◄ قطاری به نام سینما
وبلاگ محمد بهشتی-بیش از یکصد سال پیش، وقتی برادران لومیر دستگیره فانوس خیال را به حرکت درآوردند، تماشاچیان سینماتوگراف شگفتزده تصویر قطاری را روی پرده دیدند که به سویشان حرکت میکرد. آنان که گویی داستان خروج شیر از پردههای نقاشی را به یاد آورده بودند، یکه خورده و پا به فرار گذاشتند.
وبلاگ محمد بهشتی-بیش از یکصد سال پیش، وقتی برادران لومیر دستگیره فانوس خیال را به حرکت درآوردند، تماشاچیان سینماتوگراف شگفتزده تصویر قطاری را روی پرده دیدند که به سویشان حرکت میکرد. آنان که گویی داستان خروج شیر از پردههای نقاشی را به یاد آورده بودند، یکه خورده و پا به فرار گذاشتند. البته قطار سینما از تعقیب آنان دست برنداشت. هرجا که رفتند دنبالشان رفت، خوابهایشان را آشفت و کابوسهایشان را ثبت کرد. برایشان رؤیاهای تازه آفرید. چشمانشان را گریاند و لبهایشان را خنداند.
به دلهایشان سر کشید و از آرزوهایشان عبور کرد. شاید آن تماشاگران انگشتشماری که اولین شاهدان شعبدۀ برادران لومیر بودند، تنها نمونههای گریختن از قطار پرهیاهوی سینما باشند. بقیه، یعنی چند میلیارد تماشاگر دیگری که در طول این سالها مواجه با این قطار شدهاند، همچون خوابگردان خود را به زیر چرخهای پرشتابش انداخته و جالب آنکه از این موضوع لذت بردهاند. در راهروهای این قطار ولولهای است؛ ازدحام نفسگیر کسانی که به قصد سردرآوردن از ماهیت سینما به هر گوشه سرمیکشند. آنجا هر دهانی گوشی را به دندان گرفته است.
بهراستی در این یک سده، کدام گوشه از سرگذشت ما از دستبرد سینما مصون مانده، یا کدام نقطه از جغرافیای آدمی هست که سینما از آن خبر نداده باشد. شگفتانگیزتر اینکه هنوز پس از یک سده، سینما مخاطبان خود را حیرتزده میکند. گویی تردستیهای این شعبدهباز تمامی ندارد.
کتاب حاضر گزارش تردستیهای تاریخی سینماست. تاریخی که عموماً توسط تاریخنویسانِ دچارِ به سینما نگاشته شده است؛ همانانکه یا از له شدن زیر چرخهای پرشتابِ قطار سینما حظ کردند، یا با دیدنِ پنجرههای گریزان قطار حدیث نفس گفتند، و یا اگر موفق شدند سوار این قطار شوند، به امید تصرفِ آینده، گذشته را به کورۀ قطار ریختند، و در هر صورت تلاش کردند در راهروی پرولوله قطار راهشان را بیابند.
عمر سینما در سرزمین ما اکنون از صد سالگی گذشته؛ بدین اعتبار قطار سینما خیلی زود به ایران رسید. البته سالها قطار جادویی سینما، شاه، شاهزادگان، خواتین حرم، خواجگان، تالارها و حیاطهای کاخ گلستان را از سر بازیگوشی درنوردید تا آنکه دیوارهای کاخ را شکست تا پا به خانه ملت بگذارد. سالهای سال این قطار بازیگوش، بیاجازه از دریچه چشمان ما وارد شد و همچون تیرهای یادگاری بر قلب ما نشست. ما به اختیار خود دچار این قطار شعبدهباز نشدیم. حیرتزده بودیم. اینکه سینما با ما چه کرد، قصهای پرماجرا و طولانی است. شاید عجیبترین عجایب تمدن جدید سینماست. کدامیک از محصولات تمدنها را میشناسید که این گونه همگان را دچار کرده یا اینگونه بیاجازه جای پایش را بر همه جغرافیای عاطفه، علم، خیال، خاطرۀ انسانِ دوران اخیر باقی گذاشته، یا بدینسان پیش از وقوع گزارش شده، یا اینکه به محض وقوع تاریخش نگاشته شده باشد.
کسی را بهتر از جمال امید برای تدوین تاریخ سینما نمیشناسیم. در چند دهۀ اخیر، هیچکس اینگونه که او با سماجت و پیگیری، به جمعآوری اسناد و اقوال مربوط به تاریخ سینمای ایران همت گماشته، نگران این گوشه از تاریخ فرهنگی ما نبوده است. جستجوی خستگیناپذیر جمال امید برای روشن کردنِ گوشههای مبهم تاریخ سینمای ایران و اصرار فراوانش در بیان مستند مطالب، و همت عالی او برای تدوین سرگذشت پرحادثۀ سینما در ایران و نثر روان و بیدستاندازش شایسته تحسین است.
سینمای ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به اتکای بنیه و بضاعتی که بر اثرِ کوشش فیلمسازانی متفکر و هنرمند، از سپنتا گرفته تا سینماگران موج نوی سینما پیش از انقلاب، اندوخته بود و در عین حال به یاریِ پالوده شدن از متن مذمومی که فضا را برای این هنرمندان تنگ و نفسگیر کرده بود، و ورود خیل عظیم فیلمسازان جوانی که متناسب با فضای جدید فرصت شکفتن یافته بودند، توانست قلههایی رفیع را در عرصههای گوناگون فتح کند.
مهمتر اینکه توانست به احراز هویتی مستقل و برخاسته از بینش فرهنگ ایرانی، دست یابد. بیان تجربۀ تاریخی سینمای نوین ایران تنها برای علاقمندان به سینما آموزنده نیست، درک اهمیت این تجربه تاریخی ممکن نخواهد بود مگر آنکه تاریخ سینما در ایران، همه وجوه صنعتی، هنری، و فرهنگی سینما را از آغاز تا امروز مدنظر داشته باشد. سینما البته پدیدهای است که در غرب متولد شد ولی در ایران ایرانی شد. این استحاله حاصل کوشش سینماگران و تماشاچیان در ایران بود.
این همان کاریست که ایرانیان در طول تاریخ هنر خود همواره کردهاند؛ استقبال از پدیده جدید، عبور دادن آن از هاضمۀ فرهنگی و آفریدن محصولی ایرانی. امیدوارم خوانندگان با مطالعۀ مجموعه این دو کتاب ارزشمند، صدق کلام مرا دریابند که چطور تجربه فرهنگیِ مستحیل شدنِ بیگانگان در فرهنگ ایرانی، یک بار دیگر در سینمای نوین ایران تکرار شد.