◄ دور زدن تحریم با هواپیمای مسافربری
وبلاگ تین نیوز، فرزین پورمحبی | اواسط یک سفر هوایی از رفتار خدمه پرواز متوجه شدم که وضعیت غیرعادیه. بعد از کلی پیگیری بالاخره یکیشون رضایت داد تا خیلی آروم جریانو در گوشم بگه. جریان هم از این قرار بود: خلبان محترم غش کرده بود.
منم که تازه فیلم سقوط پرواز 714 رو دیده بودم یکهو احساس مسئولیت در وجودم مثل قرص ویتامین «ث» در آب قلیان کرد و تصمیم گرفتم مثل رابرت ردفورد با راهنمایی برج مراقبت، هواپیما رو سالم به زمین بنشونم... برای این کار اعلام آمادگی کردم، خدمه پرواز در وهله اول مخالف بودند اما وقتی بهشون توضیح دادم ده ساله که ماشینم پرایده و در رانندگی، شرایط سختتر از اینها رو گذروندم اونها هم مجاب شدن که منو با سلام و صلوات بر مسند کاپیتان بنشونند!
در اولین تماس، برج مراقبت بهم توصیه کرد خونسردیمو حفظ کنم. منم با اطمینان گفتم: روحیه خوبی دارم و کاملا آمادهام! اما مسئول برج مراقبت در حالی که پک عمیقی به سیگارش میزد بهم گفت: جوگیر نشو الان رو نمیگم منظورم بعد از حرفایی هست که قراره بزنم! بعدشم ادامه داد: این داستان با اون چیزهایی که تو فیلمها دیدی خیلی فرق داره، الآنه کشور ما در مقطع حساس کنونی قرار داره و به خاطر تحریم و بالا رفتن نرخ ارز، خیلی چیزها وارد نمیشه و یا بهتر بگم نمیشه که وارد بشه! مثلا همین هواپیمایی که پشتش نشستی شیرین هشت قطعه کلیدی رو نداره! مثل: سیستم ناوبری، سیستم ترابری، سیستم باز کردن چرخها، سیستم بستن چرخها، سیستم خلبان خودکار، سیستم سوختگیری و چند تا سیستم دیگه ... بنزینش بنزین سوپر بدون سرب خودمونه و به جای جعبه سیاه هم یه mp3 به دست متخصصان متعهد داخلی داخل کابین خلبان نصب شده که از نمونه اصلیش خیلی بهتره و هیچگونه مشابه خارجی هم نداره و از همه مهمتر با این ابتکار سالانه 10هزار دلار ارز صرفهجوبی میشه!
تنها مشکل جعبه سیاه ما اینه که فقط زمانی میتونه مکالمات داخل کابین رو پخش کنه که هواپیما سقوط نکرده باشه و یا ضربه محکمی نخورده باشه! البته در حال حاضر داره روی جعبه سیاهی کار میشه که مثل ساعتهای سوییسی ضدضریه و ضدآبه و رنگش هم دلباز و گوجهایه، به امید خدا اسمش رو هم میذاریم آرزو که با ماهواره امیدمون جور دربیاد! سیستم کامپیوتری این هواپیما هم با مهندسی معکوس سر هم شده و به همین خاطر، همه اطلاعاتی که میده برعکسه که اونم با استفاده از تکنیک نوشتههای روی آمبولانسها متخصصان باذوق ما تونستن با گذاشتن یه آیینه جلوی اطلاعات ارسالشده حلش بکنند! البته اخیرا استعمارگران سر کیسه تحریم رو شل کردن و قرار شده چند تا چیز از شرکتهای جنرال موتورز و بوئینگ برامون بفرستن که اگه همهشون هم برسن، بازم مشکل فعلی شما حل نمیشه.
مسئول برج مراقبت در حالی که سعی میکرد تاسفش رو از آخر و عاقبت من و مسافرهای هواپیما پنهون بکنه، بهشدت تاکید کرد که این راز بین خودمون دو تا بمونه... منم بهش قول مردونه دادم که اگه با این اوضاع فعلی زنده موندم بهجز زنم این موضوع رو به کسی نگم و بعد هم مثل بچههای کنجکاو پرسیدم: پس خود خلبانها چطوری می تونند این ابوطیاره رو برونند؟ اونم آهی کشید و گفت: دورههای آموزشی خلبانی در کشور ما برعکس کشورهای دیگه دومرحلهایه: مرحله اول عمومیه و دورهاش یکساله است که مثل همه کشورها مربوط میشه به روندن هواپیما. اما مرحله دوم مربوط میشه به موندن هواپیما! این مرحله سخت و تخصصیه و مدتش سه ساله است و فقط هم در کشور ما تدریس میشه اسم دورهاش آموزش پیشرفته دور زدن تحریمه! در این دوره آموزشی خلبانها یاد میگیرند هواپیما رو بدون چرخ و ترمز روی باند بنشونند و یا چشم بسته بدون رادار و قطبنما و فقط به کمک حس غریزی - به تبعیت از غریزه پرندگان مهاجر - مسیرشونو جهت یابی بکنند و یا همونطور که گفتم بتونن از اطلاعات برعکس کامپیوتر بدون وقفه استفاده بکنن و خیلی کارهای دیگه ... آخرشم گفت: حالا با این اوضاع و احوال از من چه انتظاری داری؟ من در این مدت کم چی می تونم یادت بدم؟ یادت نره که بنزینت سوپره و دو برابر زودتر از بنزین های استاندارد هواپیماها تموم می شه، پس به آمپر بنزین دلت رو خوش نکن ... چیزهایی که گفتم رو نمی شه با زدن چند تا دگمه و کشیدن چند تا اهرم حل کرد. حالا فهمیدی که چرا نمیشه مثل فیلم ها یادت بدم؟... این چیزا بیشتر به امور متافیزیکی و روحی روانی و مدیتیشین و تقویت حس ششم و غریزه و تله پاتی ربط پیدا می کنه که اونارو هم نمیشه اینجوری یاد داد!
در حالیکه صدام می لرزید بهش گفتم: حالا... حالا تکلیف من ... یعنی ما چیه؟
با خنده بهم گفت: تو که می گفتی خونسردم پس چی شد قهرمان؟ بعد هم با لحن یک کشیش حاضر شده بر بستر یک بیمار در حال مرگ بهم گفت: من در این جور مواقع استغفار و طلب بخشش رو پیشنهاد می کنم و آخرشم یک سرود مذهبی از بی سیم پخش کرد و بی سیم رو قطع کرد!
تو همین گیر و واگیر یکهو یاد فیلم اتاق عمل شماره 314 افتادم که در اون شون هریسون فورد تونسته بود تو یه بیایون بی آب و علف و فقط با راهنمایی های یه دکتر از طریق بی سیم دریچه میترال دوستش رو با دریچه آئورتش عوض بکنه ...
با هیجان خاصی موضوع رو با برج مراقبت در میون گذاشتم و از اونا خواستم یه پزشک رو بیارن پشت بی سیم تا حداقل بتونم با کمک اون، اوضاع بیریخت کاپیتانو ردیف کنم.
اما وقتی دکتر اومد متوجه شدم جعبه کمک های اولیه به جعبه سیاه هواپیما شیشکی می بست و بهجز چند تا چسب زخم چیز دیگه ای نداشت، اما حرفای دکتر نور امیدی رو در ته قلبم روشن کرد: دو خبر برات دارم، یکیش خوبه و یکیش بد؛ اول با کدوم حال میکنی؟
ازش خواستم اول خبر بد رو بگه... خبر بدش این بود که خیلی هم تازگی نداشت: در حال حاضر ما بشدت دچار تحریم دارویی و تجهیزات پزشکی هستیم! پس چیز دندون گیری هم گیرت نمیاد!
اما خبر خوبش این بود: برعکس مسئله هدایت هواپیما این تحریم رو می شه با بی سیم هم دورش زد. انگار که یارانهمو بهم داده باشن از خوشحالی زبونم بند اومده بود و ازش خواستم که معطل نکنه ... اونم نسخه خلبان رو اینجوری پیچید:
اولش قولنج کاپیتان رو می شکنی، بعد به کمک انرژی درمانی دستاتو بالا و پایین بدنش می کشی حواست باشه که سوءاستفاده نکنی و جنبه داشته باشی در مرحله سوم تا می تونی روش تمرکز کن! اگه چشماشو باز کرد فرصت رو از دست نده و هیپنوتیزمش کن و بهش دستور بده بلند شه و مثل بچه آدم بره سر جاش بشینه .. آخرشم اگه راه دستت بود یه لیوان عرق خارشتر رو با نبات و عناب بهش بخورون و یه کمی هم کاهگل جلوی دماغش بگیر ....سرتون رو درد نیارم داستان ما پایان خوشی داشت چون با این کارها تونستم حال کاپیتان رو جا بیارم! اونم تونست هواپیما رو عین یه لیوان آب خوردن به زمین بنشونه!!
آفرین به مهارت و غیرت خلبانهای ایرانی ... وقتی از پله های هواپیما در میون اشک شوق و دست و هورای مسافران پایین می اومدم تصمیم گرفتم یه آدم دیگه بشم. بله من تونسته بودم به نوبه خودم و در حد بضاعتم یک تحریم رو دور بزنم و از این طریق به کشورم خدمتی هر چند ناچیز بکنم و خاری بشم در چشم فتنه گران و یاوه گویان شرق و غرب و شمال و جنوب... بعد از این حادثه تصمیم گرفتم در طول زندگیم همه تحریم ها رو دور بزنم و به همین خاطر موسسه خیریه دلواپسان دور نزدن تحریم با مدیریت جدید راه انداختم ... الان هم به کمک تجربیاتم در این زمینه چندین کتاب نوشتم با موضوع: تحریم در ما هیچ اثری نداره !!!
داداش جنسش یک بوده گل کاشتی