حداقلهای فرود هواپیمای بدون چرخ فراهم نشد / با مجوز رسمی علیه تحریم در سازمان ملل صحبت کردم
تین نیوز | کاپیتان شهبازی که سه سال پیش در چنین روزی بوئینگ ۷۲۷ را بدون چرخ در فرودگاه مهرآباد بدون حتی یک قربانی به زمین نشاند، ناگفتههایی از دلایل قربانی شدن خود پس از این اتفاق و سخنرانیاش علیه تحریم هوایی ایران در سازمان ملل را بازگو کرد.
سه سال پیش در چنین روزی هواپیمای بوئینگ 727 هما بدون چرخ روی باند فرودگاه مهرآباد به زمین نشست. فرودی که سروصدای زیادی هم در رسانههای داخلی و هم رسانههای خارجی به پا کرد و در ادامه با وجودی که این پرواز به سلامت به زمین نشست و قربانی نداشت، اما چند ماه بعد این پرواز یک قربانی گرفت.
این قربانی کسی نبود جز خلبانی که هواپیمای بدون چرخ را بدون تلفات جانی به زمین نشاند. کاپیتان هوشنگ شهبازی حدود 10 ماه پس از به زمین نشاندن پرواز 727 حکم بازنشستگی را دریافت کرد و همچنان از قانعکننده نبودن دلایل بازنشستگی زودتر از موعد گلایه دارد:«سن بازنشستگی خلبانی در ایران 65 سال است، در حالی که بنده الان 55 سال سن دارم. آنها باید دلیل فنی برای بازنشستگیام میآوردند که این کار را نکردند. اگر من به سن بازنشستگی رسیدهایم چرا کشورهای دیگر بهدنبال استخدامم هستند.»
کاپیتان شهبازی 36 ماه پس از فرود بدون چرخ بوئینگ 727 ناگفتههایی از ساعت 5 روز 26 مهرماه 90 گفت. از فراهم نشدن سه آیتم درخواستی برای فرود در فرودگاه مهرآباد تا حسادتی که به گفته خودش موجبات بازنشستگیاش را فراهم کرد. مشروح گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با کاپیتان شهبازی همزمان با جشن تولد سه سالگیاش را در ادامه میخوانید:
از خودتان بگویید چه شد که خلبان شدید؟
در میانه متولد شدم و پدرم معلم بود. 12 ساله بودم که به تهران آمدیم. در تهران دیپلم اتو مکانیک گرفتم و بعد دیپلم ریاضی گرفتم و در کنکور قبول شدم. به توصیه پسرخاله شهیدم سردار ناصرالدین نیکنامی که آن زمان معاون سیاسی استاندار آذربایجان بود مهندسی مکانیک گرایش هواپیمایی را انتخاب کردم. لیسانس گرفتم و دورههایی که دیده بودم فوق لیسانس محسوب شد. پس از آن در اداره استاندارد پرواز-همین ادارهای که دلایل سقوط ایران 140 را بررسی میکند- استخدام شدم و پس از مدتی مسئول این اداره شدم.
هفت هشت سال در این اداره کار کردم و بعد این مدت به مزاجم پشت میز نشینی سازگار نبود. در همان دورهای که آنجا بودم آموزشهای لازم برای خلبانی را دیدم و سال 63 به هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران منتقل شدم. در ایرانایر بهعنوان مهندس پرواز 10 تا 12 سال پرواز کردم. موقعی که ایرباس هما را روی خلیجفارس زدند بنده مهندس پرواز ایرباس بودم و خانوادهام نگران شده بود که ممکن است من در پرواز بودهام.
سعادت شهادت نصیب من نشد و در پرواز دیگری بودم. پس از این دوره کمک خلبان شدم و بعد خلبان شدم. البته از قبل گواهینامههای مربوطه را از هواپیمایی کشوری دریافت کرده بودم.
در دوره خلبانی پرواز مسکو را انجام میدادم، پروازی بینالمللی بود که دو ست کرو بودیم. دوستانم پرواز را تا مسکو میبردند و آنجا تحویل من و یکی از همکارانم میدادند. 26 مهرماه سال 90 این بحران اتفاق افتاد. در روز سانحه داشتم از فرودگاه مسکو به فرودگاه امام پرواز میکردم که در زمان فرود چرخ هواپیما باز نشد.
کارهایی که معمولا لازم است انجام دهیم، انجام دادیم اما چرخ قسم خورده بود که باز نشود. بحرانی را پشت سرگذاشتیم. به هر حال کارهایی که لازم بود کارخانه سازنده بوئینگ گفته بود،آموزشها و تجربه را به کار بردیم ولی متاسفانه چرخ هواپیما باز نشد و مجبور شدیم به مسافران بگوییم که قرار است بدون چرخ فرود بیاییم.
چند دقیقه گذشت تا هواپیما فرود آمد؟
حدود 28 دقیقه. این اضافه زمانی بود که میخواستیم بنزین هواپیما را تا انتها بسوزانیم تا بنزین اضافه نداشته باشیم. با توجه به اینکه میدانستیم بدون چرخ مینشینیم باید بنزین را میسوزاندیم. تمام تلاش خود را برای باز کردن چرخ بکار بستیم از جمله هیدرولیکی، الکترونیکی، منوالی و.. هر کار کردیم نتوانستیم چرخ را باز کنیم و مجبور بودیم بدون چرخ و با بدنه روی زمین بنشینیم. کارهایی که لازم بود به برج مراقبت هم گفتیم.
فکر میکنم در پرواز هواپیما مخصوصا وقتی حالت بحرانی پیش میآید باید بهصورت گروهی عمل کرد و مانند فوتبال است. یک نفر نمیتواند به تنهایی گل بزند و بازیکنان دیگر باید در این زمینه همکاری کنند.
اقداماتی که در روی زمین (فرودگاه) برای فرود هواپیما آماده شد، چه بود؟
در این گونه حوادث میگوییم حالت اضطراری. البته وارد مسائل فنی نمیشوم چون ممکن است که برای خیلیها چیز جالبی نباشد و سعی میکنم عمومیتر صحبت کنم. وقتی میگوییم حالت اضطراری برج مراقبت پرواز باید یک کتاب کار کنند با گفتن یک کلمه ما. مثلا وقتی هواپیماربایی صورت میگیرد خلبان دیگر نمیتواند جلوی کسی که اسلحه را بالای سرش گرفته حرف بزند. در این مواقع خلبان کافی است کدی که قبلا با برج مراقبت رد و بدل شده را اعلام کند، برج مراقبت متوجه میشود که هواپیما ربایی شده و به مراجع ذیصلاح خبر داده و اقدامات لازم انجام میشود.
وقتی بالا بودم عزیزانم در برج مراقبت پرواز بسیار با ما همکاری خوبی داشتند و به ما قوت قلب میدادند. الان ما روی زمین هستیم و پاهایمان روی زمین سفت است و به همین دلیل خیلی خوب حرف میزنیم و خیلی خوب هم فکر میکنیم. خلبان روی زمین اگر 100 درصد باشد وقتی پایش از زمین کنده می شود 50 درصد کارایی اش از بین میرود. حالا یک موتور هم از دست برود یا چرخ باز نشود 25 درصد از 50 درصد باقیمانده از بین میرود. مثلا مهماندار بگوید در هواپیما مریض داریم یا اینکه گارد امنیت پرواز با مسافری درگیری لفظی پیدا کند یا اینکه کمک خلبان ضعیف باشد و... توانایی خلبان به 10 درصد
میرسد با این 10 درصد خلبان باید بتواند هواپیما را سالم به زمین بنشاند.
از این رو شغل خلبانی از این جهت و همچنین تصمیمگیری مهم است، چون در این شغل ثانیهها کار میکنند. چون هواپیما با سرعت صوت حرکت میکند ثانیهها کار میکنند و در عرض یک ثانیه باید بتوانیم خیلی سریع تصمیمگیری کنیم. مثلا روی باند که پرواز میکنیم یک سرعت به نام وی وان (سرعت تصمیمگیری) داریم، در صورت بروز اشکال در هواپیما کمتر از این سرعت یا بالاتر از آن عکسالعمل خلبان فرق میکند. در عرض دو تا سه ثانیه باید تصمیمگیری کنیم.
در 28 دقیقهای که در آسمان بودید چه زمانی به مسافران اطلاع دادید که چرخهای هواپیما باز نمیشود؟
تقریبا 10 دقیقه مانده به فرود بود که از طریق مهماندار هواپیما به مسافران نقص فنی را اطلاع دادم.
مسافران درباره دلیل تاخیر در فرود سئوالی نمیپرسیدند؟
چرا سئوال میکردند و گفتم اشکال کوچکی پیش آمده که در حال برطرف کردن آن هستیم. قرار بود در فرودگاه بینالمللی امام خمینی بشینیم، اما تصمیم گرفتم که در فرودگاه مهرآباد هواپیما را بنشانم. البته در این رابطه خیلی صحبت بود اما با توجه به اینکه کسی نمیتواند جای خلبان تصمیم بگیرد، تشخیص دادم که به جای فرودگاه امام خمینی در فرودگاه مهرآباد هواپیما فرود بیاید. هیچ خلبانی به جای خلبان هواپیمای پروازی نمیتواند اظهار نظر کند. خلبان مانند دکتر جراح است و هیچ کس دیگر نمیتواند از بیرون به او بگوید فلان کار را انجام بدهد.
چرا فرودگاه مهرآباد را برای فرود انتخاب کردید؟
ساعت 5 بعدازظهر بود، با توجه به اینکه بیس هما در فرودگاه مهرآباد است و اگر در فرودگاه امام خمینی مینشستم همه چی هم خوب بود برای تعمیر هواپیما را باید به فرودگاه مهرآباد منتقل میکردند یا اینکه قطعات را به فرودگاه امام خمینی میبردند. ترجیحا بهتر بود که هواپیما در فرودگاه مهرآباد مینشست. دلیل دوم این بود که فروگاه امام تقریبا در 60 کیلومتری تهران است و میدانستم چون با چرخ بسته بشنیم قرار است هواپیما از باند خارج شود، قرار است بال هواپیما به زمین بخورد، قرار است آتش بگیرد. چون وقتی نوک هواپیما با آسفالت تماس داشته باشد ایجاد جرقه میکند که در
زمان فرود تولید می شود. چون فرمان هواپیما روی دماغه هواپیماست خلبان (من) فرمان هم نداشت. از سوی دیگر با توجه به اینکه هواپیما 38 ساله بود مثل پرایدهایی که تنظیم فرمان نمیشود در اتوبان که یک وری میرود این هواپیما این حالت را داشت. یعنی قرار بود با آن سرعت بدون فرمان فرود بیایم.
خلبان در این مواقع باید به نهایت بدی فکر کند تا اشکالی برای کسی پیش نیاید و میدانستم اگر در فرودگاه امام خمینی فرود بیایم اگر اشکالی برای یکی از مسافران پیش آید و بخواهیم مصدومان احتمالی را ساعت 5 بعدازظهر با آن ترافیک از فرودگاه امام به بیمارستانی در تهران منتقل کنیم، طرف در مسیر جان خواهد داد.
کسی با فرود هواپیما در فرودگاه مهرآباد مخالفت نکرد؟
احدی جرات مخالفت با خلبان را ندارد، حتی رئیسجمهوری هم نمیتواند به خلبان دستور بدهد. رئیسجمهوری اختیاراتش را در آنجا -آسمان- به خلبان تفویض میکند.
مسئله دیگری هم بود، فرودگاه امام خمینی یک باند بیشتر ندارد، اما فرودگاه مهرآباد دو باند دارد؛ 29 چپ و راست. در فرودگاه امام خمینی پروازهای خارجی مینشیند اگر در آنجا فرود می آمدم تنها باند این فرودگاه بسته می شد. حداقل 10 ساعت طول میکشید تا باند را تخلیه کنند و همه پروازهای خارجی دایورت میشد و آبروی سیاسی ما میرفت. بنابراین ترجیح دادم به این سه دلیل در فرودگاه مهرآباد هواپیمای 727 را بنشانم. با این کارم در ترافیک هوایی ایجاد اشکال نکردم.
خلبان برای مواقع اضطراری آموزشهای لازم را دیده است.
بله، زمانی که در کابین خلبان هستیم و همه فکر میکنند که چرت میزنیم پاهایمان، دستهایمان کار میکند. گوشمان به طور همزمان سه ایستگاه را میشنود، تصمیم میگیریم و آیندهنگری میکنیم. خلبانی که از تهران تا مسکو پرواز میکند در هر لحظه از پرواز حساب میکند. بعضیها فکر میکنند کاری نمیکند و دارد قهوه میخورد، ولی زمانیکه قهوه را میخورد نمیفهمد چی میخورد و فکر میکند اگر در این نقطه متور هواپیما برود برگردد تهران بهتر است یا به پرواز ادامه بدهد و در یکی از فرودگاههای مسیر بنشیند.
در این تصمیمگیری جهت باد و میزان بنزین دخیل است. در پرواز سه سال پیش مسکو-تهران حدود 80 نفر تبعه روسی در هواپیمای بوئینگ 727 هما بودند که انگلیسی را خوب متوجه نمیشدند و فارسی را هم که بلد نبودند. به سرمهماندار گفتم ببین مسافر ایرانی که در روسیه زندگی کرده و زبان روسی بلد باشد داریم یا نه. خوشبختانه داشتیم. خواهرزاده زنده یاد منوچهر نوذری یکی از مسافران هواپیما بود و از طریق وی به مسافران روسی اطلاع دادیم که چه اتفاقی برای هواپیما افتاده و قرار است بدون چرخ در فرودگاه فرود بیاییم.
زمانیکه موضوع را به مسافران اطلاع دادم از برج مراقبت پرواز اجازه نشستن گرفتم. روی بهشت زهرا بودم که از آنها سئوال کردم همه چز برای فرود آماده است.
همه چیز یعنی چه چیزهایی؟
همه چیز یعنی سه آیتم مهم. یکی فوم است که برای جلوگیری از آتشسوزی هواپیما روی باند میریزند. آیتم بعدی ماشینهای آتشنشانی بود و آیتم سوم نیز مدیکال اسیست (آمبولانسها و دکترهای مختلف). بسته به تعداد مسافر هواپیما آمبولانس باید در زمان فرود باشد که من از آنها 120 آمبولانس خواسته بودم. چرا که وقتی هواپیما آتش بگیرد یک آمبولانس حداکثر میتواند دو نفر را حمل کند.
این سه آیتم در زمان فرود آماده شده بود؟
حالا خدمتتان میگویم (با خنده). آقای بروجردی یا آقای آقایی بود که در کمیسیون تلفیق درباره این اتفاق از بنده سئوال کردند.معمولا با توجه به اینکه خلبان در سوانح جان خود را از دست میدهد میگویند مقصر خلبان بوده است. در مجلس عصبانی شدم و گفتم عزیزم خلبان شهیدت زنده است و نمیتوانید بگویید مقصر است چون از دماغ مسافران خون هم نیامد. وظیفهام این بود که مسافران را سالم زمین بگذارم و هیچکدام هم زمین نخورند. خلبان زنده و بیگناه است. باید به من جواب بدهید. من فوم خواسته بودم چرا –روی باند- نریختید. من آتشنشانی خواسته بودم چرا نیامد؟ من آمبولانس
خواسته بودم چرا نیامد؟
اتفاقاتی پس از آن فرود معروف رخ داد و شما بازنشسته شدید. مدیران هما با استناد به فعالیت 35 ساله شما را خانهنشین کردند.
خلبان در ایران تا سن 65 سالگی کار میکند مثل استاد دانشگاه است. چون هزینهای که برای خلبان صرف میشود بسیار زیاد است و معمولا بین 10 تا 15 سال اول تحت آموزش است و بهرهوری خلبان در سالهای آخر است. کارمند دولت مثل آموزش و پرورش سی ساله بازنشسته میشود و یک خلبان تا وقتی که نفس دارد کار میکند. برای اینکه آموزش خلبان بسیار پرهزینه است. خلبان کارمند معمولی نیست که پس از سی سال بازنشسته شود.
در حال حاضر خلبانانی داریم که 47 است که پرواز میکنند و هنوز هم آنها را رها نمیکنند. چرا الان هواپیمایی امارات و ترکیش دنبال به خدمت گرفتن من هستند. اگر قرار است بنده با مقام بالا بازنشسته شوم کسی که 10 سال بیشتر از من پرواز کرده باید بازنشسته شود و بعد از 9 ساله و 8 ساله ها و.... نوبت بازنشستگیام میرسد.
مگر اینکه اشکال فنی به من بگیرند و بگویند اشکال داشتهای، داشتم بیایند بگویند. اینها یک چیز دیگری میگویند. اینها میگویند شما بهعنوان یک شهروند ایرانی اجازه فعالیت برای لغو تحریم را نداری که به نظر این کار خلاف است. بنده بهعنوان یک شهروند ایرانی طبق دستوراتی که مقام معظم رهبری دادهاند که در مقابل تحریمها، تهاجم فرهنگی و خیلی مسائل دیگر مسئول است و جزو وظایف هر ایرانی است، بنده هم بهعنوان یک ایرانی خلبان اینقدر غیرت داشتم که به جای مدیران هواپیمایی کشور به تنهایی و با هزینه شخصی از مردم ایران دفاع کنم. برای اولینبار در طول تاریخ
اتفاق افتاده که خلبانی در سازمان ملل متحد برود.
حضور شما در سازمان ملل چقدر بعد از فرود اضطراری هواپیمای 727 روی داد؟
حدود 10 ماه پس از آن اتفاق پرواز میکردم. در این مدت فعالیتهای زیادی در رابطه با لغو تحریمهای صنعت هوایی کشور انجام دادم و در این مسیر از هزینه شخصی استفاده کردهام و از هیچکس انتظاری نداشته و ندارم. امیدواریم فرزند خلفی برای این سرزمین باشم، فکر میکنم وظیفه هر مسلمان ایرانی است که از کشورش دفاع کند. طبق قوانین بینالمللی، آمریکا کنوانسیون سال 1947 را امضا کرده که الان با تحریمهای ایران آنرا نقض کرده است. در این کنوانسیون آمده که احدی تحت هیچ شرایطی نمیتواند هواپیمایی را تهدید یا تحریم کند. جان و حیات انسان در هیچ جا قابل تهدید نیست
این قانون اول حقوق بشر است.
گفته میشود یکی از دلایل بازنشسته شدن شما رفتن به اجلاس ژنو با لباس هما بوده است؟
کارگر میدان که نبودم، بنده خلبان هما بودم. رفته بودم که از هوانوردی کشورم دفاع کنم.
یعنی مدیران ایرانایر در جریان حضور شما با لباس هما بودند؟
اول اینکه نیازی به هماهنگی نبود، دوم آنکه هماهنگ کرده بودم.
اما هما میگوید بدون هماهنگی این سفر انجام شده است؟
هماهنگ کرده بودم. اجازه گرفته بودم.
از چه کسی اجازه گرفته بودید؟
بالاتر از وزیر. بالاتر از وزرات اطلاعات. بالاتر از وزارت امور خارجه. بالاتر از رئیس هما. کسی که من را بازنشسته کرد رئیس مستقیم من بود به خاطر حسادت. به من میگفت چه کسی گفته تو باید قهرمان ملی شوی. مانده بودم چه باید بگویم. میگفت برای چه قهرمان ملی شدهای. گفتم بخدا من نشدم اگر هم شدم مردم گفتهاند و گناه من نیست. میگفت چه کسی گفته چرخ هواپیما باز نشود تا تو معروف شوی. گفتم ایشالله چرخ تو هم باز نشود تا تو هم معروف شوی. حسادت رئیس مستقیم من باعث بازنشستگی بنده شد.
این آقا بعد از آن با یکی از خبرگزاریها مصاحبه کرد و 12 دروغ گفت. این دروغها را های لایت کردم و آنها را پیش رئیس هما و مدیر روابط عمومی هما خواندم که آقای پرورش (مدعامل ایرانایر) از بنده خواهش کرد جواب نده و خودم جوابش را میدهم. مدیر مستقیم بنده را ممنوعالمصاحبه کردند. به خاطر مصاحبه دروغی که معاونت عملیات ایرانایر کرد و گفت در پرواز مسکو-تهران بنده کمک خلبان بودهام. گفت بنده تحت آموزش بودهام و به جای من یکی دیگر هواپیما را نشانده است. 12 دروغ گفت و به خاطر این دروغها مدیرعامل ایرانایر وی را ممنوعالمصاحبه کرد و از من خواستند به خاطر
ایرانایر و آرم هما مصاحبه نکنم و جوابش را ندهم. تا حالا هم نگفته بودم.
همان زمان یکی از دلایل بازنشستگی شما از رده خارج شدن هواپیمای بوئینگ 727 اعلام شده است.
از رده خارج نشده بود. سه هواپیما از این نوع کار میکرد. ایشان برای اینکه رئیسجمهوری تاکید کرد به خاطر افکار عمومی باید بازخواست شود، هواپیماهای مذکور را کنار گذاشت تا بگوید دیگر نیازی به خلبان نداشتیم و کاپیتان شهبازی را بازنشسته کردیم.
یعنی به خاطر بازنشسته کردن شما سه هواپیما را از رده خارج کردند.
خیر بازنشسته شده بودم. سه ماه پس از بازنشستگی این هواپیماها از رده خارج شدند. کمیته ویژهای تشکیل شد و به بنده نامه داد که کاپیتان هوشنگ شهبازی قهرمان ملی این کشور است باید به سرکار برگردد و منافع اش در ظرف چند ماه مستردد شود و مسئولی که این خلبان را بازنشسته کرده باید بازخواست شود.