◄ نقطه، سر خط
وبلاگ تین نیوز، بهزاد دارابی* | یادگیری کودکان، بسیار زودتر از آنچه انتظار داریم آغاز میشود؛ از همان زمانی که ممکن است بزرگترها بگویند: "بچهاست ... حالیش نیست... اون الآن این چیزها رو نمیفهمه و ..." در حالی که آنها پیش از زبان باز کردن – آغاز ارتباط کلامی- با چشمان کنجکاو خویش در حال مشاهده دنیای اطراف هستندو گویا تمام این تصاویر را ثبت و ضبط میکنند تا در زمان مناسب آنها را بازشناسی و بازگو کنند.
یکی از اساسیترین این یادگیریهای مشاهدهای، یادگیری رفتار شهروندی و احترام به حقوق و نیازهای دیگران است؛ یعنی احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی. شاید از اولین مصادیق آن، احترام به حقوق عابر پیاده باشد؛ یعنی فردی که به هیچ وسیله ایمنی (مثل کلاه ایمنی، کمربند ایمنی و ...) مجهز نیست و تنها به این امید که سوارهها او را درک میکنند و میدانند هیج وسیله دفاعی و ایمنی ندارد، به او اجازه میدهند از گذرگاه عابر پیاده –خطکشی سفید- عبور کند. یعنی تنها محلی که عابران باید بتوانند بدون هراس از بیم جان از آن بگذرند؛ همان معبر و گذاری که در یک میدان
مین باز شده است تا از آن بگذرند. با این تفاوت که مینهای میدان جنگ به سرعت به سوی آنها حملهور نمیشود اما خودروهای سبک و سنگین و موتورسیکلت با سرعت برق میآیند و تنها راه گریز، با سرعت برق گریختن است.
شاید کودکان اولین پیامی که از والدین خود میگیرند، چهره نگران آنهاست. گویی خطر در کمین و چند متری آنهاست. گویا اولین بلورهای ترس از عبور از گذرگاه عابر پیاده با همین چهره وحشتزده والدین تشکیل میشود و این ترس زمانی به وحشت تبدیل میشود که مشاهده میکنند والدین دست او را محکم و با شتاب گرفته و میخواهند هر چه سریعتر از گذرگاه ناامن عبور کنند. و بسا که یاد بگیرند سرعت مجاز برای عبور از خط عابر، حداکثر سرعت ممکن است تا زیر گرفته نشود (میتوان گفت مصداق این رفتار بزرگترها، شمار عابرین پیادهای است که در خطکشی سفید، زیر گرفته شدهاند).
شتابی که خودروها به والدین تحمیل میکنند که گویی به آنها میگویند:"منم سرعتم را کم نمیکنم. اگر میخواهی در امان باشی، زودتر بگذر تا آسیب نبینی" و همین کشیده شدنهای شتابان، میشود نخستین تجارب کودکان از قوانین نانوشته و ناگفته عبور از خطکشی. بعدها که این کودکان بزرگ میشوند و به دبستان میروند، شاید به تنهایی از خط عابر پیاده عبور کنند اما غافل از این که ویژگی کودکانهای دارند که میتواند جان آنها را به خطر اندازد: تفکر خودمدارانه؛ یعنی تصور میکنند هر آنچه میبینند، دیگران هم آن را میبینند و با همین رشد ناکافی شناختی،
جانشان به خطر میافتد. به بیان سادهتر، کودکان تصور می-کنند وقتی راننده خودرو را میبینند، حتماً راننده هم حواسش به او هست. در حالی که هیچ بعید نیست راننده به هزار و یک دلیل متوجه حضور آنها نشود:نگرانی از آینده و غرق شدن در آن، نشخوار رخدادهای گذشته و مسخ شدن در آن و حتی صحبت کردن با گوشی همراه که هر کدام از اینها هوشیاری و هیجان راننده را میرباید و کودکان نمیتوانند درک کنند که صرف دیدن، دلیل توجه و تمرکز نیست و به سادگی در لحظات، شکار و گرفتار میشوند.
مشکل دیگر کودکان، فراخنای محدود و کوتاه توجه آنان است. یعنی آنها نمیتوانند در یک زمان به دو محرک که وارد فضای شناختی آنها میشود، توجه کنند. برای مثال اگر هنگامی که از خطکشی عبور می-کنند یک نفر آنها را صدا کند و مجبور شوند برگردند و به او توجه کنند، دیگر نمیتوانند در همان لحظه به خودرویی که به آنها نزدیک میشوند، توجه کنند. تازه، شرایط زمانی دشوارتر میشود که مجبور شوند به خوراکی در حال ریخته شدن از دستشان هم توجه کنند و در این دوگانه یا سهگانه محرکهای برقآسا، نمیتوانند به درستی تصمیمگیری کنند و شاید به جای فرار از صحنه تصادف، به
سوی آن حرکت کنند. یا به جای آنکه ثابت بایستند تا راننده بتواند تصمیمگیری کند، با حرکات یکباره و نسنجیده خود، تصمیمگیری و واکنش راننده را دشوار کنند. گواه این ادعا میتواند شمار کودکانی باشد که در تصادفات آسیب می-بینند.خلاصه کلام، محدودیت شناختی و ناتوانی تصمیمگیری سریع در مواقع بحرانی، که ویژگی طبیعی و هنجار کودکان است، بلای جان آنها میشود.
مشکل نوجوانان که منجر به آسیب دیدن آنها میشود، در نوع خود بی همتاست. یعنی تفکر نامیرایی و رویینتن بودن. همان تفکری که بسیاری از رفتارهای پر خطر نوجوانان را وصف میکند. یعنی تخمین نوجوانان از توانایی و مهارت خود، بیشتر و فراتر از واقعیت است. غرق شدن نوجوانان در رودخانه و دریا به این دلیل است که خود را شناگر ماهر میپندارند؛ یا ضربه مغزی و شکستگیهای آنان به دلیل موتورسوری بدون کلاه و بسیاری رفتارهای دیگر از این دست. زیرا چالاکی خود را در زمین ورزش و فوتبال به سادگی به تمام عرصههای زندگی تعمیم میدهند. یعنی پیش خود فکر می کنند: "چون من
میتوانم آنجا به سرعت واکنش نشان دهم، رد شدن از خیابان که خیلی ساده است." آنها احتیاط کردن را مسخره می-کنند و بی توجهی خود را نوعی برتری و شایستگی تلقی میکنند. به نظر میرسد این رفتارها در نوجوان پسر بیشتر از نوجوان دختراست و احتمالاً جلب توجه میتواند از دلایل این خطر کردنهای نوجوانانه باشد.
آخرین گروه سنی که ممکن است در محل خط کشی عابر پیاده آسیب ببیند، سالمندان و کهنسالان هستند. همان پیر مردان و پیر زنانی که هنگام عبور از خط کشی، دست خود را به علامت احتیاط و ایست بلند میکنند و بسیار نگران بی توجهی رانندگان و راکبانی هستند که از یک حدی به آنها نزدیکتر شوند. ممکن است بدون آنکه خودرویی به آنها برخورد کند، از ترس هول کنند و زمین بخورند و یا به وسیله نقلیهای که ایستاده است، برخورد کنند. نکته بسیار جالب این است که در این هنگام واکنش آنان این است که به دیگران پرخاش میکنند که: "چه خبرته؟... این چه جور رانندگیه؟ ... مگه نمیبینی؟!" در حالی که
خشم آنها نسبت به خویشتن است که چرا مثل ایام جوانی، بینایی، شنوایی و چالاکیشانتیز و سریع نیست و چرا نمیتوانند در لحظه، از مهلکه بگریزند. و بسا که دیگران «بلاگردان» شوند و خشم به آنها فرافکنی شود.
به جز این سه گروه سنی کودک، نوجوان و کهنسال، گروههای دیگری مثل نوجوانان، میانسالان، زوج-ها، مادر و فرزند، پدر و فرزند، هم به دلایل زیادی ممکن است هنگام عبور از خط عابر پیاده، چندان مراقب و هوشیار نباشند. بگومگوهای بین فردی، درخواستهای مکرر فرزند و کلافه شدن والدین، قهر و لج بازی و هیجانی شدن هر کدام از آنها میتواند باعث شود که موقع عبور از خط عابر پیاده، چندان هوشیار و حواسجمع نباشند.
بنابراین به نظر میرسد لازم است اقداماتی بنیادین و اساسی برای کاهش تلفات و آسیبهای عابرین هنگام عبور از خطکشی انجام داد. از جمله:
1. تهیه بازیهای کامپیوتری برای کودکان و نوجوانان. به شکلی که در عین هیجانانگیز و لذتبخش بودن، به آنها آموزش داده شود که هنگام نزدیک شدن به خط عابر پیاده، چگونه رفتار کنند و چنانچه با عابرین مجازی برخورد کردند، ناگزیر شوند او را به بیمارستان برسانند و برای مداوا اقدام کنند و با عواقب احتمالی قانونی آشنا شوند (بدیهی است این گونه اطلاعرسانی و تنبیهها باید متناسب با درک و فهم، حوصله و نظام باورهای آنان باشد. به شکلی که نسبت به این بازیها بی رغبت نشوند).
2. جریمههای نوین و آگاهیبخش. چنانچه رانندهای به حریم عابر پیاده تجاوز کرد، به جای جریمههای رایج راهنمایی و رانندگی، آنهارا به محلی راهنمایی کنند که صحنههای واقعی تصادف با عابرین ضبط شدهاندو یا حتی مصاحبههای واقعی که با راننده و عابر مصدوم انجام شده استو این فیلمها برای آنها نمایش داده شوند. به شکلی که آگاهی آنها افزایش یابد و به نکته پی ببرند که نه عابر پیاده و نه رانندگان و راکبین، هیچ کدام به قصد تصادف از منزل خارج نشدهاند و دست کم هر دو مطمئن بودند که قرار نیست کسی روی خط عابر پیاده، آسیب ببیند.
3. شبیهسازی خط عابر پیاده در دستگاه سیمولاتور. در این برنامه، عابر پیاده به شکلی مجبور شود در هیاهوی صدا و نور و سرعت، از محل خطکشی عبور کند و سپس فیلم ضبط شده آن برای راننده خاطی به نمایش درآید و رفتارهای عابر (حالت چهره، عکس العمل، ضربان قلب و ...) را برای او تشریح کنند تا او به نگرش نوینی دست پیدا کند.
4. برگزاری مسابقه نوشتن قصه کوتاه، خاطره، طرح، جمله کوتاه و ... با موضوع "خطکشی سفید، جانپناه عابر پیاده"در بین دانشآموزان ابتدایی و دبیرستانی و برگزاری جشنوارههای دانشآموزی.
5. نگارش مفاهیم مربوط به خطکشی عابر پیاده در کتابهای درسی دوره ابتدایی متناسب با اهداف هر کدام از درسها. برای مثال زمان واکنش افراد در این شرایط در درس علوم تجربی، بخش زیست شناسی؛ حقوق شهروندی، رفتار شهروندی و سواد ترافیکی در درس مطالعات اجتماعی؛ نتیجهگیری و درک مطلب از داستان "عابر غافل" (به عنوان نمونه) و حتی کامل کردن بقیه داستان توسط دانش-آموزان در درس ادبیات فارسی.
6. تهیه و پخش کلیپهای آموزشی توسط صدا و سیما با موضوع "خطکشی عابر پیاده" و ماجراهایی که برای عابر اتفاق میافتد. مانند برنامه سیا ساکتی
* کارشناس ارشد روانشناسی