آیا برجام مسئول نوسازی ناوگان هوایی است؟
در روزهای اخیر بار دیگر یکی از رسانهها، مطلبی در نقد دولت منتشر کرده و با طرح مسائل عوامفریبانهای مانند زمینگیری ناوگان هوایی به دلیل تامین نشدن قطعات یدکی، تلاش کرده به اهداف سیاسی خود در ناکارآمد نشان دادن برجام، دست یابد.
در روزهای اخیر بار دیگر یکی از رسانهها، مطلبی در نقد دولت منتشر کرده و با طرح مسائل عوامفریبانهای مانند زمینگیری ناوگان هوایی به دلیل تامین نشدن قطعات یدکی، تلاش کرده به اهداف سیاسی خود در ناکارآمد نشان دادن برجام، دست یابد.
نگارنده این نوشته، به مستنداتی اشاره کرده که بهطور روشن در برجام بیان شده و تصویری درست از مفاد توافق نیز ارائه داده، اما جالب آن است در این قرارداد، عقد قرارداد خرید هواپیما بهطور مستقیم با سازندگان مطرح و ورود چند هواپیمای نو به کشور را که خود و خانواده او، از آن سود میبرند، ندیده یا نخواسته ببیند.
این نویسنده که تحت تاثیر رفتار جناحی و بدون توجه به صداقت و تخصص، مطلب مینگارد و به افکار عمومی ارائه میکند و از وجود بیش از ۱۲۰ هواپیمای فرسوده در ناوگان کشور سخن میگوید، این مسئله را نمیداند که این تعداد هواپیمای زمینگیر متعلق به کدام شرکت هواپیمایی است؟ چند درصد آن در مالکیت دولت به عنوان نماینده ملت است؟ ناوگان زمینگیر از نظر قابلیتهای پروازی در چه وضعیت و شرایطی بوده و توجیه اقتصادی بهرهبرداری تجاری آن چگونه است؟
جالب آن است که همین افراد، از سن بالای ناوگان هوایی کشور و کاهش ایمنی، بدون نگاه به فشارهای روانی حاصل از فرآیندهای جاری و مسئولیتی جامعه متخصص هوانوردی، بهویژه همکاران مهندسی و تعمیرات هواپیمایی در دوره تحریم، فریاد وامصیبتا سر داده بودند؛ حالا چه شده انتظار دارند سندی مانند برجام، سن ناوگان زمینگیر را کاهش دهد یا بهرهبرداری از آن را اقتصادی و تجاری کرده و به طور مجانی، قطعات هواپیما را تامین کند؟
به این نویسنده باید یادآوری کرد که درحالحاضر، شرکتهای هواپیمایی، توان مالی به میزان کافی برای ورود به زنجیره تامین سیستمها، قطعات یدکی تعمیری یا تعویضی را که عامل زمینگیری ناوگان هوایی است، ندارند.
ناوگان هوایی، عمری تعریف شده بر اساس میزان پیشبینی بهرهوری سالانه در دوره زمانی مشخصی دارد که افزایش عمر عملیاتی، فرآیندهای بازبینی، بازرسی و تعمیراتی را بیشتر و دوره فرآیند را طولانیتر میکند که این مسئله در افزایش هزینهها، تاثیرگذار است.
از سوی دیگر، بازگشت به چرخه پرواز یک هواپیما به نسبت سرمایهگذاری برای تامین قطعات، باید بهرهوری اقتصادی لازم را در باقیمانده عمر عملیاتی آن داشته باشد.
اینطور نیست که مانند سوزن ژیگلور کاربراتور پیکان، از چراغ، برق تامین کنیم و به مسافرکشی بپردازیم و هرگاه به مشکل خوردیم، کاپوت را بالا بزنیم و فکری کنیم! گرچه تفکر دلالان و واسطهگران تامین قطعات و هواپیما که با لغو تحریم بازارشان دچار تهدید شده، اینگونه بود و از نیاز کشور و نیاز مردم، ارتزاق میکردند.
در صنعت هوانوردی، نفس کشیدن هم برنامهریزی دارد و مستند میشود و همواره از سوی نهاد حاکم تحتکنترل و نظارتهای پیوسته است. همواره تجزیه و تحلیلهای هزینهای و بررسیهای اقتصادی، آمیخته با رفتار مدیریتی حملونقل هوایی است.
باید به نویسنده این مطلب یادآوری کرد نشر مطالبی خارج از کیفیت تخصصی و پوشش آن در سطح جامعه، نمیتواند با اصل تقوا سازگار باشد. اگرچه همه میدانیم حال صنعت هوانوردی ایران، چندان خوب نیست- که اگر ارادهای باشد، تا تحقق آن هم فاصلهای نیست- اما نقد باید به دور از سیاستورزی و تعصب جناحی و در بستری صادقانه و عالمانه با هدف اقتدار و اعتلای ملی باشد تا شرکتهای هواپیمایی منطقه و کاسبان تحریم، با سوءاستفاده از نیاز ایران اسلامی به توسعه حملونقل هوایی، چاق نشوند و بتوانیم وارد رقابتپذیری در عرصه بینالمللی شویم. نباید فراموش کنیم، اکنون چاره راه در وحدت است؛ نه تخریب.
آرمان بیات - کارشناس هوانوردی