ضرورت تفکیک کار شایسته از نرخ بیکاری
وبلاگ تین نیوز | از مقطعی که بیکاری به یکی از معضلات اقتصادی و اجتماعی کشور بدل شده است زمان زیادی میگذرد. هر دولتی که در ایران قدرت را به دست میگیرد در ابتدا باید برنامه مدونی برای مهار و سپس کاهش نرخ بیکاری تدوین کند که البته تاکنون تنها در برخی از سالها در مهار این پدیده موفق عمل شده است.
مبارزه با بیکاری به ابزاری نیاز دارد که جدای از سرمایهگذاری، برنامهریزی دقیق از مهمترین این ابزار است که بستر آن را آمار و اطلاعات دقیق تشکیل میدهد. در صورتی که دولتمردان و برنامهریزان آمار مستدلی در اختیار داشته باشند با سهولت و اطمینان بیشتری میتوانند برای آینده کشور برنامهریزی کنند. دانستن اینکه هماکنون چه تعداد از ایرانیها بیکار هستند و از این تعداد تحصیلکردهها و کمسوادها چه سهمی دارند، در آینده به چه تعداد شغل نیاز داریم و چشمانداز ورودیها به بازار کار چگونه خواهد بود، نقش حیاتی در مقابله با غول بیکاری
دارد.
اما از سال ۱۳۸۳ در تعاریف و به تبع آن در روشهای محاسباتی نرخ بیکاری تغییراتی اتفاق افتاد که بهرغم انطباق با شاخصهای بینالمللی از واقعیات موجود فاصله گرفته است. از اینسال تعریف بیکار و شاغل براساس تعاریف سازمان بینالمللی کار ارایه شده و تغییرات زیادی را دراین بخش ایجاد کرده است.
بدین ترتیب درحالیکه تا پیش ازسال ۸۳ ملاک اشتغال دو روز کار در هر هفته بود از اینسال یک ساعت کار در هر هفته ملاک عمل مرکز آمار ایران بهعنوان متولی اعلام آمارهای اقتصادی شد. براساس تعریف فعلی مرکز آمار ایران ﺗﻤﺎم اﻓﺮاد ۱۰ﺳﺎﻟﻪ و بیشتر ﮐﻪ در ﻃﻮل ﻫﻔﺘﻪ ﻣﺮﺟﻊ، ﻃﺒﻖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺎر، ﺣﺪاﻗﻞ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎر ﮐﺮده ﯾﺎ ﺑﻨﺎ ﺑـﻪ دﻻﯾ ـﯽ ﺑـﻪ ﻃـﻮر ﻣﻮﻗﺖ ﮐﺎرﺷﺎن را ﺗﺮك ﮐﺮده ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺷﺎﻏﻞ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. ﺗﺮك ﻣﻮﻗﺖ ﮐﺎر در ﻫﻔﺘﻪ ﻣﺮﺟﻊ ﺑﺎ داﺷﺘﻦ ﭘﯿﻮﻧـﺪ رﺳـﻤﯽ ﺷـﻐ ﯽ ﺑـﺮاي ﻣـﺰد و ﺣﻘـﻮقﺑﮕﯿـﺮان و ﺗـﺪاوم ﮐﺴـﺐ و ﮐـﺎر
ﺑـﺮاي ﺧﻮداﺷﺘﻐﺎﻻن نیز، ﺑﻪﻋﻨﻮان اﺷﺘﻐﺎل ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮد. بنابراین تعریف اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺑﺪون درﯾﺎﻓﺖ ﻣﺰد ﺑﺮای ﯾﮑﯽ از اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮار ﺧﻮد ﮐﻪ ﺑﺎ وی ﻧﺴﺒﺖ ﺧﻮﯾﺸـﺎوﻧﺪی دارﻧـﺪ، ﮐـﺎر ﻣـﯽﮐﻨﻨـﺪ، ﮐﺎرآﻣﻮزاﻧﯽ ﮐﻪ در دوره ﮐﺎرآﻣﻮزی ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﯽ در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣوﺳﺴﻪ ﻣﺤﻞ ﮐﺎرآﻣﻮزی اﻧ ﺎم ﻣﯽدﻫﻨـﺪ، ﻣﺤﺼﻼﻧﯽ ﮐﻪ در ﻫﻔﺘﻪ ﻣﺮﺟﻊ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺗﻌﺮﯾﻒ، ﮐﺎر ﮐﺮدهاﻧﺪ ﺗﻤﺎم اﻓﺮادی ﮐﻪ در ﻧﯿﺮوﻫﺎی ﻣﺴ ﺢ ﺑﻪﺻﻮرت ﮐﺎدر دایم ﯾـﺎ ﻣﻮﻗـﺖ ﺧـﺪﻣﺖ ﻣـﯽﮐﻨﻨـﺪ شاغل محسوب میشوند.
کاهش ۵.۱درصدی نرخ بیکاری
با بررسی و مقایسه نرخ بیکاری در سالهای ۸۲ و ۸۳ شاهد کاهش ۵.۱درصدی نرخ بیکاری هستیم که عمدتا به واسطه تغییر تعریف شاغل در کشور رخ داده است. درحالیکه درسال ۸۲ نرخ بیکاری کل در ایران ۸.۱۱درصد بوده این نرخ درسال ۸۳ که تعریف یک ساعت کار در هفته ملاک عمل میشود به۳.۱۰درصد کاهش مییابد. البته این تغییر و افت در تمام زیربخشها نیز مشاهده میشود. بهطوری که نرخ بیکاری ۸.۱۲درصدی بیکاری در شهرها درسال ۸۲ به ۳.۱۲درصد درسال ۸۳ و نرخ ۱۰درصدی سال ۸۲ برای روستاها به ۸.۶درصد درسال ۸۳ میرسد.
همچنین بیکاری زنان که درسال ۸۲، ۲.۲۱درصد بوده درسال تغییر تعریف بیکاری به۸.۱۷درصد و بیکاری مردان نیز از۱.۱۰درصد به ۹درصد تغییر کرده است.
هرچند تعریف یک ساعت کار در هفته سازمان بینالمللی کار تعریف شناختهشدهای است ولی همزمان تعاریف دیگری در سطح جهان مورد عمل قرار میگیرد که نتایج بسیار متفاوتی در پی دارند. بنابراین درحالیکه مطابق تفسير مرکز آمار ايران، نرخ بيکاري در ايران ۵.۱۰درصد يا حدود ۵.۲ ميليون نفر است. اما برخي مراکز آمارگيري جهاني ازجمله سازمان آمار اتحاديه اروپا اين رقم را حدود ۲۰درصد ميدانند که مطابق این تعريف که واقعبينانهتر است، تعداد بیکاران ایرانی به پنج ميليون نفر میرسد.
ضرورت دیدن واقعیتها
مسئولان مرکز آمار درتوجیه بهکاربستن تعریف سازمان بینالمللی کار در اعلام نرخ بیکاری به درستی میگویند که این تعریف یک شاخص بینالمللی است که در بسیاری از کشورها استفاده میشود و به همین دلیل برای مقایسه شاخصها و عملکردها به چنین تعریفی نیاز است. ضمن پذیرفتن این توجیه و این تعریف باید گفت که استناد به شاخصهای بینالمللی ما را از ارایه شاخصهای بومی و واقعیتر بینیاز نمیکند. چه آنکه اگر در کنار نرخ بیکاری برگرفته از تعریف یک ساعت کار نرخ بیکاری دیگری براساس دو روز کار در هفته هم اعلام شود
هیچ لطمهای به شاخصهای جهانی وارد نمیشود. ضمن اینکه با ارایه تعریفی واقعیتر که با حقایق کشورمان هم همخوانی دارد میتوان دولت را در ارایه برنامه عملیتری برای مهار بیکاری یاری کنیم. در صورتی که یک ساعت کار در هفته تنها ملاک تشخیص بیکاری باشد ذهن و برنامه مدیران اقتصادی کشور نیز به همان سو سوق داده میشود ولی اگر نرخ واقعیتری در کنار نرخ مرسوم این سالها محاسبه و اعلام شود برنامهریزان با فضایی واقعیتر روبهرو خواهند شد و بهطور قطع چشمانداز آینده نیز تغییر میکند.
چند ساعت کار کافیست
آنچه به واقعیت نزدیکتر است این است که یک فرد با چند ساعت کار میتواند نیازهای مالی خود را تامین کند. براین اساس ممکن است در شغلی با همان دو ساعت کار در هفته درآمد مکفی به دست آید و در شغل دیگری(که عموما همینگونه است) ۴۴ ساعت تعریف شده نیز کافی نباشد و شاغلان مجبور باشند تا برای تامین هزینههای زندگی شغل دوم و سوم اختیار کنند. بدین ترتیب تعریف یک ساعت کار در هفته از نظر درآمدزایی بهعنوان مهمترین شاخص یک شغل مردود است. چرا که در کشور کمتر شغلی وجود دارد که با یک ساعت کار در هفته بتواند یک زندگی را تامین کند. در این
زمینه حتی با لحاظ مشاغل پردرآمدی نظیر پزشکی و مهندسی نیز چنین امکانی وجود ندارد تا با چهار ساعت کار در ماه هزینههای یک زندگی تامین شود.
بیکاری محاسباتی و بیکاری واقعی
در همین زمینه معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهوری در درباره صحت آماری نرخ بیکاری کنونی و روش محاسبه بیکاران با تعریف سازمان بینالمللی کار گفت: دو روش محاسباتی وجود دارد. اول آنکه هر ۵سال یک بار سرشماری صورت گیرد و دیگر آنکه آمار فصلی با نمونهگیری از کارگاههای بزرگ محاسبه شود.
محمدباقر نوبخت ادامه داد: نرخ بیکاری ۱۰. ۴درصدی با روش نمونهگیری در فصل تابستان گذشته به دست آمده است و مبنای علمی آن را دولت جدید تغییر نداده است. وی اعلام کرد که از نظر دولت قطعا کسی با یک ساعت کار در هفته نمیتواند گذران زندگی کند و باید شاخص شغل شایسته از نرخ بیکاری فعلی تفکیک شود چرا که خود ما با ۴۴ ساعت کار هفتگی هنوز برای تامین مایحتاج زندگی نیازهایی داریم.
به گفته محمدباقر نوبخت درحال حاضر آمار بیکاری و اشتغال با شغل شایسته و درآمد مردم برای زندگی همخوانی ندارد و کسانی که طبق این آمار در زمره شاغلان قرار میگیرند ضرورتا از نظر مالی تامین نیستند.