شهرداری، محصول مدرنیته
مدرنیته جنبشی بود که برای نخستینبار هوای تنفس خود را در شهرها یافت، پایگاه این جنبش طبقات متوسط شهری و بازرگانان بودند که از آنان تحت عنوان بورژوا یاد میشود.
مدرنیته جنبشی بود که برای نخستین بار هوای تنفس خود را در شهرها یافت، پایگاه این جنبش طبقات متوسط شهری و بازرگانان بودند که از آنان تحت عنوان بورژوا یاد می شود. بنابراین سوژه مدرن با شهر پیوندی عمیق دارد و تمام عناصر و کارکردهای خود را از شهر گرفته و در یک فرآیند ارتباطی بر آن بار کرده است. فردگرایی که یکی از بارزترین نمودهای مدرنیته است در هیچ کجا به اندازه شهر امکان بروز و ظهور ندارد.
به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، مقارن با آغاز توسعه غرب، شهرنشینی رشدی چشمگیر پیدا کرد و به شاخص مهمی برای توسعه مبدل شد. به علاوه شکل گیری دولت به مفهوم مدرن و به منظور انجام نقش کارگزاری و تصدی گری و اعمال حاکمیت نیازمند شهر بود. چنین شرایطی رفته رفته به تاسیس شهرهای بزرگ انجامید و این شهرها به نوبه خود نیازهای جدیدی را خلق می کردند. مهم ترین نیاز در این رابطه مربوط به اداره شهر و ارائه خدمات به ساکنان آن بود که همواره با دشواری هایی مواجه می شد. فرآیند شهرنشینی در ایران و ورود مدرنیته به شهرها حکومت را با چالش های عمیقی در این رابطه مواجه کرد.
شهرها در آستانه مدرنیته
تهران پایتخت این زمان ایران از آن دست شهرهایی بود که در حقیقت برای پایتختی ساخته شد. این محل هنگام انتخاب آقامحمدخان قاجار یکی از روستاهای ری به شمار می رفت البته روستایی بزرگ و استراتژیک بود ولی در برابر شهر بزرگ و پر اهمیتی همچون ری هرگز به حساب نمی آمد. با این حال تهران پایتخت قاجاریه شد و دارالخلافه نام گرفت و در طول سلطنت پادشاهان قاجار رفته رفته تکامل یافت تا به هیات دیگر شهرهای سنتی آن زمان ایران در آمد. ورود مدرنیته به ایران را معمولا مقارن با سلطنت ناصرالدین شاه می دانند. هرچند پیش از آن نیز در زمان فتحعلی شاه و با شکست ایران در جنگ با روسیه با اصلاحات مختلفی که از سوی افرادی چون عباس میرزا و قائم مقام فراهانی صورت پذیرفت، تلاش شد دریچه هایی برای ورود عناصر مدرن به ایران بازگشایی شود. مدرنیته همانگونه که انتظار می رفت در ایران نیز نخست به شهرها پا گذاشت.
آنچه همگام با ورود مدرنیته بر شهرهای ایران رفت، همان تکرار داستان مواجهه ایرانیان بدون آگاهی و شناخت کافی با مدرنیته است. چنین مواجهه ای از شهرهای ایران نمونه های ناهنجار و تقلیدی شهرفرنگ ها را خلق کرد. شهرهای سنتی که درون یک نظام سنتی با نهادهای سنتی قادر بود کارویژه های خود را به خوبی انجام دهد، در آستانه مدرنیته به شکلی بی قواره می کوشید مقلد آن باشد و عموما نیز ناموفق ارزیابی می شد، چنانکه دکتر پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصری که حدود سه دهه در پایتخت ایران زندگی کرد، تهران را این چنین توصیف می کند: «هنگامی که مسافری به پایتخت اروپایی نزدیک می شود، سر و صدای شاد یا شلوغی ارابه ها و درشکه هایی که می آیند و می روند، روستاهایی آباد، لباس های شهری، نزاکت و لطفی که در مردم مشاهده می شود و... همه او را متوجه این نکته می سازند که دارد به مرکز مملکت نزدیک می شود. درباره تهران هیچ یک از آنها که گفتیم صادق نیست. این شهر که در دشتی کم آب نزدیک حاشیه کویر قرار گرفته به استثنای راه هایی که در اثر عبور ستور ایجاد شده دارای جاده های مواصلاتی نیست و هیچ بنای معظمی ندارد...»
شهرداری نیاز شهر مدرن
پولاک در ادامه گزارش های خود از تهران تصویری دقیق تر به دست می دهد که شرایط فضاهای شهری در این زمان را روشن می کند: «برای نظافت خیابان ها هیچ عملی صورت نمی گیرد. این را دیگر به میل و دلخواه سبزیکارها واگذار کرده اند که زباله شهر را برای کود ببرند. دل و روده حیواناتی که ذبح شده اند و باقی مانده غذا و جانورانی که مرده اند، به کوچه افکنده می شود و در آنجا می ماند. پس این خود بخت بلندی است که سگ های بسیار با تخم وترکه فراوان شان شبانگاه از کمینگاه بیرون می پرند و خیابان ها را تمیز می کنند. شغال ها نیز اینجا و آنجا، گاه و بی گاه به دستیاری سگان برمی خیزند. استخوان های به جا مانده را در خندق شهر می اندازند. با وجود این تپه های کوچکی نیز در شهر هست که کثافت قرن های بسیار را لایه به لایه در خود انباشته و از انظار پوشانده. بوی عفونت وحشتناکی که از این همه مواد گندیده منتشر می شود، سکونت در تهران را در فصل تابستان به خصوص برای اروپاییان طاقت فرسا می سازد. تب های کشنده ای ایجاد می کند و باعث می شود که هرگاه وبا وارد مملکت شد، به طور وحشتناکی کشتار کند. بیش از هر وقت بوی عفونت چند روز بعد از عید قربان بیداد می کند... بنابراین به اروپاییان سخت توصیه می شود که تابستان را در یک جای ییلاقی به سر ببرند. چرا که تردیدی نیست در شهر در این فصل به اسهال خونی سختی مبتلا می شوند.»
ادامه وضعیت ناگوار شهر تهران را در دوره مظفری نیز می توان دنبال کرد. عبدالحسین خان ملک المورخین سپهر که رساله قانون را در دوره مظفرالدین شاه به رشته تحریر درآورده است، وضعیت تهران را در این دوره این گونه توصیف می کند: «در اصلاح مجرای آب دارالخلافه تمام امراضی که در شهر پیدا می شود به واسطه بدی آب شهر است، زیرا که آبی که در آن از فضولات سگ و گربه و شتر و اسب و قاطر و الاغ و گوسفند و اطفال انسان و آب های ماست گندیده و آب پنیر و هندوانه و خربزه گندیده و آب دیزی پزی و صابون پزی و غیره و غیره باشد، چگونه مورث امراض غریبه نمی شود؟ و اگر بعضی کسان آب جاری در عمارات دارند و ازین آب[بیمار] نمی شوند، ناچار از بعضی اغذیه و مطبوخات که از این آب در آن استعمال شده اکل و شرب می کنند. به علاوه، وقتی هوای شهر از این آب متعفن شد، هر کس استشمام این هوای متعفن را می نماید، مبتلای به هرگونه مرضی می شود...» و در جای دیگر می افزاید: «کوچه های شهر خیلی خراب و کثیف و پرتگاه و گودال های زیاد دارد و خاکروبه دان خانه هاست و اسباب تعفن هوا و مورث امراض می شود.»
با افزایش تدریجی نمادهای مدرنیته در تهران بر شمار جذابیت های شهر افزوده شد و به علاوه فراگیر شدن قحطی، وبا و خشکسالی در کشور مهاجرت به تهران را به عنوان یک مقصد جذاب تسریع کرد. افزایش جمعیت شهر بر شمار مشکلات آن افزود و در چنین فضایی گروه های مختلف بنابر منافع و سلایق خود دست به تصمیم سازی و تصمیم گیری برای شهرها می زدند. بنابراین نیاز به ایجاد یک سیستم فراگیر در رابطه با ارائه خدمات شهری سخت احساس می شد. برای این امر نخست نهادی به منظور نظافت شهر در نظر گرفته شد که به آن احتسابیه می گفتند و با توجه به بحران ایجاد شده و اهمیت این امر به مسوول امر احتساب ابتدا لقب احتساب آقاسی و بعدا احتساب الملک را اعطا کردند. محمود خان کاشانی نخستین کسی است که منابع دوره ناصری از او به عنوان احتساب الملک یاد می کنند و به نظر می رسد این شخص نخستین رئیس احتسابیه در ایران بوده است. به مرور بر شمار کارکردها و وظایف این نهاد افزوده شد و بخش های مختلف خدمات شهری به آن واگذار می شد.
ناصرالدین شاه در طول دوران سلطنت خود به اقدامات دیگری نیز جهت بهبود فضای شهری دست زد، از جمله امین حضور «پیشخدمت خاصه شریفه» را مامور تنظیمات و انتظامات شهر دارالخلافه و حوالی آن کرد. همچنین خندق بزرگی برای دفع خاکروبه ها و کثافات شهر حفر شد. کار مهم دیگر این دوره که با کمک شاگردان مدرسه دارالفنون عملی شد، کشیدن نقشه تهران بود. از کسانی که در این دوران به امور شهری ماموریت یافتند می توان به محمدحسن خان صنیع الدوله و اعتمادالسلطنه و میرزا عباس خان پسر میرزارضا مهندس باشی اشاره کرد. بسیاری از منابع میرزا عباس خان مهندس باشی را که در مدرسه نظامی فرانسه تحصیل کرده بود نخستین کسی می دانند که مسوولیت اداره شهر تهران را برعهده داشته است.
در دوره مظفرالدین شاه برای نخستین بار نهاد «بلدیه» تاسیس شد که تکامل یافته احتسابیه بود. محل این نهاد در ساختمان «چادرخانه» یا «خیام خانه» روبه روی سبزه میدان واقع بود. نزدیکی تاسیس این نهاد با انقلاب مشروطه این شانس را فراهم کرد که به زودی صاحب قانون شود و مجلس اول در یکی از نخستین اقدامات خود قانون بلدی را در 108 ماده به تصویب رساند. نخستین رئیس بلدیه تهران خلیل خان اعلم الدوله ثقفی پزشک، سیاستمدار، نویسنده و مترجم بود. او در دارالفنون پزشکی آموخته بود و احتمالا نخستین فارغ التحصیل این رشته در داخل کشور بود. البته وی ادامه تحصیلات خود را نیز به توصیه طولوزان پزشک مخصوص ناصرالدین شاه در فرانسه گذراند و حتی موفق به دریافت نشان شوالیه در آن کشور شد. ثقفی در بازگشت به عنوان پزشک مخصوص مظفرالدین شاه مشغول به خدمت می شود و همزمان به جرگه مشروطه خواهان می پیوندد. گفته می شود حضور او در دربار مظفری نقش بسزایی در تغییر نظر شاه و صدور فرمان مشروطیت داشت. مقارن با روی کار آمدن محمد علی شاه به فرانسه می گریزد و با فتح تهران توسط مشروطه خواهان به ایران بازمی گردد و به عنوان نخستین رئیس بلدیه منصوب می شود.
به این ترتیب تهران از وضعیت نابسامانی که برای دهه های متمادی با آن دست به گریبان بود رهایی پیدا کرد و نهادی مشخص با قوانین معینی که از سوی مجلس ابلاغ شده بود، مسوولیت اداره آن را برعهده گرفت. البته در ابتدا این نهاد ضعف های بسیاری داشت که منجر به اصلاح قانون آن و ابلاغ قانون جدید برای سامان دادن به وضعیت مالی و درآمدهای بلدیه در مجلس دوم شد. وظایف بلدیه از همان ابتدا شامل طیف گسترده ای بود و در قانون بلدیه هدف از تاسیس آن را «حفظ منافع شهرها و رفع نیاز شهرنشینان» آورده بودند. علاوه بر امر نظافت و زیبایی شهر خدمات دیگری مانند رفع تکدی گری، تاسیس دارالمساکین، دارالعَجَزه و مریضخانه، ایجاد کتابخانه، خدمات مربوط به آتش نشانی، حفظ و مرمت مساجد و مدارس و دیگر اماکن عمومی از جمله خدماتی بود که ارائه آن بر عهده بلدیه ها گذاشته شد. این نهاد در سال های بعد فراز و فرودهای بسیاری را سپری کرد و با گسترش و اهمیت پایتخت در مجموعه اداری و سیاسی کشور ریاست نهاد بلدیه که بعدها شهرداری نام گرفت، اهمیت ویژه ای پیدا کرد.
شهرنشینی در ایران
شهرنشینی در طول تاریخ ایران در مقایسه با دیگر صورت های زندگی اجتماعی از اقبال کمتری برخوردار بوده است. ایران عموما صاحب جامعه ایلاتی و قبیله ای بود که مردم هویت خود را به آن وابسته می دانستند. با این حال حکومت ها اگرچه عمدتا سابقه ایلاتی داشتند اما برای تشکیل و تثبیت خود به شهرها وابسته بودند و اغلب شهرهای بزرگ را به عنوان پایتخت خود برمی گزیدند یا محدوده ای کوچک را پس از پایتختی به شهری بزرگ مبدل می کردند. چراکه آنچه یک دولت نیازمند آن بود نظیر تمرکز، فعالیت های نظامی، گسترش تجارت و صنعت جز در محدوده شهر امکان پذیر نبود. شهرهای ایران به صورت سنتی از نهادهای خاصی تشکیل می شد و ساکنان عمده آن وابستگان به دستگاه حکومت بودند.
کهن دژ محل استقرار شاه، شارستان سکونتگاه دیوانیان، اشراف و سپاهیان و سواد شهر جایی بود که عمدتا مردم عادی از پیشه وران و کشاورزان زندگی می کردند. بازار و مسجد دو نهاد مهم در مجموعه شهرهای ایرانی بود که هریک کارویژه های خود را در قالب زیست سنتی ایفا می کرد. به علاوه از آنجا که حکومت ها ثبات چندانی نداشتند و احتمال تاخت و تاز و درگیری در شهرها نسبت به دیگر مناطق بیشتر بود، مردم عادی تمایل چندانی برای شهرنشینی نداشتند. چانچه در یورش مغولان بیشترین آسیب متوجه شهرها شد تا آنجا که آبادترین شهرهای آن روزگار نظیر نیشابور برای قرن ها دیگر نتوانستند اهمیت پیشین خود را به دست آورند. مجموعه این عوامل از جذابیت زندگی در شهرها پیش از ورود مدرنیته به ایران می کاست.