد، و شهری که بر اثر تداوم تفکر او تا به امروز بسط یافته است (و فقط او در آن سهیم نیست بلکه محصول نگرش کلی سیاستگذاران و قدرت به توسعه است و او نماد مدیریت شهری آن به حساب میآید) تهران امروز – این ناخوششهر - را ساخته است. توصیه خوب است، اما برای کسی که ابتدا درباره گذشته سیاستگذاری و مدیریت خود، و اشتباهاتش به کفایت سخن گفته باشد.
حمله غلامحسین کرباسچی به پیروز حناچی و دوچرخهسواری او، نوک کوه یخی است که بخش عمده آن زیر آب تفکر کارگزاران سازندگی ناپدید است: «اولویت ساختوساز به هر قیمتی». این اندیشه با «نماد»، «مردم به معنای انسانهای کنشگر و صاحب حق برابر در مقابل قدرت» و «نیروی مردم» سازگار نیست. تبختر نخبهگرایانه تکنوکراتیک – نگاهی شبیه به اینکه «ما میفهمیم و بقیه ...» در این رویکرد متجلی است، و وارد شدن به تعامل نمادین و همسطح با مردم، در این تفکر جایگاه ندارد.
جوهره این تفکر آن است که شهر را با بزرگراهها، با پروژه نواب، با «بکوبیم و بسازیم»، با «فقرا صبر کنند تا بسازیم، آنها هم بالاخره نفعاش را میبرند»، اداره میکنیم؛ مردم که هیچ، نخبگان و منتقدان هم بیخود حرف میزنند و یک وقتی میفهمند ما درست تصمیم گرفتهایم. همین تفکر است که سالیانی دراز محیطزیست را به هیچ گرفت و تجلی شهری آن شد بیسامانی مدیریت پسماندهای شهری که تا به امروز هم ادامه داشته است. همین تفکر به جان محیطزیست افتاد و از تالاب، رودخانه، دریاچه، جنگل و حیات وحش را تخریب کرد. این تفکر به چیزهای گُنده علاقه دارد که به چشم بیاید، پر از سازههای بتنی؛ شهر آرزوهای این تفکر چیزی شبیه دنیای انیمیشن «پینوکیو 3000» است؛ ناخوششهر.
عجیب است که مرد نگران حملونقل عمومی امروز، در روزهای مدیریتش نگران بارگذاری تهران روی گسلها و خطر زلزله نبود، و اگر بود هیچ تجلی و بروز نداشت، و سازوکارهایی برای ساختن شهر ایمن در برابر آتش در پیش نگرفت، و نظام مهندسی را برای سلامت در ساختمان سامان نداد و شهرداری عاری از فساد را دنبال نکرد؛ و فضای سبز «سازگار با کمآبی» را به هیچ گرفت.
شهردارپیروز ادامه بده، دوران همسطح نبودن با مردم، بیتوجهی به نمادها (اگر یک دوچرخهسواری یکروزه باشد)، دوران بیمردم بودن، دل خوش کردن به عمران صرفاً سازهای، غرق شدن در ساختوساز و غفلت از اصلاح سازوکارهای اداره شهر گذشته است. موانع اصلی توسعه مترو و حملونقل عمومی را هم با مردم در میان بگذار. لحظهای شکست خواهی خورد که آدمها و ایدههای نو را رها کنی و در دامان گذشته آرامبگیری!
آقای فاضلی
واقعا صمیمانه از شما بابت این نوشتار خردمندانه،هوشیارانه،تخصصی محض و دلسوزانه از طرف متخصصین شهرسازی و حمل و نقل سپاسگزارم. کرباسچی یک بیسوادترین شهردار چهل و یکسال اخیر تهران است که با قلدری و حمایت کارگزاران تخریب تهران را به شهری ناامن نمود.