اجرای ناقص فاز اول هدفمندی اقتصاد ایران را به زیمباوه رساند
تین نیوز | کاهش شدید تولید و افزایش شدید نرخ تورم به گونهای که پدیده رکود تورمی را که در تاریخ ایران بیسابقه بوده، یعنی از سال 1321-1322 خورشیدی به این طرف چنین چیزی در تاریخ ایران سابقه نداشته و حتی در دنیا بغیر از زیمبابوه کشور دیگری را من با این مشخصات نمیبینم .
در میان انتقادهای زیادی که به دولت پیشین بر سر نحوه اجرای فاز نخست قانون هدفمند کردن یارانه ها وارد می شود، برخی نیز معتقد هستند که این قانون در فاز نخست هیچ اجرایی نشده است. سعید لیلاز که در طول هشت سال گذشته همواره انتقادهای شدیدی را به عملکرد دولت در حوزه اقتصاد وارد می کرد یکی از این اقتصاددانان است. به گفته او اجرایی نشدن قانون یارانه ها آسیب شدیدی را به اقتصاد ایران وارد کرده است که افت شدید تولید و رکودتورمی بی سابقه بخش کوچکی از این آسیب هاست. او همچنین معتقد است که برای بهبود اقتصاد ایران و افزایش درآمدهای دولت، بالابردن فیمت حامل های انرژِ نه یک گزینه
بلکه یک اجبار است. در گفت و گویی با سعید لیلاز در مورد فاز نخست قانون هدفمند کردن یارانه ها بحث کردیم و نظ ر وی را در مورد چگونگی اجرای فاز دوم این قانون جویا شدیم که متن آن را در پی می خوانید:
آقای لیلاز به نظر شما فاز اول قانون هدمند کردن یارانه ها تا چه حد اجرایی شد و چه دستاوردهایی برای اقتصاد ایران داشت؟
فاز اول هدفمندی به نظر من اصلا اجرا نشد، برای اینکه اولا قانون پیشبینی کرده بود که فقط 50 درصد از منابع حاصل از افزایش قیمت حاملهای انرژی به یارانه نقدی اختصاص پیدا بکند که در عمل بین حدود 60-70 الی 200 درصد رسید. و بنابراین یک کسر بودجه عظیمی را ایجاد کرد که این کسر بودجه عامل اصلی شتاب گرفتن تورم در سالهای 91 و 92 شد، به گونهای که حتی بسیاری از کارشناسان به نادرستی و به اشتباه تصور میکنند که افزایش قیمت حاملهای انرژی عامل اصلی این تورم بوده در این کشور، در حالی که این اتفاق نیفتاد، و این تصور غلط است و این تصور غلط تقصیر در واقع عدم اجرای
قانون بود.
نکته دوم و اتفاق دومی که افتاد این بود که خب نه تنها به بخش تولید هیچ چیزی از این منابع داده نشد، بلکه برخلاف روح هدفمندی اقتصادی به ازای افزایش قیمت تمامشده کالا و خدماتی که به تولید در واقع اختصاص پیدا میکرد، مثلا حاملهای انرژی که به تولید اختصاص پیدا میکرد، تولیدکنندهها نتوانستند و اجازه پیدا نکردند که قیمت فروش کالاها و خدماتشان را متقابلا و متناسبا افزایش بدهند. در واقع همین منجر به کاهش شدید تولید صنعتی در اقتصادی کشور شد به گونهای که سال 1391 را تبدیل به یک سال رکوردگونه کرد در تاریخ ایران.
خب این دو تا عامل بدترین رکود تورمی تاریخ ایران را رقم زده و این ناشی از عدم اجرای قانون هدفمندی یارانهها بود. من قویا معتقدم که این قانون اصلا در ایران اجرا نشد در مرحله اول.
شما معتقدید که فاز نخست قانون هدفمند کردن یارانه ها در عمل اجرایی نشده است. به نظر شما تبعات این امر برای اقتصاد ایران چه چیزهایی است؟
که دچار افت شدید تولید و افزایش شدید تورم شده باشد را ما در ایران پدید آوردیم. علاوه بر این دو عامل؛ یعنی کاهش نرخ رشد اقتصادی و منفی شدن آن به علاوه افزایش شدید تورم، اعتماد عمومی به اینکه هدفمندی یارانهها میتواند با تبعات کمتری اجرا شود و با شتاب بیشتری و کشور چارهای بغیر از این ندارد را از بین برد. یعنی خود این آسیب زدن به اعتماد عمومی یا ایجاد توهم در مردم و کارشناسان که افزایش قیمت حاملهای انرژی عامل اصلی تورم است، خود این یک گناه بزرگ است، یکی از خسارتهایی که در واقع اجرای نادرست و یا عدم اجرای این طرح به کشور وارد کرده است. ما الان قویا
دچار این معضل هستیم که بسیاری از کارشناسان به غلط تصور میکنند که اگر ما قیمت حاملهای انرژی را هم افزایش دهیم منجر به لجامگسیختگی نرخ تورم میشود در حالی که چنین اتفاقی نباید بیفتد.
خب، آقای لیلاز به بحث افزایش قیمت حاملهای انرژی اشاره کردید، این چالشی بود که دولت گذشته با مجلس بسیار داشت و بحث بر سر چگونگی افزایش قیمت حاملهای انرژی است که آیا ناگهانی باشد، ضربتی باشد، آیا پلکانی باشد. اول شما یک توضیحی بدهید که اصلا چرا دولت و مجلس در دوره گذشته یک همچین چالشی داشتند، هر کدام با چه دیدگاهی و چه منافعی به بحث چگونگی افزایش قیمت حاملهای انرژی تاکید کردند؟
واقعیت این است که ما سالانه 130 میلیارد دلار از انواع حاملهای انرژی به اقتصاد ایران عرضه میکنیم، شاید به ازای این 130 میلیارد دلار، 30 میلیارد دلار هم از مردم پول نمیگیریم حتی. آمار دقیقش را ندارم، ولی استنباطم این است که حدود 100 میلیارد دلار در واقع یارانهای است که در واقع به بخش تولید و مصرف در ایران اعطا میشود. این باعث میشود که ما یکی از بیانضباطترین کشورهای دنیا در مصرف انرژی باشیم، کمترین بازده انرژی به تولید ناخالص داخلی فکر میکنم در دنیا متعلق به ایران است، یکی از بدترین وضعیتهای زیستمحیطی جهان را الان به دست آوردیم، و
از نظر بهداشتی به وخیمترین شکل دچار شدیم، مضاف بر همه این مسائل این است که دولت و کشور فاقد منابع کافی برای اینکه مسائل اساسی تولید، و مسائل اساسی بهداشت همگانی و آموزش و پرورش را حل کند و الان همه چیز به مرحله فروپاشی رسیده است.
خب همه اینها در واقع ناشی از این است که ما اصلی ترین منبع درآمد دولت را که میشود باعث بهبود بهرهوری و کاهش مصرف انرژی و بهتر شدن فضای عمومی کسب و کار و محیط زندگی ما باشد را فراموش کردیم. بنابراین من افزایش قیمت حاملهای انرژی را چه بخواهد صرف تولید بشود چه نشود، یک گزینه دیگر نمیدانم، بلکه از نظر من یک اجبار است.
فکر میکنید که این افزایش قیمت حاملهای انرژی با چه مکانیسمی باید انجام شود؟
من به طور کلی و ذاتا مخالف هر گونه شوکدرمانی در اقتصاد ایران هستم به دلیل اینکه ساختار اجتماعی ایران بسیار ساختار شکنندهای است. بهخصوص در سه چهار سال گذشته قدرت خرید نیمی از مردم تقریبا 30 تا 50 درصد کاهش پیدا کرده است و فشار بسیار سنگینی به فقیرترین تودههای مردم در ایران داره مییاد. ولی از آنجایی که ما در شرایط اضطراری قرار داریم به نظر من اعمال یک سیاست بسیار پیچیده که ناشی از این باشد که مصرف بنزین را به شدت کم کند یعنی فورا قیمتش شدیدا ببرد بالا، اما مصرف گازوئیل و گاز را با آهنگ کمتری افزایش بدهد، شاید گریزناپذیر است.
یعنی اگر من جای دولت باشم، آن حاملهای انرژی را به مصرف خانگی میرسد یا به مصرف تولید میرسد مثل گازوئیل و گاز را کمتر افزایش میدهم، ولی قیمت بنزین را به ناگهانی میبرم بالا به دلیل اینکه ما هم باید یک اتفاق شدید و سریعی را در محیط زیستمان انجاام دهیم برای اینکه خدمتتان عرض کنم که بتوانیم به این کسر بودجهای که الان دچارش هستیم فائق بیاییم.