شجاعت گمشده
کار رسانه چیزی جز طرح پرسش و مطالبهگری نیست. پرسشهایی که باید مدام بهروز شوند و پرسیده شوند. حتی زمانی که به نظر میرسد پاسخی مطرح شده است، این پاسخ زمینهای برای طرح پرسشی تازه است. هدف غایی چیزی نیست جز رسیدن به پرسشهای نهایی و بنیادین که میتوانند راهگشای ما در چالشها باشند.
مسعود ذهبیون* کار رسانه چیزی جز طرح پرسش و مطالبهگری نیست. پرسشهایی که باید مدام بهروز شوند و پرسیده شوند. حتی زمانی که به نظر میرسد پاسخی مطرح شده است، این پاسخ زمینهای برای طرح پرسشی تازه است. هدف غایی چیزی نیست جز رسیدن به پرسشهای نهایی و بنیادین که میتوانند راهگشای ما در چالشها باشند.
شاید گریز برخی مدیران از رسانهها نیز گریز از پرسش باشد. گریز از نشستن زیر نور روشن افکار عمومی و پاسخ به سؤالات، مطالبات و وعدههایی که داده شده است. بااینحال پای یک سوءتفاهم بزرگ در میان است. سوءتفاهمی که راه را برای چالشها و مسائل بزرگتر باز میکند. این سوءتفاهم مرموز در سایه، درواقع فکری است که سالهاست در ذهن اداری و مدیریتی ما رسوب کرده است و چه بسیار مدیران کارآمدی که به دلیل همین سوءتفاهم در برابر افکار عمومی شرمنده شدند. برای یافتن این مشکل باید به سررشته برگردیم.
آنجا که تفکر مدیریتی ما نگاهی یکسره عمرانی دارند. بخشی از این میزان ارجوقرب وجه عمرانی در مدیریت - جدا از اهمیت ذاتی عمران که نمیتوان نافی آن شد- مدیون وجه کمّی و ریاضی عمران و ساختوساز است. بهعبارتدیگر کارنامه مدیریتی در کشور ما بیش از هر چیز با ساختوساز سنجیده میشود. همه ما خاطرات تلخی داریم از ساختوسازهای فاقد بررسیهای کامل و طرح توجیهی که درنهایت فراموش شدند و ثمری جز نابودی سرمایه ملی نداشتند؛ اما در زمان خودشان بهعنوان کارنامه مدیریتی منظور شدند. گویی هیچچیز جز ارجاع و اشاره به میزان ساختوساز نمیتواند نشان بدهد که یک مدیر تا چه حد موفق عمل کرده است. این در حالی است که در دنیای امروز مدیریت بیش از هر چیز بر افزایش راندمان متمرکز شده و عملا تمرکز بر بخش لجستیکی و استفاده حداکثری از امکانات و زیرساختهای موجود است.
اما شاید وجه ناخوشایندتر این سوءتفاهم، سکوتکردن درباره موانعی است که اجازه تحقق اهداف را نداده است. راستش در هیچ کجای دنیا قرار نیست اهداف به شکل صد درصد محقق شوند. چراکه تحقق چنین اهدافی همچنان در حیطه عملکرد انسانی قرار میگیرد و امور انسانی همواره بیش از آنکه کمّی باشند؛ کیفیاند. بهاینترتیب جای حیرت نیست که بسیاری از طرحها به اهداف معینشده نرسند. اما آنچه اهمیتی مضاعف دارد، گفتن از همین چیزهایی است که محقق نشدهاند و اینکه چرا؛ چه عواملی و چگونه سبب شدهاند تا اهداف و سیاستها به نتیجه نرسند. از دل چنین نگاهی و چنین پرسشی است که یکی از مهمترین ویژگیهای مدیریت یعنی «شجاعت» ظهور میکند. شجاعت نشستن در برابر افکار عمومی و شجاعت بیان مسائل و چالشها. صداقت و شجاعت ازآنجا که بر پایههای منطقی و مستدل استوار است، پاسخگویی را سادهتر و لذتبخش میکند.
درنتیجه همچنان که دستاوردهای درخشان مدیریتی در بخش عمرانی و مدیریتی اطلاعرسانی میشود، میتوان از اهداف محقق نشده هم سخن گفت. میتوان شجاعانه در پیشگاه مردم قرار گرفت و توضیح داد که کدام هدف چرا و چگونه به سرانجام نرسیده است. دلایل اگر منطقی باشند، عقل سلیم حامی شماست و اگر کاستی در کار باشد، شجاعت عذرخواهی بر ارج یک مدیر خواهد افزود. رهبر معظم انقلاب نیز اخیرا به مناسبت هفته دولت، خطاب به دستگاههای دولتی گفتند: «هفته دولت مناسبتی است برای یادآوری و مرور خدمات یکساله اعضای دولت؛ جمعبندی عملکردها و نقد نقاط ضعف و نقاط قوت. هم دستاوردها را بگویید؛ هم تنگناها را بگویید، هم آنچه را که توانستید انجام بدهید را بگویید؛ هم آنچه را که باید انجام میدادید و انجامنشده را بگویید؛ با مردم مستقیم حرف بزنید تا آنجایی که ممکن است.»
جای تردید نیست که این مسیر، منجر به بهبود وضعیت کشور خواهد شد. مسیری که شفافیت، شجاعت و گفتگوی مستقیم با مردم را در دستور کار قرار میدهد. در کنار همه اینها؛ این مسیر البته میتواند تمرینی باشد برای همزیستی و همراهی بهتر مدیران با رسانهها تا به مدد این همراهی از فشارهای ناکارآمد کاسته و حمایت افکار عمومی نیرویی مضاعف در پیشبرد اهداف مقررشده باشد.
* مدیر مسئول هفته نامه حمل ونقل