دستاوردهای بدون سند در رسانهها؟
حسن سبیلاناردستانی*: مدتزمان زیادی است که سرتیتر رسانهها اعم از رادیو و تلویزیون و مطبوعات مملو از دستاوردهای مسئولان است که هر مخاطبی را به آینده امیدوار میکند و مخاطبان در حسرت هستند که چرا از این مدیران در بقیه بخشهای جامعه که دچار تعلل است، استفاده نمیشود! و حتی خواهان دادن بهای بیشتر به این مدیران در راستای پیشرفت کشور هستند؛ اما به استثنای رادیو و تلویزیون که همیشه در حال امیددادنهای خیالی به شهروندان هستند، چرا مطبوعات، خبرگزاریها و سایتهای خبری، از مدعیان دستاوردها نمیخواهند اسناد و مدارک رسیدن به این دستاوردها را نیز منتشر کنند؟ و آیا این دستاوردها مربوط به آن مدیر یا سازمان است یا مربوط به روند کنونی جامعه بوده که آنها به نام خود مصادره به مطلوب کردهاند؟ آیا رسانهها تابهحال به این فکر کردهاند که با انتشار ادعاهای افراد ممکن است تبدیل به پلهای برای صعود مدعیان به مدارج بالاتر سیاست شوند؟
این اتفاق باعث شده مدیران به جای ارتقای درایت مدیریتی خود درصدد افزایش دانش تبلیغاتی خود باشند تا بتوانند بدون هیچ زحمتی کاستیهای خود را پنهان و با نداشتهها و نکردههای خود ارتقا یابند؟ دستاوردهایی مانند افزایش ضریب بیمه در کشور، کاهش ضریب خسارات بیمه، کاهش سوانح رانندگی [بخوانید افزایش مصدومان]، افزایش رتبه علمی ایران، کاهش بیماریهای مسری، امید به زندگی، کاهش بیکاری و... که تعدادشان به حدی زیاد است که از شمار خارج شدهاند؛ اما سؤال اینجاست که براساس کدام برنامه و اقدامی این دستاوردها محقق شده است؟
کمی تأمل و بررسی اخبار و اسناد موجود نشان میدهد که در بیشتر موارد، سند و مدرکی دال بر برنامه یا اقدامی برای این دستاوردها وجود ندارد و این روند جامعه [جهانی یا شهروندی] بوده که منجر به این نتایج و دستاوردها شده است. صرفا بازنشر اخبار روابطعمومیها یا خبرگزاریها، بدون تعامل با منبع خبر، منجر به این سوءاستفاده از رسانهها در سطح کشور شده است، به ترتیبی که تیتر اول و نیمصفحه برخی از مطبوعات یا خبر ثابت سایتهای خبری به این دستاوردها اختصاص مییابند؛ درصورتیکه درباره صحت آن گزارش دقیقی وجود ندارد.
مثال اول که افزایش استفاده از بیمه از سوی شهروندان است، اگر بررسی شود، متوجه میشویم که هیچ تبلیغات و اطلاعرسانی از بیمهها در سطح کشور به صورت فراگیر انجام نشده است و شهروندان به علت بحرانهای پیدرپی متوجه این امر شدهاند که کسانی که بیمه داشتهاند، زیان کمتری دیدهاند و چون بیمه در دستور کار یا همان گفتوگوی شهروندان قرار گرفته است، با موارد دیگر بیمه نیز آشنا شده و از آن استفاده کردهاند و حال آیا این افزایش استفاده از بیمهها مربوط به عملکرد بیمه مرکزی است یا مربوط به حسابوکتاب سرانگشتی شهروندان درباره زندگی شخصیشان؟
دومین مثال را میتوان به کاهش سوانح رانندگی اختصاص داد که در آن بیشتر دستگاهها مدعی تأثیر در کاهش سوانح رانندگی هستند! آمار نشان از افزایش تصادفات و مصدومان دارد و فقط در خبرها کاهش آمار فوت در رسانهها تبلیغ میشود که اگر سری به رسانهها [در بُعد آموزشی] و تبلیغات زده شود، هیچ نشانی از اطلاعرسانی و فرهنگسازی در کاهش سوانح رانندگی دیده نمیشود و مشخص نیست که چگونه دستگاههای مرتبط، این کاهش مرگومیر را از دستاوردهای خود میدانند.
درصورتیکه کاهش فوتیهای سوانح به چند دلیل است. الف- با عنایت به اینکه در زمانهای تعطیلات امکان حرکت خودروها به علت ازدحامشان با سرعت زیاد وجود ندارد؛ در نتیجه تصادف با سرعت پایین مرگومیر را نیز به همراه ندارد. ب- خودروها در مقایسه با گذشته از امکانات ایمنی بیشتری بهرهمند شدهاند که امکان فوت افراد را کاهش داده. ج- شهروندان به علت دسترسی به ارتباطات فراگیر و جهانی با رفتارهای صحیح و مطمئن حدودا آشنا شدهاند که باعث ایجاد رفتار صحیح در رانندگی شده است؛ بنابراین هیچ مسئولی نمیتواند نتایج را به خود نسبت دهد.
سومین مثال درباره رتبه علمی ایران است که عدهای آن را از دستاوردهای خود میدانند؛ درصورتیکه با بررسی بودجه پژوهشی کشور ملاحظه میشود این بودجه از سال ١٣٨٤ به این سو روزبهروز کاهش یافته است و دیگر بودجهای مناسب برای پژوهش که منجر به علم شود، وجود ندارد؛ ولی با اجباری شدن نوشتن مقاله برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا و ارتقای استادان، به صورت کاذب آمار تولید علم در ایران را بالا بردهاند؛ درصورتیکه هر دانشآموخته دانشگاهی میداند با بودجه شخصی آنهم در کشوری با سرانه درآمد پایین، پژوهش مناسب و کاربردی منجر به علم تولید نخواهد شد و وضعیت کنونی نیمبند علمی نیز نتیجه دستاوردهای شخصی استادان، اندیشمندان و پژوهشگران کشور است که فاقد پشتوانه سازمانی است.
*استاد ارتباطات
منبع:
روزنامه شرق