◄ مسافرت به سبک ایرانی / بخش دوم
تین نیوز | در بخشی دیگر از گزارش مربوط به "نگاه شما در شبکههای اجتماعی"، موضوع زیر که توسط " مجید" در اتاق فکر حمل و نقل در شبکه اجتماعی " لینکدین " مطرح شده است به همراه دیدگاههای شما در این مورد بازنشر می شود:
مسافرت به سبک ایرانی
دیدن تصاویر ترافیک چند ده کیلومتری در مسیرهای زیارتی و سیاحتی کشور به ویژه محورهای منتهی به شهرهای شمالی و ثبت رکوردهای جدید مسافرت در ایام عید سعید فطر می تواند تعابیر مختلفی داشته باشد. اینکه فرهنگ مسافرت در بین خانواده های ایرانی به خوبی شکل گرفته است و از هر فرصتی برای خروج از زندگی خشک و ماشینی استفاده می شود. اینکه زمانبندی مسافرت علیرغم فصل تابستان و تعطیلی مدارس همچنان به تعطیلات دولتی وابسته است. اینکه در این بین حمل و نقل عمومی نقش چشمگیری ندارد و استفاده از خودروی شخصی اولین و بهترین گزینه پیش روی مردم است. اینکه تحمل ترافیک وحشتناک و سیر چند برابری
حالت طبیعی جزئی از فرهنگ مسافرت های اینچنینی گردیده است. اینکه چندین برابر سوخت مصرفی خودروها به چشم نمی آید و اینکه بهای اعصاب و روان تحلیل رفته مردم در جایی محاسبه نمی گردد.
در ریشه یابی این پدیده به چند نکته مهم می توان اشاره داشت:
1) سبک جاافتاده تعطیلات رسمی کشور و عدم وجود تعطیلات ویژه بنگاه ها و سازمانها( نظیر تعطیلات تابستانی شرکت ایران خودرو
2) عدم کفایت زیرساختارهای حمل و نقل متناسب با رشد جمعیت در دهه های اخیر
3) عدم وجود مراکز تفریحی در مناطق مختلف و تمرکز آن در چند نقطه محدود در کشور
4) سیاست های نابخردانه ساخت و ساز مناطق ییلاقی و هجوم جمعیت کلان شهرها برای استفاده در ایامی خاص
5) ضعف سیستم های حمل و نقل عمومی در پوشش مسافرت های بین شهری در مناطق پرازدحام مورد اشاره
6) ارزانی قیمت سوخت
7) عدم وجود تعطیلات فصلی در سایر ایام سال برای مدارس
به راستی آیا نمی توان برای این امر مهم برنامه ریزی مدونی داشت؟
لینک نظرات قبلی
محمد نظر داده است:
من فكر میكنم موضوع را باید ریشه ای بررسی و تحلیل كرد و از نظر من عواملی كه هر كدام از دوستان متخصص فرمودند در جای خود می تواند صحیح باشد. من عوامل دیگر را اضافه میكنم:
١- عدم فرهنگ شادی بین مردم به صورتیكه مردم ما متأسفانه هنوز نمیدانند برای شادی و یا گذران وقت چه باید بكنند (قلیان بكشند یا چیپس بخورند) و این ناشی از نبودن آموزش و عدم فرهنگ سازی است. البته ما به مردم خوب یادداده ایم چطور عزاداری كنند ولی هیچوقت راه درست شادی را به آنها نیاموخته ایم.
٢- تمركز اماكن گردشگری در برخی نقاط خاص كشور
٣- عدم وجود زمینه شادی های دسته جمعی در محل زندگی مردم در هر شهری برای جلوگیری از حركت آنها در هر فرصتی به طرف محل های تفریحی شهرهای دیگر. در اروپا در هر هفته یكی از پاركهای محلات شهر انتخاب و تیم كامل به همراه وسایل بازی (بادی و غیره) و موسیقی و هر چیزی كه مورد علاقه بچه هاست به محل رفته و یك روز كامل را در آنجا می مانند و محیط شادی را برای بچه های محل فراهم می كنند و اینطوری پدر و مادر بچه ها مجبور نیستند بار سفر بسته و بچه ها را به تفرح ببرند تا ترافیك شود.
٤- با وجود فرهنگ غنی ایرانی سنت باستانی مان و جشن های ملی مان را مخفی میكنیم مبادا متهم به ضد ارزشی بودن شویم. وجود كارناوال های شادی ( البته در چارچوب عرف جامعه) حداقل برای كودكان می تواند زمینه شادی را برای عموم خانواده ها فراهم و غم آنها را كاهش و تنش ها را حذف نماید. افسوس كه كسی جرأت نمی كند حتی پیشنهادش را بدهد و هر اجتماعی را پتانسیل بروز خطر می دانیم.
٥- مهاجرت های ناخواسته به دلیل اشتغال. تقریبا حجم زیادی از افرادی كه در جاده های شمال بودند افرادی هستند كه به خاطر یافتن شغل به تهران مهاجرت و در تعطیلات سعی می كنند برگردند و به خانواده های خود سر بزنند. اگر سیاست اشتباه تمركز امكانات در تهران و كلان شهرها نبود، اكنون هر كس در شهر و دیار خود مشغول به كار و زنگی بود و اینهمه ترافیك در جاده ها نداشتیم.
مهتاب نظر داده است:
همه ما خواهان جامعه ای با مدنیت به روز و فرهیخته ایم.
این دغدغه در نوع نظرات و شرکت در مباحث مختلف کاملا آشکار است.
آنچه مهم است جناب کبک است که باید سرش را از زیر برف بیرون بیاورد که ظاهراً نمی صرفد که بیرون بیاورد. (قابل توجه مسولین محترم )
چه اشکالی دارد در سیستم مدیریتی کلان کشور از نظرات افراد جامعه برای کنترل و هدایت و برنامه ریزی استفاده شود؟ کسی نمیخواهد جای کسی را بگیرد؛ کاش اینگونه یاد میگرفتند مسئولان؛ ولی در هر جای دنیا مردم برای احقاق حق استمرار در خواسته میکنند تا بالاخره اجرا شود و ما این روش را کنار گذاشتیم.
در جایی که اگه بخواهند سازندگی در این زمینه یا امثال آن بشود امکانات؛ نیرو و حتی تأمین هزینه موجود است.
ولی شاید بهتر است آنهایی که دستشان به دهنشان میرسد ارز از کشور خارج کنند و بروند ولایات خارجه ....[عشق و حال] و آنهایی هم که ندارند همینی است که هست.
امید نظر داده است:
من بیشترین دلیل را همان نبود برنامه ریزی همه مسئولین و عدم آمادگی برای این حجم مسافران میدانم. همه غافلگیر شدند.
این موضوع کاملا مورد قبول هست که مراکز تفریحی در کشورما به خوبی فعالیت نمیکنند و به صورت متناسب تقسیم نشده اند، امورات به درستی اجرا نمیشوند، هماهنگی بین ارگانها وجود ندارد، تقسیم تعطیلات مدارس هم خیلی خوب است، واقعا فرهنگ سازی ها درست نیست، همه میدانیم.
البته من مثل بعضی به زیادی ماههای ماتم یا گریه کردن مردم گیر نمیدهم، همه دارند برای نیازهای مردم برنامه ریزی میکنند، این مراسم مانند مسافرت هم نیاز مردم هست.
البته ما واقعا برای تفریح مردم باید بهتر برنامه ریزی کنیم، مثلا اخیرا مطلع شدیم که به مدت یک ماه تمامی خوانندگان کشور در کیش در جشنواره ای توسط وزارت فرهنگ جمع خواهند شد. آیا این درست است؟
خوب این یعنی فقط تفریح کیش فقط تفریح شمال، وقتی به سادگی مثلا کنسرتها در شهرستانها لغو میشوند مردم چاره ای برای تفریح جز همین شمال ندارند.
جاوید نظر داده است:
سفر دارای دومولفه باید باشد: 1- گردشگری 2- تجربه مطلوب (یا در زیان عامیانه: خوش گذشتن).
در جایی شنیدم که چندسال قبل مسئولین سریلانکا برای جذب توریست از صاحبان آژانس و مراکز خدماتی انگلستان دعوت می کنند تا از جاذبه ها و پتانسیل های سریلانکا بازدید کنند(به امید رونق صنعت توریست). پس از این بازدید و در روز آخر سفر، جلسه ای بین مدیران دو طرف برگزار شد. در این نشست پس از تمام صحبت ها و.... یکی از افراد هیات انگلیسی سوالی را مطرح کرد که عملا مسئولین کشور میزبان پاسخی برای آن نداشتند!... سوال این بود: کشور شما دارای نقاط بکر و جاذبه های دیدنی بسیاری است اما آیا در اینجا به مهمانان ما خوش خواهد گذشت؟؟
الان در کشور خودمان، عمده وقت و برنامه مسافران کیش به خرید و خوراک متوجه است. در بقیه نقاط هم کم و بیش همین انتظار وجود دارد. واقعا مسافران با چه "تجربه مطلوبی" به محل زندگی خود باز می گردند؟
چقدر با فرهنگ یا هنر یا حتی شرایط بالقوه سرمایه گذاری در بخش های دیگر کشور آشنا می شوند؟ اصلا در ساده ترین حالت، چقدر انتظار دریافت خدمات با کیفیت از یک گارسون دارند.
حمیدرضا نظر داده است:
میزان رضایت از سفر قابل تعریف نیست و بسته به شرایط فرهنگی کشور ها و عقاید افراد متفاوت است همان طور که مفاهیم کیفی قابل تعریف و اندازه گیری نیستند(هر چند که خیلی ها دوست دارند آن را با پرسشنامه ها یا متدهایی کمی کنند!)
متاسفانه باورهای غلطی در زمینه گردشگری و توسعه این صنعت وجود دارد مثل اینکه ما باید هتل های مدرن با چنین یا چنان امکاناتی داشته باشیم تا گردشگران بیشتر ترغیب شوند و از سفرشان لذت ببرند در حالی که هم بنا به اطلاعات سازمان میراث فرهنگی و تجربه شخصی خودم (در رابطه با برنامه ریزی توریست در شهر یزد) توریست ها هتل های سنتی را بیشتر از هتل های مدرن انتخاب می کنند در حالی که شاید امکانات رفاهی زیادی نداشته باشند.
به هر حال مشکل اصلی ما در حمل و نقل گردشگری از عدم برنامه ریزی صحیح در تخصیص و تفکیک سفر آغار می شود.