◄ کیش شخصیت
وبلاگ فریدون اروجلو-یکی از خصائص رذیله حاکمان و فرمانروایان داشتن کیش شخصیت است. کیش شخصیت پدیدهای است که در آن یک شخص با استفاده از رسانههای گروهی و تبلیغات سیاسی از خود وجهٔ عمومی آرمانی و قهرمانانهای ارائه میدهد. این پدیده با استفاده از تعریف و تمجید در رسانهها و نیز ایجاد جوی که در آن شخص فارغ از پاسخگویی و یا مصون از اشتباه است بوجود میآید.
وبلاگ فریدون اروجلو-یکی از خصائص رذیله حاکمان و فرمانروایان داشتن کیش شخصیت است. کیش شخصیت پدیدهای است که در آن یک شخص با استفاده از رسانههای گروهی و تبلیغات سیاسی از خود وجهٔ عمومی آرمانی و قهرمانانهای ارائه میدهد. این پدیده با استفاده از تعریف و تمجید در رسانهها و نیز ایجاد جوی که در آن شخص فارغ از پاسخگویی و یا مصون از اشتباه است بوجود میآید. کیش شخصیت غالبا در حکومتهای تمامیتخواه و غیر مردمسالاری بر پا میشوند.موسلینی، هیتلر، استالین، صدام، قذافی و رهبران کره شمالی از این دست حاکمان بوده اند.
اما نوع بدتری از کیش شخصیت آن است که تعریف و تمجیدها رنگ مذهبی و مقدس و خدا گونه پیدا کند. شخص فرمانروا معیار و ملاک حق باشد و مبنای اعتقاد مردم به دین و دنباله خدا در روی زمین قرار گیرد. در چنین حالتی کوچکترین نقد و پرسشی از حاکم ، گناه و معصیت تلقی می شود، فرد منتقد خارج از دین خدا قرار می گیرد و دستگاه حاکمه حق دارند بنام خدا و به بهانه جلوگیری از فساد و گناه و دفع فتنه هر آنچه می خواهند با فرد منتقد و پرسشگر انجام دهند و به هر نحو که اراده کنند او را سرکوب نماید. در حقیقت غیر از تبلیغات سیاسی و حکومتی، تبلیغات مذهبی نیز به خدمت ساختن چهره ای مقدس و الوهی از فرد فرمانروا در می آیند.
اولین اسیب این وضعیت برای شخص حاکم است اما آسیب جدی از آن کسانی است که مبنای دینداری خود را اشخاص و افراد قرار داده و تحت تاثیر رسانه های تبلیغاتی و تبلیغات مذهبی افراد را ملاک و معیار حق قرار می دهند و دنیا و آخرت خود را فدای تحقق خواسته حاکم می کنند. نمونه آن را در حکومت بنی امیه و بنی عباس شاهدیم که نتیجه آن خارجی دانستن فرزندان پیامبر و به شهادت رساندن آنان به دست مومنین و متدینین به اسلام بوده است.
این مشکل امروز هم در میان جامعه ما دیده می شود.چه بسا افرادی که هوادار شخصیتی و یا سازمان گروهی شدند و بی تامل و اندیشه دل به آنان بسته، دنبالشان راه افتادند؛ اما همین که شخصیت مورد نظرشان دچار انحراف
شد، آنها نیز منحرف شدند. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نمونه روشن این انحراف در زمانه ماست.
امام علی در میانه جنگ جمل از سوی یکی از مسلملنان مورد پرسش قرار می گیرد که طلحه و زبیر و فرماندهان سپاه مقابل نیز از صحابی پیامبر و از قاریان قرآنند و چگونه می توانند بر سبیل باطل باشند؟ امام علی علیه السلام در پاسخ نمی گوید ملاک حق باطل منم بلکه می فرماید: اِنَّکَ لَمَلْبُوسٌ عَلَیْکَ، اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیتهایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی: فلان چیز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند
این تعلیم آگاهی بخش، انسان را برای حفظ ایمان و دین خویش در دژی استوار قرار می دهد؛ چون همیشه مردانی در میان امت اسلامی هستند که به مقام و منصب های بزرگ می رسند و توجه همگان را به خود جلب نموده آدمی به آنان گرایش پیدا می کند و آنان را معیار حق و باطل می پندارد