بازدید سایت : ۹۵۶۶۶

سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران چگونه به فراموشی سپرده شد

سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران چگونه به فراموشی سپرده شد
|

تین‌نیوز| جهت‌گیری‌های خبری تا چه اندازه در ماهیت اخبار و درستی آنها تأثیر گذارند؟ آیا جهت‌گیری نادرست و دادن اطلاعات غلط می‌تواند واقعیت را وارونه جلوه بدهد؟ مردم معمولا اخبار را از چه منابعی دریافت می‌کنند و این منابع چقدر در ارائه اخبار به مردم امانت‌دار هستند؟ اصولا اخباری که در میان مردم دهان‌به‌دهان نقل می‌شوند تا چه حد به اتفاق‌هایی که به وقوع پیوسته، نزدیک است؟

اینها پرسش‌هایی است که احتمالا تاکنون ذهن بسیاری را به خود درگیر کرده است. اما در‌این‌باره تحقیقات دقیق و موردی نیز وجود دارد. 27 سال پیش پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایران‌ایر که از تهران به مقصد دوبی پرواز می‌کرد، با شلیک موشک هدایت‌شونده از ناو یواس‌اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیرایرانی و ۶۶ کودک بودند، جان باختند.

در مقابل این فاجعه هیچ‌کدام از خدمه ناو وینسنس تحت پیگرد قرار نگرفتند؛ حتی ویلیام راجرز، فرمانده ناو جنگی آمریکا، در پایان خدمت خود مدال شجاعت گرفت. دولت ایالات متحده آمریکا اعلام کرد ناو وینسنس به اشتباه هواپیمای مد نظر را یک هواپیمای جنگی تشخیص داده و برای دفاع از خود به سوی آن شلیک کرده است. دولت آمریکا در سال‌های بعد نیز هیچ‌گاه مسئولیت وقوع حادثه را برعهده نگرفت و تنها حاضر شد مبلغی به عنوان غرامت قربانیان حادثه و بازماندگان را به دولت ایران تحت عنوان پرداخت بلاعوض بپردازد؛ اما همواره بر این نکته که ناخدای ناو جنگی چون خود را در معرض خطر می‌دید، از خود دفاع کرده ‌است، تأکید کرد. در دنیایی که ادعا و داعیه حقوق بشر دارد و با وجود رسانه‌های خبری گسترده، چگونه چنین اتفاقی ممکن می‌شود؟

«چارچوب‌بندی» در علوم اجتماعی، ارتباطات و مطالعات رسانه‌ها به معنی ساختن قالب‌هایی است که جهان از طریق آن به نمایش درمی‌آید. رابرت متیو انتمن، رئیس مؤسسه دیپلماسی همگانی و ارتباطات جهانی، موضوع هواپیمای مسافربری ایرانی را به عنوان نمونه‌ای از چارچوب‌بندی رسانه‌ای بررسی کرده است. انتمن اولین کسی بود که به طور جدی چارچوب‌بندی خبری را وارد ادبیات مطالعات ارتباطی کرد. او با تحلیل روزنامه‌های آمریکایی و توصیف آنها از دو رویداد نسبتا مشابه یعنی ساقط‌کردن یک هواپیمای مسافربری ایرانی به وسیله آمریکا و ساقط‌کردن یک هواپیمای کره‌ای به وسیله شوروی نشان داد که مقالات رسانه‌های خبری با گفتن اینکه ساقط‌کردن هواپیمای ایرانی یک مشکل فنی بوده و با انتخاب مناسب عکس و توصیف، عامل و قربانیان این حادثه را کم‌اهمیت جلوه دادند، حال آنکه چند سال پیش از آن ساقط‌کردن یک هواپیمای کره‌ای به وسیله شوروی به عنوان یک عمل شنیع به تصویر کشیده شد. در روزهای اولیه پس از شلیک به پرواز مسافربری  655، هنوز رسانه‌های آمریکایی تحلیل مشخصی از این ماجرا نداشتند. روزنامه نیویورک تایمز در‌این‌باره در تیتر خود نوشت: حمله یا دفاع؛ ریگان می‌گوید یک تراژدی بوده است.

تبعیض نهادینه‌شده نگرشی از سوی دولت
رابرت متیو انتمن در تحقیق خود می‌نویسد: بخشی از کاخ سفید و کارکنان آن در واحد‌های اجرائی مختلف همواره مشغول زیرنظرگرفتن افکار عمومی رصد و تلاش برای تسلط به آن هستند؛ اما در واقع نخبگان دولتی و رسانه‌ای از هر دو سو پتانسیل کنترل‌پذیری درباره اخبار و حوادث دارند. این لزوما یک رابطه نظارتی کاملا رسمی نیست؛ بلکه ارتباطی متقابل است که عامل چشم‌پوشی از قدرت نظارتی رسمی شده است. اگرچه این سخنگویان و سیاست‌مداران دولتی در رسانه‌های عمومی و در پاسخ به سؤالات از نظرات شخصی، تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های خود استفاده می‌کنند؛ اما این واکنش‌ها از نظرات دولتی مستقل نیست. البته جریان‌های متقابل با قدرت در میان رسانه‌ها، نخبگان دولتی و عمومی وجود دارد؛ اما تحقیقات نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین منبع قدرت در این معادله دولت و تفاسیر دولتی است که بقیه را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. هنگامی که مقامات درباره موضوع یا رویدادی اظهارنظر هماهنگ می‌کنند، رسانه‌ها نیز غالبا همین خط خبری را پوشش می‌دهند.

برای مثال، مقایسه‌ای میان پوشش خبری دو تراژدی هواپیمای غیرنظامی و بسیار مشابه می‌تواند تأییدکننده این تئوری باشد. حمله به پرواز شماره 007 ایرلاین کره از سوی نیروهای شوروی در سال 1983 و حمله به پرواز 655 ایران‌ایر در سال 1988 نشان می‌دهد که سناریو‌های رسانه‌ای حتی در بدترین مواقع می‌توانند به توجیهات دولتی کمک کند و حقیقت را به گونه‌ای دیگر نشان دهد. در هر دوِ این حوادث هیچ منازعه و اختلافی میان نخبگان دولت و پوشش‌های رسانه‌ای ایجاد نشد و رسانه‌ها از اول تا آخر با نگاه دولتی هماهنگ بودند.

به عنوان مثال دو نشریه «تایم» و «نیوزویک» پوشش یکسانی از فاجعه انهدام هواپیمای کره‌ای از سوی یک هواپیمای جنگنده شوروی ارائه دادند. این دو نشریه تصاویری از هواپیماهای غیرنظامی در گزارش‌های خود نمایش دادند. «کشتار در آسمان» و «تیراندازی مرگبار» عناوینی بود که برای گزارش این اتفاق استفاده شده بود. همین نحوه پوشش خبری باعث شد ادعای دولت آمریکا در باره حمله عمدی جنگنده روس و قتل 269 نفر از مردان، زنان و کودکان بی‌گناه تأیید شود. تحقیقات روزنامه‌نگاری مرتبط با کنگره بعد‌ها نشان داد که دولت ریگان کاملا عامدانه قصد داشته مطبوعات و مردم را درباره نیت اقدام شوروی گمراه کند. در واقع شوروی در آن زمان این هواپیمای مسافربری را به اشتباه هواپیمای نظامی فرض کرده و به آن شلیک کرده بود. این تحقیقات نشان می‌دهد دولت در صورت لزوم قادر به کنترل اطلاعات و نحوه توزیع آن در رسانه‌های عمومی است. پس از وقوع حادثه‌ای مشابه درباره پرواز ایرانی در ابتدا نخبگان بر‌خلاف واکنش‌هایی که درباره هواپیمای کره‌ای داشتند، کمابیش سکوت اختیار کردند.

مطبوعات نیز تجزیه و تحلیل‌هایی اخلاقی با درصدی از خشم درباره نیروهای آمریکایی که به هواپیمای غیرنظامی تیراندازی کرده بود، منتشر می‌کردند؛ اما به فاصله کوتاهی مطبوعات همراه با دولت و پنتاگون بر بی‌گناهی آمریکا اصرار کردند. این تحققات نشان می‌دهد که برخی رسانه‌ها غالبا نسخه دولت‌ها را  از حوادث، می‌پذیرند و همان نسخه‌ها را به مردم انتقال می‌دهند؛ با وجود آنکه اتفاقاتی مانند جنگ ویتنام به آنها نشان داده که نباید این‌گونه باشد. در واقع دولت‌ها نه به صورت مستقیم، بلکه از طریق قدرت نفوذ خود پوشش‌های رسانه‌ای را کنترل می‌کنند.

ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.