◄ نقش تعیینکننده مشارکت در بازآفرینی شهری
حسن روحانی رئیسجمهوری در جریان بازدید از وزارت امور اقتصادی و دارایی مقایسه قابل تأملی کرد. او خطاب به وزیر و مدیران این وزارتخانه گفت: در بخش بافت فرسوده هر چه با اقتصاددانها و بانکها مشورت کردیم، دیدیم که مثل اینکه کار نشدنی است اما وقتی با توسعهگرها که هزاران واحد مسکونی ساخته و فروختهاند، جلسه گذاشتیم، فهمیدیم که مشکل کجاست و مشکل چیزی نبود که تا به حال میگفتند. تا حالا نشده با بخش خصوصی بنشینم و نکته ارزشمندی نیاموزم.
حسن روحانی رئیسجمهوری در جریان بازدید از وزارت امور اقتصادی و دارایی مقایسه قابل تأملی کرد. او خطاب به وزیر و مدیران این وزارتخانه گفت: در بخش بافت فرسوده هر چه با اقتصاددانها و بانکها مشورت کردیم، دیدیم که مثل اینکه کار نشدنی است اما وقتی با توسعهگرها که هزاران واحد مسکونی ساخته و فروختهاند، جلسه گذاشتیم، فهمیدیم که مشکل کجاست و مشکل چیزی نبود که تا به حال میگفتند. تا حالا نشده با بخش خصوصی بنشینم و نکته ارزشمندی نیاموزم.
این مقایسه روحانی بار دیگر ذهنها را متوجه اختلاف رئیس دولت با وزیر مستعفی کرد؛ نحوه اقدام دولت در بافت فرسوده. رئیس بر انجام سریع کار تأکید داشت اما وزیر بر بازآفرینی و رویکرد محلهمحوری. «حملونقل» در گفتگو با یک اقتصاددان مفهوم بازآفرینی را به بحث نشسته و در گفتگو با یک توسعهگر سرنخهایی که رئیسجمهوری از ایراد کار گفته دنبال کرده و در گفتگو با یک پژوهشگر اقتصادی دلیل قضاوت روحانی از رویکرد اقتصادی را ارزیابی کرده است. در گفتگوی اول با حسین توکلی بحث بازآفرینی باز شده است.
بازآفرینی معنای دوباره آفریدن میدهد این معنی واژگانی در بخش مسکن چگونه ترجمه میشود اساسا دوباره آفریدن در بخش مسکن چگونه است مگر میشود در بخش مسکن که بدون روح است دوباره آفرینی کرد؟
فکر میکنم با یک مثال اگر توضیح بدهم بهتر بتوان مقصود را بیان کرد. بازآفرینی یعنی به وجود آمدن نسل جدید. مثلاً در یک خانواده یک کودک از نظر قیافه، فرم بدنی، راه رفتن و حتی حرف زدن ممکن است همانند والدین و اجدادش باشد، اما با وجود همه شباهتها دارای هویت مستقلی است.
به بیان دیگر ممکن است کالبد و ظاهر فرد، تداعی کننده فرد دیگری باشد اما آن شخص فردی دیگر در نسل سوم خانواده بوده و رفتار، گفتار، اندیشه و هنجارهای منحصر به فردی دارد. این امر به معنای آن است که فرد بازآفرینی شده است. در یک مرکز قدیمی شهری نیز ممکن است عناصر کالبدی متعلق به سالها قبل باشد، ولی رفتارهای این مرکز شهری به آن دوره تعلق ندارد و بازسازی شده باشد.
به عبارت دیگر این مرکز شهری معاصرسازی شده و با حفظ ویژگیهای شکلی با تغییر رفتار و اندیشه، فرزند زمان خودش شده باشد پس عکس آنچه که شما گفتید یک محله نیز بهدلیل هویتی که دارد میتواند همانند انسان در کنار ظرف دارای یک مظروفی باشد یعنی با وجود فرم مشابه محتوای متفاوتی داشته باشد. شما وقتی با فردی مواجه میشوید اولین چیزی که با آن برخورد میکنید سیمای اوست اما بعد با آشنایی بیشتر نحوه گفتار و لهجه او هنجارها، رفتار و اندیشه او را نیز درک میکنید. شهر هم همینطور است شما ابدا سیما را مشاهده میکنید و بعد با کارکردها و هنجارهای حاکم بر آن یا هر محله آشنا میشوید.
بازآفرینی شهری به معنی آفرینش دوباره است؟
به یک روایت بله، یعنی روح تازهای در کالبد بنا مجموعه یا بافت دمیده شود. برای مثال یک خانه تاریخی یا باغ را حفظ و با دقت مرمت شود ولی از آن به شکل جدیدی استفاده شود. وقتی روح دیگری در آن دمیده شود تغییری بنیادین خواهد کرد. برای مثال باغ نگارستان تبدیل به یک موزه شده است یک خانه تاریخی میتواند رستوران یا هتل باشد یا دانشکده معماری شود. در واقع کالبد حفظ شده و رفتارها و هنجارهای بنا تغییر میکند.
با این تعریف تفاوت نوزایی و بازآفرینی در چیست؟
بازآفرینی شهری و نوزایی شهری یک تفاوت عمده با هم دارند؛ در نوزایی شهری اصراری بر حفظ کالبد نیست. در قالب این نگاه یک مکان جدید بهوجود میآید.
در بازآفرینی شهری با حفظ فضاهای کالبدی روستاها و محلههای تاریخی بر تشابه کالبدی و ظاهری آنها تأکید میشود، درحالیکه در نوزایی شهر تشابه، حفظ و تکرار مظاهر کالبدی اهمیت ندارد بلکه حفظ روحیه مهم است. به طور کلی بازآفرینی دمیدن روح جدید در کالبد قبلی و قدیمی است. در باز آفرینی کالبد حفظ شده ولی عملکرد تغییر میکند. در حالی که در رویکرد نوزایی شهری محله حذف شده و موجودی دیگر به جای آن مینشیند.
به نظر شما بازآفرینی شهری در عرصه عمل باید چه فرآیندی را طی کند و به چه ابعادی توجه کند؟
یک نکته بسیار مهم در تجربه کشورهای موفق در زمینه بازآفرینی آزمون نظریهها در حوزه عمل است. این آزمون برای نظریههایی که چارچوبهای آرمانی دارند ضروریتر است زیرا به تجربه میگذارند و در عمل آن را تکمیل میکنند. این فرآیند پویا موجب میشود روش مختلف بازآفرینی همچون بازآفرینی فرهنگمحور، اقتصادمحور، اجتماعمحور شکل بگیرد و در هر محله یا شهر متناسب با نیاز آن یک مبنایی انتخاب شود.
با توجه به خاصیت آرمانی باورها در کشور ما چنین آزمونی انجام میشود؟
در کشور ما چنین فرآیندی بین عرصه نظر و عمل وجود ندارد و به ندرت با اقدامی نوسازانه در شهر مواجه میشویم که برمبنای نظریه باشد.
چرا، اتفاقا ما در هر حوزهای تلاش کردهایم نظریه خاص خود را داشته باشیم در حوزه معماری هم همین طور؟
در کلام یا روی کاغذ نظریه وجود دارد، ولی در عمل به فراموشی سپرده میشود و آن چیزی که بعد از اجرا رخ میدهد با طرح فاصله دارد.
علت چیست؟
علت شکاف عمیق بین نظریه اولیه و چیزی که اجرا شده این است که باور به نظریه وجود ندارد و تفکر آرمانگرایانه آنقدر قوی هست که با وجود پذیرفتن نظریه، در عمل اتفاق دیگری رخ میدهد. نوع مداخلات به شکلی است که ماهیت و روح آن را به کلی دگرگون می کند؛ به دلیل شکاف میان نظر و عمل هیچگاه فرآیند از نظر به عمل و بالعکس طی نمیشود و این باور وجود ندارد که تجربیات براساس نظریات نیست و از تجربیات در تکمیل و توسعه نظریات استفاده نمیشود.
برخی از اقتصاددانان از رویکرد مکانیکی در انجام کارها صحبت میکنند برای مثال اعتقاد دارند رویکرد مشارکتی ضعیف است؟
چون مفهوم مشارکت درک نشده است. مشارکت را یا با اقناع و همراهی کامل اشتباه میگیرند یا در حد تماشاچی تنزل می دهند .به اعتقاد من در بحث بازآفرینی باید به مفهوم مشارکت به معنی توافق دوسویه در یک نقطه با وجود اختلافنظرها توجه شود. نکته دیگر آنکه رویکرد مداخلهای درست نیست. مداخله بار معنایی آمرانه دارد حتی از آن میتوان به تعرض به حقوق دیگران به صورت پنهانی یاد کرد بنابراین استفاده از واژه مداخله و تعقیب رویکرد مداخله محور کار درستی نیست و بهتر است در سیاستها به دنبال اقدام بود نه مداخله.