مهم اینه سالم باشه
یکی از پدیدههای باورنکردنی صنعت خودروسازی ما اینه که شما هرچیزی هم سفارش بدی ممکنه درنهایت یه چیز دیگه بت بدن! اینم فقط در حد رنگ و آپشن نیست که بگید فوقش به جای مشکی متالیک، گلبهی روغنی تحویل میدن، نه! جدیدا جنسیت خودروها هم در هالهای از ابهامه!
یکی از پدیدههای باورنکردنی صنعت خودروسازی ما اینه که شما هرچیزی هم سفارش بدی ممکنه درنهایت یه چیز دیگه بت بدن! اینم فقط در حد رنگ و آپشن نیست که بگید فوقش به جای مشکی متالیک، گلبهی روغنی تحویل میدن، نه! جدیدا جنسیت خودروها هم در هالهای از ابهامه! مثلا چند وقت پیش به جای تندر نود به خریدارای اچ.سی.کراس تحویل دادن درواقع خلاصهترش میشه اینکه گفتن هرکی اِل. نود میخواسته رو بهش دانگفنگ بدید، مگه چه فرقی میکنن؛ اون چارتا چرخ داره اینم چارتا چرخ!
حرکتی که قطعا در سطح بینالمللی صنعت خودرو میشه ازش بهعنوان نسل جدید کاستومر سرویس (یا همون سرویسکردن مشتری) یاد کرد! خلاصه که الآن کلا دیگه دوستان زدن به ریشه، اوضاع مث این میمونه که بری رستوران پیتزای پپرونی با موهیتو سفارش بدی ولی درنهایت گارسون جلوت کشک و بادمجون با دوغ آبعلی بذاره! در این راستا من فکر کنم بهزودی شاهد گسترش این سبک کاستومر سرویس در سایر بخشها هم باشیم:
دیالوگ ۱ – لوکیشن: نانوایی
مشتری: آقا ببخشید بیزحمت دوتا سنگک پر کنجد.
نانوا: بفرمایید اینم سه تا لواش بیکنجد!
مشتری: آقا من سنگک میخواستم!
نانوا: چه فرقی میکنه! جفتش میره تو معدهات خمیر میشه!
دیالوگ ۲ – لوکیشن: داروخانه
مشتری اول: عذر میخوام یه قرص اورژانسی میخوام.
دکتر: بفرمایید اینم یه بسته ۷ تایی!
مشتری اول: این چیه آقای محترم؟ میگم اورژانسی میخوام!
دکتر: داروش وارد نمیشه دیگه! همین هست فقط!
مشتری اول: خب من الآن چه خاکی تو سرم بریزم با این قیمت پوشک و شیرخشک و ...
دکتر: خب همینی که دادم رو ببر!
مشتری اول: آخه اینکه قرص نیست!
دکتر: چه فرقی میکنه جفتش جلوگیری میکنه دیگه!
مشتری اول: ولی این مال زمانیه که هنوز کار از کار نگذشته!
دکتر: ایرادی نداره، حالا ببرش واسه دفعات بعد به دردت میخوره!
مشتری دوم: آقای دکتر ببخشید یه بسته زولپیدم ۲۰ به من بدید! چند شبه خوابم نمیبره.
دکتر: بفرمایید خدمت شما، تشریف ببرید صندوق حساب کنید!
مشتری دوم: فکر کنم اشتباه شده، به من پروپرانول ۲۰ دادید!
دکتر: چه فرقی میکنه مهم اینه که جفتش بیسته!
دیالوگ ۳ – لوکیشن: سوپرمارکت
مشتری: ماست موسیر چکیده دارید؟
فروشنده: بله تشریف ببرید یخچال آخر، طبقه وسط بردارید خودتون!
مشتری: اینا که کشکن همه!
فروشنده: خب کشک بردار!
مشتری: میخوام خورش قیمه ماست بذارم جلوی مهمون! کشک بردارم؟
فروشنده: بردار دیگه چه فرقی میکنه؟! جفتش از خانواده لبنیاتن! از شیر درست شدن!
دیالوگ ۴ – لوکیشن: بیمارستان
پرستار: تبریک میگم جناب! هم مادر هم بچه هردو سالمن! میتونید برید داخل ببینیدشون!
مرد: ایوای... مرسی... ولی ...
پرستار: ولی چی؟
مرد: ولی مگه نگفتین بچه پسره؟
پرستار: بله پسره.
مرد: ولی اینکه... نداره؛ دختره انگار.
پرستار: عه، فکر کنم با بیمار قبلی جابهجا شدن بچههاتون!
مرد: خب برید بچه خودمو بیارید!
پرستار: آخه ترخیصشدن رفتن اونا.
مرد: یعنی چی؟! من پسرمو میخوام!
پرستار: وا، چه فرقی میکنه آخه؟ مهم اینه که سالم باشه!
اثر: احمدرضا کاظمی