تنها، نترس، بی سلاح
وبلاگ تین نیوز | مطلب زیر زندگی نامه و خاطره ای از سرگرد خلبان شهید پولاد داوودی است:
" ماه اول جنگ تحمیلی سپری شده بود و نیروی هوای ارتش جمهوری اسلامی ایران نقش سرنوشت سازی را در مقابله با تهاجم دشمن برعهده داشت. مراکز مهم نظامی و اقتصادی عراق مورد تهاجم دائمی هواپیماهای شکاری قرار می گرفت و زمینگیر کردن نیروهای مهاجم دشمن در جبهه ها نیز ماموریت خطیری بود که نیروی هوایی عهده دار آن شده بود. همه روزه تعداد زیادی هواپیما از پایگاه های مختلف به پرواز در می آمدند و یگان های پیاده و زرهی دشمن را آماج بمب ها، راکت ها و موشک های خود قرار می دادند و به این ترتیب با حملات پی در پی یگان های دشمن زمین گیر شده و هر روز حرکت شان کندتر از روز قبل می شد.
دزفول قهرمان، مردانه در مقابل این تهاجم ایستاده بود و پایگاه هوایی آن سرفراز و سربلند درحالی که زیر ضربات دائم توپخانه دشمن قرار داشت، با غرش سهمگین هواپیماهای شکاری آتش مرگ بر سر دشمن زبون می ریخت.
پروازها بی وقفه ادامه داشت و نوک حمله هواپیماهای ما در تمای جبهه های خوزستان، متجاوزین را نشانه گرفته بود. نیاز عملیاتی نیروی زمینی به داشتن آخرین اطلاعات از حرکات دشمن نیز با پروازهای اکتشافی تامین می شد. من هم به عنوان یکی از خلبانان هواپیماهای اکتشافی به پایگاه دزفول مامور شده بودم تا پروازهای عکاسی در ارتفاع کم را در کم ترین زمان ممکن انجام داده تا در صورت لزوم، اطلاعات تازه ای از تحرکات دشمن به نیروهای خودی برسد.
برای عملیات شناسایی انتخاب شدم
صبح زود یکی از روزها، طبق معمول روزانه به پست فرماندهی پایگاه وارد شدم. پس از ورود به من ابلاغ شد که به اتاق جنگ مراجعه کنم. اطمینان داشتم که ماموریت جدیدی در پیش است و باید پروازی برفراز مناطق عملیاتی انجام دهم. به اتاق جنگ رفتم و در آن جا دستور پروازی مربوط به ماموریت شناسایی هوایی از دشمن را دریافت کردم. جزئیات دقیقی از ماموریت در دستور پروازی ذکر شده بود. طرح ریزی پرواز را با دقت به انجام رساندم و کلیه نکات مربوط به نحوه عکاسی از هدف ها را در نظر گرفتم. با مراجعه به اتاق هدف، توسط افسر اطلاعات و عملیات در مورد تهدیدات منطقه و وضعیت دشمن خصوصا از نظر دفاع ضدهوایی
توجیه شدم. مقصد، بخش شرقی هویزه بود و می بایست از هدف هایی که عمدتا تجمع نیروی های عراقی و مرکز فرماندهی آنها بود، عکس می گرفتم.
در یک روز خوب به طرف اهداف پرواز کردم
آن روز، هوا خیلی خوب بود و دید کافی وجود داشت. صبر کردم خورشید به اندازه کافی بالا بیایید تا عکس ها از وضوح بیشتری برخوردار باشند و جزئیات هدف را بهتر نشان دهند. دستورهای لازم برای استقرار دوربین ها و آماده کردن هواپیما قبلا صادر شده بود. ساعت یازده صبح پس از انجام وارسی های لازم به پرواز در آمدم و بلافاصله در ارتفاع بسیار کم به طرف اولین نقطه نشانه، شروع به پرواز کردم.
پس از طی مسیر طرح ریزی شده، به منطقه هدف نزدیک شدم. گرد و خاک زیادی را در مقابل خود دیدم که نمایانگر حرکت خودروهای زرهی دشمن بود. درحالی که خیلی به زمین نزدیک شده بودم به سمت آنها پرواز کردم. در حوالی هدف کمی بالاتر آمدم، دوربین ها را که آماده بودند به کار انداختم، پس از گذشت چند لحظه به سرعت بر فراز ستون های زرهی و تجمع نیروهای عراقی قرار گرفتم. تعدادی نفربر و تانک در حرکت بودند. دوربین ها را وارسی کردم، به خوبی کار می کردند و حتم داشتم که عکس های ذی قیمتی را از دشمت گرفته بودند.
در یک آن هواپیمایم مورد اصابت قرار گرفت
آتش ضد هوایی دشمن زیاد بود. برخورد گلوله ها را روی بدنه هواپیما احساس می کردم و با انجام مانورهای متوالی و گردش های سریع به چپ و راست، از میان آتش دشمن درحال عبور بودم که ناگهان هواپیما تکان شدید خورد. چیزی نمانده بود که با زمین برخورد کنم. دسته کنترل را به شدت به عقب کشیدم. هواپیما غیر طبیعی و دیوانه وار شروع به اوجگیری کرد ولی مجددا درحالت شیرجه قرار گرفت و این عمل چندین بار تکرار شد. گویا اشکالی در فرامین هواپیما پیش آمده بود. کنترل هواپیما با سختی انجام می گرفت. به هر ترتیب هواپیما را مهار کردم. دوربین ها را که به پایان کار خود رسیده بودند خاموش کرده به سمت پایگاه
به گردش درآمدم. هواپیما به سختی پرواز می کرد. هر چند اسب راهواری بود، ولی زخم های فراوان، آن را از توان انداخته بود لیکن با تمام این اوصاف مقاومت می کرد.
قرار شد از زمین وضعیت هواپیما واررسی شود
مراقب حرکاتش بودم و دعا می کردم که لطف پروردگار شامل حالم شود و بتوانم هواپیما را با عکس های خوبی که گرفته بود، به پایگاه برسانم. تلاش بی وقفه من به نتیجه رسید و به نزدیکی پایگاه رسیدم. با برج مراقبت پایگاه تماس گرفتم و اعلام موقعیت اضطراری کردم. لازم بود که وضعیت هواپیما توسط مسئولان در روی زمین دیده شود. نمی دانستم که چه اتفاقی افتاده، شاید سطوح افقی فرامین و سکان های افقی صدمه دیده باشند. با زحمت فراوان توانستم یک بار و در ارتفاع کم از فراز باند پروازی عبور کنم تا همکارانم در محل کاروان (اتاقکی در ابتدای باند که یک نفر از آن جا هواپیما را برای نشستن بر روی زمین
راهنمایی می کند) امکان وارسی هواپیما را داشته باشند، شاید بتوانند کمکی بکنند.
پس از عبور از فراز باند پروازی، با دشواری گردش کردم و سرانجام در ضلع آخر، خود را برای فرود آماده کردم. باید سرعت را کم می کردم، ولی هربار که مبادرت به کاهش سرعت می کردم، هواپیما از تعادل خارج می شد و تمایل به گردش و رفتن به سمت زمین پیدا می کرد. بدون کاهش سرعت، کاستن از ارتفاع نیز مشکل بود. به هر زحمتی بود خود را در جهت باند پروازی قرار دادم.
آماده نشستن بودم ولی ...
به هر صورت که شده ارتفاع را کم می کردم، سرعت را به حداقلی که هواپیما اجازه می داد رسانیده و از حرکات نامتعادل آن جلوگیری به عمل آوردم. سرعت نمای هواپیما را زیر نظر داشتم، سرعت هواپیما برای فرود بسیار زیاد بود و کاهش سرعت نیز هواپیما را از کنترل خارج می کرد. نشستن با این سرعت هم کاری عجیب و خارج از توانایی های اعلام شده هواپیما به شمار می آمد. تقریبا دو برابر حداکثر سرعت مجاز برای فرود هواپیما سرعت داشتم و کاهش آن مقدور نبود. به ناچار با همین سرعت به سمت باند پروازی حرکت کردم. دیری نپایید که چرخ های هواپیما باند پروازی لمس کرد و من
بلافاصله هر دو موتور هواپیما را خاموش کردم.
هواپیما بیش از 500 کیلومتر سرعت داشت. علایم فاصله نمای دو طرف باند به سرعت از جلوی دیدگانم عبور می کردند. از حداکثر توان ترمزها استفاده کردم، ولی باز هم سرعت بیشتر از آن بود که بتوان هواپیما را در طول باند پروازی مهار کرد. هواپیما تا آخر باند دوید و سرانجام با تور باریر درگیر شد و با فشار و تکان شدیدی متوقف شد. خودروهای آتش نشانی و نجات، هواپیما را در بر گرفته بوند و من با کمک پرسنل نجات و آتش نشانی را هواپیما پیاده شدم.
با نگاهی به هواپیما متوجه یک معجزه شدم
نگاهی به هواپیما انداختم. با معجزه ای واقعی روبه رو گشتم. بدنه هواپیما در نقاط زیادی توسط آتش دشمن سوراخ سوراخ شده و یکی از سکان های افقی هواپیما به کلی از بین رفته بود. هواپیما تنها به اراده پروردگار این راه طولانی را در چنین شرایط دشواری طی کرده بود و به راستی که چنین پروازی از جمله غیرممکن ها به حساب می آمد و نشستن با دوبرابر سرعت مجاز نیز حتما باید باعث بروز سانحه می شد. اما با توکل به قدرت لایزال الهی من و هواپیما از مهلکه ای حتمی نجات یافته بودیم.
چگونه می توانستم شکر این همه لطف و مرحمت ذات پاکش را بجای آورم و من خود را در مقابل اراده و مشیت الهی حقیر و کوچک می دیدم.
اوج خسارت بعد از ظهور عکس ها مشخص شد
فیلم های دوربین ها برای ظهور فرستاده شد. پس از ظهور و چاپ، وضعیت عجیب و باور نکردنی را در عکس ها دیدیم. دوربین های هواپیما علاوه بر گرفتن عکس های زیبا و با ارزش از تحرکات و تجمع دشمن، از سایه هواپیما نیز عکس های جالبی گرفته بود. سایه هواپیما در بخشی از عکس ها کاملا سالم بود و در دیگر عکس ها لحظات بعد از وقوع حادثه یعنی انهدام بخشی از دم هواپیما و سکان افقی آن کاملا به ثبت رسیده بود. بدین ترتیب دوربین های هواپیما کمک کردند تا عکس هایی مستند از پدیده ای نادر و باورنکردنی در پرواز هواپیمایی آسیب دیده گرفته شود و به عنوان یادگاری پرافتخار از جنگ تحمیلی برای آیندگان باقی
بماند.
زندگی نامه خلبان شهید پولاد داوودی
خلبان شهید پولاد داوودی یکی از خلبانان دلاور این سرزمین است که در سال 1330 در هشجین (مرکز بخش خورشرستم شهرستان خلخال واقع در استان اردبیل) به دنیا آمد. او پس از اتمام تحصیلات در هشجین برای ادامه تحصیل به تهران رفت و بعد از استخدام در نیروی هوایی جهت طی دوره آموزش خلبانی به آمریکا اعزام شد.
با آغاز تهاجم همه جانبه دشمن به خاک میهن در سال 1359 وی سر از پا نشناخته پای به عرصه دفاع از کیان این مرز و بوم نهاد. داوودی از جمله معدود خلبانان شناسایی بود که هم با RF-4 و هم RF-5 پرواز می کرد. او از جمله خلبانانی به شمار می رفت که در بین خلبانان به داشتن حس قوی پرواز مشهور بود و بارها به عمق خاک دشمن نفوذ کرده و عکس ها و فیلم های زیبایی را از خود به یادگار گذاشته است.
در مقطعی از جنگ، پایگاه چهارم شکاری دزفول تجلی گاه حضور درخشان این شهید بود. او یکی از بهترین خلبانان RF-5 پایگاه چهارم بود که عکسهای فوق العاده اش بارها به کمک نیروهای نظامی ایران آمد. وی در حین ماموریتهای مختلف حوادث گوناگونی را نیز از سر گذراند. داوودی یک بار بعد از عکسبرداری از یکی از پایگاههای هوایی عراق توسط دو فروند میگ 23 مورد تعقیب قرار گرفت و در نهایت در نوار مرزی یکی از میگها با مسلسل، هواپیمای او را مورد هدف قرارداد که در نتیجه هواپیما آسیب دید و سیستم ترمز هواپیما دچار مشکل شد. یکی از میگها همچنان به تعقیب ادامه داد تا سرانجام پس از مواجهه با پدافند
دزفول مجبور به فرار شد. داوودی درنهایت مجبور شد با سرعتی بیشتر از 500 کیلومتر روی باند پایگاه چهارم فرود آید که بوسیله Barrier (نواری که برای نگه داشتن هواپیما بر روی باند پهن می کنند) هواپیما متوقف شد.
بنا به نوشته برخی منابع غیررسمی، سرانجام هواپیمای او سی ام فروردین ماه 1363 در 100 کیلومتری تهران بر روی دریاچه قم مورد هدف پدافند خودی قرار گرفت و در دریاچه قم سقوط کرد و به شهادت رسید. پیکر او در قطعه 27 بهشت زهرای تهران آرام گرفته است.
منابع:
newcoy.persianblog.ir
iranian-airforce.blogfa.com (با تشکر از آقای محمد معما)
aerospacetalk.ir
parvazidigar.persianblog.ir
tomcat6062.ir
aznav.ir