ضرورت نگاهی دوباره به لجستیک؛ از سختافزار به نرمافزار
لجستیک زمانی معنا دارد که بار وجود داشته باشد. درواقع این لجستیک نیست که بار را تولید میکند بلکه تجارت است. درنتیجه اگر تولیدی در کار نباشد لجستیکی هم نخواهد بود. چراکه لجستیک چیزی نیست جز عرضه امکاناتی که برای حملونقل وجود دارد. اگر معادله عرضه و تقاضا را در نظر بگیریم، بدون یکی، دیگری هم وجود نخواهد داشت.
بهروز فتحی، کارشناس حمل ونقل -لجستیک زمانی معنا دارد که بار وجود داشته باشد. درواقع این لجستیک نیست که بار را تولید میکند بلکه تجارت است. درنتیجه اگر تولیدی در کار نباشد لجستیکی هم نخواهد بود. چراکه لجستیک چیزی نیست جز عرضه امکاناتی که برای حملونقل وجود دارد. اگر معادله عرضه و تقاضا را در نظر بگیریم، بدون یکی، دیگری هم وجود نخواهد داشت.
آیا این به آن معناست که در شرایط فعلی سخن گفتن از لجستیک کارکردی نخواهد داشت؟ آیا در شرایط فعلی کشور و تحریمهای ظالمانه که امکان تجارت بینالمللی به شکل گسترده را دشوار کرده است، نمیتوان از لجستیک سخنی به میان آورد؟ ظاهرا باید اینگونه باشد. اما اگر این یک تهدید است باید تبدیل به فرصت شود. شرایط فعلی زمان مناسبی است تا بهناچار هم که شده شرایط را تغییر دهیم و به آینده فکر کنیم. آنچه امروز نیازمند آنیم نگاهی دوباره به قانون و زیرساختهاست که نیازی به صرف هزینه هم ندارد.
درواقع باید روی تسهیل تجارت کار کنیم. سیاستها، قوانین و سازمانهای اثرگذار و موارد بسیار دیگری میتوانند موردبازنگری قرار گیرند. این تسهیلگیری همان کاری است که باید امروز انجام دهیم تا درنتیجه آن بهرهوری افزایش یابد. البته که این موضوعی نیست که اکنون مطرح شده باشد، اما همواره در سطح یک نقد یا ایده باقی مانده و شاید شرایط فعلی فرصت مناسبی باشد. در فقدان واردات بهعنوان کانون اصلی حملونقل و لجستیک، میتوانیم به سمت صادرات و ترانزیت حرکت کنیم. اگر قصد ما این باشد و ارادهای داشته باشیم، باید بدانیم که در این بخش مشتریان خارجی خواهیم داشت. پس ضروری است که شاخصهای لجستیکی را ارتقا بدهیم و درنتیجهر بار جذب کنیم. شرایطی برای صادرکننده و تولیدکننده فراهم کنیم تا راحتتر کار کنند. این مهم البته مستلزم تسهیل و روان بودن قوانین ماست. در وجه عینی، در چنین شرایطی ناوگان ما به سمت صادرات خواهد رفت. متأسفانه ما در این زمینهها کاری نکردهایم و به دلیل تمرکز بیشازحد بر داخل کشور با قوانین بینالمللی آشنا نیستیم. پس در این زمینه هم نیازمند پژوهش و عمل هستیم. ازجمله موارد ضروری تسهیل، پروتکلهای مرزی کشور بهخصوص با کشورهای همجواری مانند عراق، ترکیه، ترکمنستان و قزاقستان است. ما نیازمند تعریف این ارتباطات هستیم و اینکه کنوانسیونهایی تعریف کنیم که صادرات را تسهیل و هزینهها را کاهش بدهد. اما بخش مهم دیگری هم وجود دارد. نزدیکی حملونقل و تجارت صورت دیگر ماست. این دو باید در یکجا متمرکز شوند. جایی شبیه یک ستاد مشترک تجارت و لجستیک. این تجربهای است که در دنیای امروز در حال فراگیرشدن است. همه سازمانهای حملونقلی در تمام شقوق و در یکجا متمرکز میشوند و در همانجا سیاستگذاری و برنامهریزی میکنند. در مقابل، سازمانهای دولتی ما عریض و طویلند و هماهنگ نیستند. یکی از مهمترین دلایل این عدم هماهنگی، بزرگی آنهاست. روابط پیچیدهای میان آنها شکل گرفته و منافعی ایجاد شده که قابلچشمپوشی نیست. درنتیجه باید سعی کنیم دولت را کوچک و تجارت و لجستیک را در یک جا متمرکز کنیم تا تسهیلگری انجام شود. به عبارت دیگر از ساختارهای عمودی فاصله بگیریم و به سمت ساختارهای افقی برویم. برای مثال درحالحاضر در وزارت راهوشهرسازی و زیرمجموعههای این وزارتخانه سطوح مختلف مدیریتی و کارشناسی وجود دارد.
اما در واقع همه اینها هست تا حمل بار انجام شود و این بار را تاجر تولید میکند. فقط باید این دو کنار هم بنشینند و نیازی به اینهمه سازمانهای عریض و طویل نیست. باید مشکل حل شود نه اینکه اضافه شود. این ساختارها زمانی به وجود آمدهاند که درآمد نفتی خوب بوده و سطوح مختلف مدیریتی ایجاد کرده و البته حقوقهای خوبی هم وجود داشته است. باید شرایط از این لوکسبودن خارج و عملیاتی شود. در واقع از سختافزار کم و به نرمافزار و دانشافزار بیفزاییم. درحالحاضر سختافزار کافی وجود دارد و حتی در بسیاری از موارد مورد استفاده هم قرار نمیگیرد. به زبان دیگر باید کار و توان بخشهای دولتی وارد بخش تولید شود. شاید اگر بخواهیم دنبال یک کلمه کلیدی در کلیت این بحث باشیم این کلمه «پیچیدگی» باشد. این پیچیدگی باید در تمام ابعاد کاهش یابد. نیازمند دستورالعملی روشن و شفاف هستیم که از ابتدا تا انتهای فرایند را توضیح داده باشد و الزامآور باشد. در نهایت اینکه اینها حرفهای امروز نیستند؛ قدیمیاند؛ اما ضروریاند.